☀️روایتگری شهدا☀️
🌺شهیدی که با ترک گناه،درهایی ازعالم بالا به رویش باز شد🌺
از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه (گناه) پیش آمده بود دگرگون شده و همین طور که اشک میریخت و با خدا مناجات میکرد خیلی با توجه می گفت : «یاالله یا الله...» با تکرار این ذکر صدایی از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) از همه ذرات عالم این صدا را می امد! درهایی از عالم بالا به رویش باز شد
🌺شهید احمدعلی نَیِّری🌺
زندگینامه
شهیداحمدعلی نیّری در 29تیرماه 1345شمسی در روستای آینه ورزان دماوند به دنیا آمد
احمدعلی نیّری در 1364/11/27 در عملیات والفجر8 منطقه عملیّاتی اروند، به آرزویش، که شهادت در راه خدا بود، رسید. یکی از دوستانش، که هنگام شهادت با او بود، می¬گوید: ترکش به پهلویش خورد و به زمین افتاد، از ما خواست که بلندش کنیم، بلند شد و دستش را روی سینه گذاشت و سلام بر اباعبدالله ¬الحسین ¬علیه ¬السّلام داد و به شهادت رسید.
مزار شهیداحمدعلی نیّری در قطعه 24بهشت¬زهرا، کنار بلوار، پنج ردیف بالاتر از مزار شهید دکتر چمران قرار دارد.
شهیداحمدعلی نیّری در نامه¬ای به یکی از دوستانش می¬نویسد:
به این دو بیت عمل کن:
پیری و جوانی چو شب و روز برآیـد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
بر لوح معاصی خـط عذری نکشیدیم
پهلوی کبائر حســـــــــناتی ننوشتیم
🌺ترک گناه به خاطر خدا🌺
احمد امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمیکرد. فقط زمانی برافروخته میشد که میدید کسی در یک جمعی غیبت میکند و پشت سر دیگران صحبت میکرد در این شرایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمیکرد با قاطعیت از شخص غیبت کننده میخواست که ادامه ندهد.
من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم و همان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم!
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
🌺او یکی ازشاگردان خاص آیت الله حق شناس بود
عارف وارسته آیت الله حق شناس فرمودند:
در این تهران بگردید ببینید کسی مانند این احمد آقا نیری پیدا می شود یا نه؟!!!
ایشان در مجلسی که بعد از شهادت احمد علی داشتند بین دو نماز ، سخنرانیشان را به این شهید بزرگوار اختصاص داده و با آهی از حسرت که در فراق احمد بود بیان داشتند:
"این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟ به من فرمود: تمام مطالبی که (از برزخ و...) می گویند حق است. از شب اول قبر و سوال و... اما من را بی حساب و کتاب بردند. رفقا ، آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود. چه کرد که به اینجا رسید".
🌷(زندگی نامه شهید احمدعلی نیّری)🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 زندگی شهیدانه】
✅ @zendegishahidaneh
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹لحظه ی آسمانی شدن تعدادی از انسان های وارسته دفاع مقدس🌹
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 زندگی شهیدانه】
✅ @zendegishahidaneh
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
خدایا،
کمک کن دیرتر برنجم،
زودتر ببخشم،
کمتر قضاوت کنم
و بیشتر فرصت دهم ...
