eitaa logo
بنت الصابر🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
475 عکس
80 ویدیو
18 فایل
گفت صبور باش، وعده الهی نزدیک است. از آن وقت بنت الصابری شدم بیا و ببین! نویسنده متن های غریب شاگرد بد مکتب نور شما بخوانید"طلبه" گوینده نگفتنی های ساعت ۱۵ 🌿 کپی، نه https://daigo.ir/secret/83428328 خانواده خوب صبور🍃 (خصوصی شد )
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش شب قدر را هیچ نخواهیم! آقا خودش برای ما دعا می کند. به شرط سکوت...
از چه هراس داری؟ سکوت کن امام خود تورا هم به چشمه می رساند هم سیرابت میکند
حضور بخواید نه ظهور! ظهور مادامی که در قلب شما اتفاق نیوفته به وقوع نمی پیونده. زمانی که امام در قلب شما ظهور پیدا کنه حضور شما محقق خواهد شد...
اینکه میگم امام همراهی کردن مارو تا رسیدن به چشمه شب قدر فقط یک معنی داره و اون هم یعنی از ابتدای ماه رجب امیر المؤمنین دست تک تک شیعیانشون رو گرفتن و هدایت شون کردن تا شهر الرمضان حتی اون بچه شیعه ای که با روی خجالت زده و شرمنده میگه بک یا الله بک یا الله ناله الغوثش میره به آسمون اومدن و رسیدن به این شب یک معنی نداره جز اینکه امام رسونده شمارو به چشمه قدر سیراب شدن یا نشدنت به دعا بستگی داره، اگر بناست اون دعا، دعای امام قدر باشه پس سکوت کن همین.
خانواده صبور را بخوانید... من آنچه شرط بلاغت بود باتو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
بلافاصله بعد از واقعه، ابن ملجم رو دستگیر کردند. آوردن پیش امام، آقا فرمودن ابن ملجم به من بگو کی بیشتر از من به تو محبت کرد...؟! جواب داد هیچ کس! فرمود پس چرا زینب منو یتیم کردی؟ _امام با علم اینکه ابن ملجم قاتل شون میشه بهش محبت می کردن. شیعه آقا، ما قاتل بشو نیستیم! پس محبت شون نسبت به ما چه جوریه...؟! چقدر زیاده؟ تنها چیز که ما رو می تونه شبیه ابن ملجم مرادی کنه نفهمیدن و درک نکردن محبت امام! همین.
مؤمنین ساعت ۱۶:۳٠ به وقت ایتا منتظر تونم بریم برای اسطوره۲🌱
بسم الله النور... و ما همه هیچ 🌿
به یاد یونس نبی و ذکرش ❤️
لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین
روزهای حج که می رسید به عنوان سرپرست کاروان از بغداد یا کاظمین نزدیک به ۲۰۰ بانوی عراقی را برای این سفر روحانی همراهی می کرد تا فرهنگ بیداری اسلامی را در میان زنان نشر دهد. _یک زن مسلمان آنقدر خوساخته و با صلابت باشد که مسؤلیت ۲٠٠ زن و دختر جوان رو قبول کند که ببرد حج! از آن جا که آشنایی خوبی با فتوای مراجع دینی داشت، نیاز فقهی هرکس را براساس مرجع خودش جواب می داد! _یعنی آنقدر عالم باشد که به تنهایی سؤالات فقهی و احکام هر کس را با توجه به مرجعی که دارد جواب بدهد! یادتان نرفته که گفته بودم بنت الهدی به مقام اجتهاد رسیده بود؟!
