گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانم مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت مادر سلام! گوشۀ چشمی به ما کنید مادر سلام! درد مرا هم دوا کنید با این امید در زده‌ام تا که وا کنید لطفی به این اسیرِ یتیمِ گدا کنید...

اینجا کجاست؟ حجره نور دوزی ما..

یادمه دوران راهنمایی فکر می کنم تو کتاب های دینی یک مبحثی بود که نویسنده برای ملموس تر شدنش از مثال دوربین استفاده کرده بود _اگر یک دوربین همه حالاتت رو ضبط کنه، بازم راضی به انجامش هستی؟ همهٔ ما این حقیقت رو می دونیم که تک تک افکار، افعال و حتی نیت های ما ثبت و ضبط میشه! خودم رو میگم اگر به این باور برسم و ایمان یقینی پیدا کنم نسبت به این موضوع هرکاری رو انجام نمیدم، هر فکری رو نمی کنم و هر نیتی رو جاری نمی دونم!

بلاگر ها یک دسته از ویدئو هاشون فیلمی هست که مشغول به کاری هستن و دوربین داره تمام حالت ها و واکنش هاشون رو ضبط می کنه (زیاد دیدید حتما) مثلا مشغول به تمیز کاری یک بخش هست و دوربین رو جایی به کار گذاشته تا همه چیز رو ثبت و ضبط کنه یا..

این رو امتحان کنید حتما یکبار مثلا زمانی که مشغول به کاری هستید، گوشی رو در حد ده دقیقه بزارید ازتون فیلم بگیره بعد که می خواید فیلم رو ببینید خودتون منتقد حرکت های خودتون میشید _خوب برای اصلاح بعضی از رفتار ها، این کارو خیلی انجام دادم تعریف می کرد که: یادمه اولین بار مربوط به زمانی بود که تحت تربیت بودم (هفت سال دوم) و یک رفتار ناشایستی داشتم مادرم هر طور تدبیر می کرد این رفتار از من دور نمیشد در نهایت مامان یک روز به من گفتن امروز ازت فیلم می گیرم تا خودت متوجه بشی که چرا میگم این رفتار درست نیست.. و فیلم گرفت و من دیدم واقعا چقدر بدِ! یا مثلا تو همون دوره یادمه صدام گاهی بلند میشد مامان گفتن یکبار پنهانی صدات رو ضبط می کنم بعد خودت گوش بده ببین چرا میگم این رفتار درست نیست. و خوب این اتفاق افتاد و من دیدم واقعا بدِ! می خوام بگم برای خودمون این موضوع رو کامل باید ملموس کنیم..

چرا اینا گفتم؟ از این بابت که امروز تصمیم گرفتم روزم رو در حالی سپری کنم که دائم با این تصور باشم یک دوربین به صورت پنهانی داره اعمال و افعالم رو ضبط می کنه (افکار نه هنوز...) می خوام ببینم واقعا چند مرده حلاجم؟!

ماهم کار مان به جایی می رسد که امام مان در وصف مان بگوید وَلَقَدْ آتَيْنَا.. الْحِكْمَةَ؟!

این پیام رو خوند گفت: میدونی چیشد من تغییر کردم؟ یک شب خواب دیدم کربلام.. می خواستم برم زیارت امام حسین، اما هی درگیر انتخاب لباس بودم هی یک چیزی انتخاب می کردم، دوباره بر می گردوندم می گفت به خودم اومدم دیدم اتاق پر لباس شده چند دقیقه بعدش هم زمان زیارت تموم میشد و من هم چنان درگیر انتخاب لباس بودم! هیچ لباسی راضیم نمی کرد! می گفت تو همین حال از خواب بیدار شدم.. تو حالِ بد گیر کردن یک لباس مناسب! بیدار شدن و همانا گریه کردن و مبهوت بودن همانا، که فلانی دیگه خدا چه جوری بهت بفهمونه درگیر یک کار عبث هستی؟! می گفت نمی دونی چه حالی بود، می خواستم برم زیارت امامم اما این عادت های دنیایی دست و پام رو بسته بود.. همین موجب شد برای همیشه این عادت بد رو بزارم کنار می دونید، همه این روزی نصیب شون نمیشه که متوجه حقیقت یک عمل بشن.. کاش قبل از اینکه دیر بشه به خود مون بیایم. دارد اجل سر می رسد..

•ماذا عن غزة؟ ، هل تعلم عن "كربلاء الدموع الأمام"؟ لقد تبرد منك هذه الحرارة قريباً ولكن قلبه لا يزال يحترق• •از غزه ، کرب و بلای اشک های امام اطلاع داری ؟ چه زود این داغ برای تو سرد شد ولی هنوز قلبی برایش می سوزد•

غزه برای تو عادی می شود؟ ولی هنوز قلبی دارد برایش می سوزد.

یک چیزی رو بگم، که اگر نگم جفا کردم! 📌می تونستم برای معرفی این کانال بنویسم 🖇 بهترین منبع متن های عربی عاشقانه و مفهومی! 🖇با زبون عربی حرفت رو بهش بزن! 🖇با عضو بودن در این کانال عربیت رو قوی کن! یا.. هیچ کدوم اینهارو ننوشتم، در حالی که دروغ هم نبود اگر می نوشتم واقعا این ویژگی هارو داره این کانال نوشتم رنگ مناجات هارو به خودتون می گیرید.. متن رو می خونی یاد حاضرِ غایب خودت میوفتی! می دونی اینکه این مدل تبلیغ ها و بنر ها باب شده فقط به خاطر اینکه ما جذب همون ها شدیم! ما جذب پیامی نمیشیم که مارو دعوت می کنه و نزدیک می کنه به سربازی امام.. کلا می خوام بگم امام خیلی غریب تر از این حرف هاست.. از همین چیز های ساده و جزئی بگیر برو بالا من دلم گرفت از خودمون و این سبک زندگی مضخرف مجازی که خودمون ناغافل راهش انداختیم!