بنتُ الحُسین³¹⁵
ارسالی کربلا🌿
حسین جان...
یعنی میشه یبار دیگه منو دعوت کنی..؟!
بنتُ الحُسین³¹⁵
-
نسیم، عطرِ تو را صبح با خودش آورد
و گفت روزیِ عُشّاق با خداوند است؛.
- صَباحاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسینع
بنتُ الحُسین³¹⁵
بطلب دورت بگردم...
دلم برات تنگ شده 💔
میخام کنارت باشم این روزا رو 🌿
غروبِکربلا..
یادشبخیر..
گذشتبهترینروزهایزندگیمتویکربلات...
خداروشکردیدمکربلاتو...
خداروشکرکههمهزندگیمشدی...
آقایامامحسین...
دوستتدارم...🤍
#مرورِخاطرات