یک مقاله نوشته بود به اسم "زن و فرهنگ". از اسم مقاله هم می توانیم متوجه شویم که عقیده بنت الهدی این بوده است که زنان تأثیرگزار ترین هستند در فرهنگ یک جامعه! داشتم میگفتم در این مقاله قسمتی را در مورد" هجوم فرهنگ بیگانه به کشور های اسلامی" نوشته است. باورت می شود بگویم در ابتدای این بخش از محسنات مادی تمدن غرب گفته و در عین حال به ضرورت حفظ هویت دینی اشاره کرده؟! _چیزی که رهبر ما چندی پیش گفتند. فرمودند از غرب محسناتش را ببینید! ببینید آنجا چگونه برای رسیدن به اهداف شان شبانه روز تلاش می کند...
یادت هست گفتم کاروانی از زنان و دختران جوان را در جوانی می برد حج به تعداد ۲٠٠ نفر؟ در یکی از همان سفر ها، دوستان آمنه به او می گویند دختر جان هم اتاقی که داری مشهور است به دزدی، مراقب اموال و وسیله هایت باش! آمنه مثل همیشه لبخندی میزند و می گذرد. روز بعد که هم اتاقی را می بیند تمام اموال مهم و قیمتی اش را جا می دهد در یک کیف کوچک و می رود به سمت آن زن. میگوید همه اموال من در این کیف است، امانت می دهم به شما.
دوستانش میگفتند از وقتی که با آمنه هم اتاق شده بود، رفتار های آن زن خیلی تغییر کرد!
می گفتند رفتار آن زن تغییر کرده بود و در همه این لحظات کیف مشکی کوچکی را همراه خود به این ور و آن ور می برد! می گفتند با تعجب رفتیم سراغ آمنه، که چه کرده؟ این زن چرا اینگونه شده است؟ سربسته ماجرا را برایمان تعریف کرد. آمنه به آن زن کیفی از مقداری پول نداده بود در واقع آمنه به آن زن عزت نفس از دست رفته اش را کمال انسانی اش را برگرداند!
بنت الصابر🇵🇸
یادت هست گفتم کاروانی از زنان و دختران جوان را در جوانی می برد حج به تعداد ۲٠٠ نفر؟ در یکی از همان
این اموالی را که میگویم نکند فکرتان را ببرد هزار جا، نه! می گویند زمانی که رسیده بودیم به محل قرار و تا حرکت کنیم به مقصد حج آمنه را دیدیم که فقط یک ساک دستی همراهش بود. پرسیدیم یعنی تمام وسیله هایت را در این جا داده ای؟ جواب داد ما داریم می رویم به مقصد حضرت حق، چیز زیادی نیاز مان نمی شود...
یکم از اوضاع خانه اش برایتان بگویم؟
بنت الهدی در کودکی پدر خود را از دست میدهد. پس به همراه مادرش و برادر هایش سید اسماعیل و سید محمد باقر به نجف هجرت می کنند. با گذشت زمان بی بی هم پیر و پیرتر می شود بنت الهدی تمام امور خانه را به دست میگیرد. با تمام آن مشغله هایی که او دارد این کار خودش جهادی است!
بنت الصابر🇵🇸
بنت الهدی در کودکی پدر خود را از دست میدهد. پس به همراه مادرش و برادر هایش سید اسماعیل و سید محمد ب
بنت الهدی می گفت آن قدیم تر ها که محمد باقر برایم درس میگفت زمان مرور و تفهیم مطالب که می رسید کتاب و دفتر را می داد به دستم میگفت: حالا نوبت من است تو بشین درست را بخوان! و خودش می رفت و ظرف هارا می شست اگر کاری در خانه مانده بود انجام میداد 🌱
از همین بابت است که یکبار خانمی فرهیخته به او می گوید بنت الهدی صدر شما زنی عالم و با سواد هستید در کدام مدرسه و دانشگاه درس خوانده اید؟ بنت الهدی تبسمی کرد و جواب داد: من فارغ التحصیل مدرسه خودمانم...
زمان می گذرد تا اینکه آن روزی می رسد که محمد باقر آن جمله تاریخی را می گوید: در امام خمینی ذوب شوید، چرا که او در اسلام ذوب شده است!