eitaa logo
بنتُ الحُسین³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
35 فایل
"ریزه خواره اقای ابا عبدالله" عکاس حرم¹²⁸ "مجنونِ الرقیه³¹⁵" جز به آغوش حسین نیست درمانی مرا¹²⁸ _امام حسنی بودنم رقیه پرستم کرد؛ از آن روز که شنیدم تشابُهِ داستانِ مادر و کوچه و پهلو و مویِ سفیدِ رقیه را...! کپی؟فور رفیق(؛ جهت تبلیغ و تبادل: @Akass_315
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی که آب فرات رو بر سیدالشهداء‌ع بستن؛ شخصی به نام عبدالله‌بن‌حصین‌ازدی(لعنة‌الله) از قبیله‌ی بجیله رو به امام کرد و فریاد زد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! بخدا سوگند که قطره‌ای از آن‌ را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی! سیدالشهداء‌ع فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار مده. حمیدبن‌مسلم می‌گوید: بخدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله‌بن‌حصین آنقدر آب می‌آشامید تا شکمش بالا می‌آمد، و آن را بالا می‌آورد! و باز فریاد می‌زد: العطش! باز آب می‌خورد تا شکمش آماس می‌کرد ولی سیراب نمی‌شد! و چنین بود تا جان داد. - ارشاد شیخ مفید: ۸۶/۲. "بنت‌الحسین"
هفت بار هاجر صفا و مروه رفت و آب جُست من که ده‌ها بار در هر خیمه رفتم آب نیست .
هی سمتِ خیمه رفتن و برگشتنِ تو چیست؟ شرمنده‌ی رباب شدی؟ درهمی حسین؟ - بمیرم برای دلت ابی‌عبدالله
از امشبی به بعد دیگه آب رو به روی خیمه ها میبندن... از امشب آل الله تشنه و گشنه ان.. از امشب به بعد می آید از خیمه های آل ابوتراب فقط صدای:آب...آب...
کآش میشد با لالا آرومت کنن یا که بی سرصدا آرومت کنن راستی... خندون شدنت مبارکه مرد میدون شدنت مبارکه... بازه چشمات ولی مردی انگاری... عجله داشتی برا بزرگ شدن سه تا دندون درآوردی انگاری.... من دلم خوش بود هنوز نفس داری... نفساتم دیگه بالا نمیاد... "بنت‌الحسین"
✨ امام جعفر صادق(علیه السلام): هر کس در ایام عزای جد ما حسین (ع) بر سر در خانه‌ی خود پرچم مشکی نصب نماید مادرم حضرت زهرا (س) هر روز او و اهل خانه را دعا می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌
مداح میگه : داشتن سر ها رو یکی یکی به عبیدالله معرفی میکردن و میگفتن این سر قاسمِ این سر علی اصغرِ این سرِ «علی‌اکبرِ» و... که یهو عبیدالله گفت این سری که اینقدر در حال درخشیدنِ سرِ کیه؟؟ گفتن این سر حسینِ .. ! مداح میگه داخل روایت میگه عبیدالله گفت دیگه چرا دستتونُ به خون حسین آغشته کردید؟ نیازی نبود حسین رو بکشید... حسین خودش از غمِ علی‌اکبرش میمرد ...💔
شب هشتم؟ کافیه توی خونه یه برادرِ جَوون داشته باشی .. - الهی که اکبرتو خدا بهت ببخشه اُمِّ لیلا .
هر شب و هر مصیبت جای خود من برای غصه خوردنات می‌میرم برای اکبرت گریه می‌کنم و برای یهو سفید شدنِ محاسنت می‌میرم پیر شدی بالا سرِ جَوونت .. بمیرم برات..
زبان‌ به‌ روضه‌ چرا وا کنم؟‌ همین‌ کافیست؛ مباد شاهدِ جان دادنِ پسر، پدری ..
چه مُعْجِزی است تُرا در بریدن از علی‌اکبر‌ع به روی خاک نشستی و زِ آفتاب گذشتی
اگه تو بری تو این غریبی، دل به کی ببنده بابا .. ؟
هرشب از شبِ قبل سنگین‌تر، حزین‌تر ..
نقل کردن که: شهزاده علی‌اکبر‌‌ع تا اومد اذن میدان بگیره سیدالشهداء‌ع معطل نکرد، گفت: برو پسرم.. - ولی گمان نکن که گفتم برو دل از تو بریدم ...
تازه جَوونِ بابا، دردت به جونِ بابا حالا دیگه کی بشه عصای دستِ غرقِ خونِ بابا؟💔(:
امشب.. شبِ اون روضه ای هست که اگر کربلا بودیم نمی‌شد بخونیم‌ش..
و دنیای بعد از تو .. ارزش دل‌بستن ندارد! پس از تو ای علی اکبر ... خاك بر سر دنیا !
چه كنم با تو اين ريخت و پاشى كه شده😭💔
کاش امشب برات بمیرم😭
بسم‌رب‌الحسین 💚
یاحی‌یاقیوم 🌿
بنا نبود که آفت به باغ ما بزند.. 🥀😭
‏"يَا عَلِي، عَلَى الدُّنْيَا بَعدَكَ العَفَى...
زخم پهلوی پسر را دید..،داغش تازه شد... میخ را با چه عذابی بیرون کشید