رسول الله فرمودن:
_لو أن الغياض أقلام و البحر مداد و الجن كتاب و الإنس حساب ما أحصوا فضائل علي.
اگر تمام درختان قلم شوند و درياها مركب شوند و تمام جن نويسنده شوند و تمام بشر حسابگر شوند، باز هم نميتوانند فضائل علي را بشمارند.
بنت الصابر🇵🇸
_کمتر از قطره ای عظمت امیرالمؤنین رو امشب شاهد باشیم؟ ساعت ۲۲ وعده قرار ما.. 🌿 #نگفتنی۲۴
📌مدت رفتن عمر بین ۲_۳ دقیقه 🌱
انگور مسموم اثر خودش را گذاشت.
در را به رویش بست تا کسی نتواند به او کمک کند.
امام با لب تشنه شهید شد.
تا سه روز بوی عطر کوچههای بغداد را پر کرده بود. مردم هر روز یک دسته پرندهی سفید را میدیدند که بالای خانهی امام پرواز میکنند و بالهای خود را باز میکنند و روی بام سایه میاندازند. خانهی امام که رفتند روی بام جسدش را پیدا کردند.
_وسعت آفتاب
@maae_maein
23.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-بنوشته با خط خودش حیّ تبارک
پیوند یاس و حضرت یاسین مبارک 🌱
هر کدام از ما به یک ویژگی و خصوصیت مشهور شده ایم، خوب یا بد.
از خودتان پرسید امام شما را با چه ویژگی می شناسد؟
به خودتان بگویید امام به شما چه برچسبی می دهد؟
#ازخودت_بپرس
بنت الصابر🇵🇸
هر کدام از ما به یک ویژگی و خصوصیت مشهور شده ایم، خوب یا بد. از خودتان پرسید امام شما را با چه ویژ
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و..
هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
صفین که می شود عمار یاسر را که به شهادت می رسانند، چندی بعد از مکر عاص و فتنه قرآن روی نیزه ها دقیقا همان جایی را می گویم که خودی و ناخودی در خیمه امام با زور شمشیر و سپاه امام را ناچار به صلح می کنند...
راوی می گوید بغض امام را دیدم که فرمود ای کاش عمار را داشتم!
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
صفین که می شود چند قدمی خیمه معاویه پیک خبر می رساند به مالک که امام فرموده برگرد.
مالک می گوید دو قدمی خیمه ابلیس هستم، جز چند تن از کفن پوشان نمانده اند، برگردم؟
پیک می گوید راضی می شوی که اینجا افتخار پیروزی نصیبت شود و آنجا دست شان به خون امام آلوده شود؟
مالک بر می گردد با بغض و اشک به خیمه وارد می شود
روبه امام می گوید راضی هستید امیرالمؤمنین؟
امام می فرمایند اگر تو راضی هستی، من هم راضی ام
چشمان مالک را بغض می گیرد، امام پشتش را به جمع می کند و می گوید کاش در بین این جمعیت چند تن مثل تو داشتم مالک..
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
سلیم پهلوان نامدار شامی است، همانی را می گویم که در برابر رم آن سپاه قدرتمند، اسلام را جلوه دار کرد.
بعد از مدتی حیرانی در ماجرا های قتل خلیفه عثمان متوجه حقیقت امیرالمؤنین شد و جزو اصحاب و یاران نزدیک امام
در جنگ بین عراق و شام امیرالمؤنین سلیم را منسوب به فرماندهی می کنند
در گوشی می گویند تو که باشی خیالم آسوده است...
بنت الصابر🇵🇸
-مختار، عماریاسر، بلال، ابراهیم، مالک، سلیم، مصعب، هلال و.. هر کدام شان دلگرمی امام شان بوده اند.
مصعب جوانی رعنا و رشید و خوش قدبالایی ست
از آن هایی که کل مکه را بگردی مثلش کم است
از یک خانواده ثروتمند و اصیل
مدتی می گذرد مجذوب پیامبر می شود، اسلام را تقیه می کند و پنهانی تا اینکه خانواده متوجه راز مگوی او می شوند و طرد می شود
گریزان از همه در پناه پیامبر
مصعب اعتبار اسلام می شود، تا قبل از مصعب برده ها و کنیزان بودند که دل به اسلام داده بودند، مصعب اما تمام معادلات را تغییر داد
اشراف حسادت می کردند به محمدی که مصعب جزو انصارش است!
یک جایی همان دور و اطراف سال ها بعد از ایمان آوردن مصعب، پیامبر بعد از جنگ احد رو به جنازه مصعب می فرمایند
گواهی می دهم که لباس تو از همه در مکه فاخر تر بود، اما تو با پذیرش اسلام به همه آن ها پشت پا زدی...
عزیزم، مصعب من
_نیمه شبه
به خیالت میاد که همینجوری بیداری؟
نه عزیز من
روزی که گذشت، طوری بوده که خدا خواسته عبد عزیزش شب در خونه خدا بیاد
عالمش رو طوری چیده که این عبد امشب خوابش نبره..
این عبد امشب احساس نیاز داشته باشه
عبد عزیز، دریاب فرصت شب رو
شب مختص عاشق هاست..
هرکسی شب چشم بیدار نداره