سلاااام
الهی به امیدتو
صبحتون بخیر💖
@zendegishahidaneh
┄┅─✵💝✵─┅┄
🌷کرامات شهیدان
🌷شهید سید مهدی اسلامی خواه
✨ سبزوار
🌷 آیت ادب به پدر و مادر
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃برادرم شهید سید مهدی اسلامی خواه احترام و علاقه زیادی برای مادرم قائل بود. برای نمونه هیچ وقت دیده نشد در جلوی مادرم پایش را دراز کند. در حضور او دو زانو و مودب می نشست و صحبت می کرد. وقتی پیکر مطهرش را به روستای استیر سبزوار آوردند، 15 ساله بودم. در غسالخانه، مادرم را آوردند که با فرزندش وداع کند.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃وقتی چشم مادرم به جسد سید مهدی که در تابوت بود افتاد با چشمانی گریان و دلی شکسته و بیانی بغض آلود به او گفت: سید علی(در خانه او را سید علی صدا می زدیم) تا یاد دارم تو هیچ وقت در مقابل من پایت را دراز نمی کردی و تا من نمی نشستم، نمی نشستی. حالا چه شده من به پیش تو آمده ام و تو حال دیگری داری!؟
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🍃تا این جملات از زبان مادرم بیان شد، اقوام و آشنایانی که دور جسد برادرم در غسالخانه بودند از شدت تاثر نگاهی به چهره گریان مادرم و نگاه دیگری هم به چهره برادر شهیدم انداختند، ناگهان همه مشاهده کردند چشمان سید مهدی برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از آنها بر گونه هایش سرازیر شد. همسر دایی ام که نزدیک مادرم، شاهد این صحنه حیرت انگیز بود با دیدن چشمان باز سیدمهدی که قبلا بسته بود و اشکی که از چشمان او آمد بی اختیار فریاد زد: مهدی زنده است، مهدی زنده است. به رغم فریاد و ولوله زیادی که در غسالخانه پدید آمده بود مادرم در حال و هوای دیگر و گفتکو و نجوا با فرزندش بود. گویی هیچ صدایی از کسی نشنیده است.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🇮🇷#زندگی_شهیدانه
@zendegishahidaneh
┄┅─✵💝✵─┅┄
🌹شهیدی که وصیت کرد تا زمان مرمت قبرستان بقیع، سنگ قبر برایش نگذارند
#شهید_محمد_حسین_میرشکاری
#قبرستان_بقیع
#قبر_خاکی
#قبر_بدون_سنگ
🌹شهید محمد حسین میرشکاری متولد کازرون،قبل از شهادتش به من خبر داده بود که وقتی شهید میشه جسدش قابل شناسایی نیست گفته بود یه نشونه از بدنش بردارند تا بعد از شهادتش قابل شناسایی باشه، شهید میرشکاری شهید شد و جسدش با تعدادی دیگر از اجساد را داخل ماشین گذاشتم و به عقب بردم درحین رانندگی یاد آن جریانی افتادم که به من گفته بود که جسدش شناسایی نمیشه، پیش خودم گفتم اینکه جسدش شناسایی شده پس چطور میشه که حرف آن درست درنیومد در همین فکرها بودم که خمپارهای به ماشین خورد نگاه که کردم دیدم اجساد شهدا متلاشی شده و قابل شناسایی نمیباشد همانطور که گفته بود از روی نشانی جسدش را شناسایی کردیم. این خاطرهای است که یکی از همرزمان شهید میرشکاری میگوید.
وقتی وارد گلزار شهدای کازرون شدیم همه چیز عادی بود اما دلم آروم و قرار نداشت. مزار شهدا بهصورت منظم و یکسان بازسازیشده بودند. احساس عجیبی داشتم ... یک حسی که نمیتونم بیانش کنم.
روز بعد از یادواره شهدای کازرون قرار شد به همراه جمعی از حماسهسازان فتح سوسنگرد مزار شهدا را زیارت کنیم. زیارت قبور مطهر شهدا در کنار شهدای زنده حال و هوای قشنگی داره. رزمندههای دیروز، چشمای غریبشون خیس و قرمز شده بود. شاید خاطره همسنگرهای قدیم براشون زنده شده بود و شاید هم آتش یک آرزو، تو دلشون شعله میکشید.
بی اختیار شعر علیرضا قزوه تو ذهنم تکرار میشد ...
گل اشکم شبی وا میشد ایکاش شهادت قسمت ما میشد ایکاش...
تو همین حال و هوا بودم که یک مرد، از اهالی کازرون اومد پیشم و از راز یکی از قبرها حرف زد... از مزاری که سنگ نداشت.
دیگه رمقی تو پاهای من نمونده بود ولی با زحمت خودم رو رسوندم کنار مزار شهید محمد حسین میرشکاری.
دکتر پدیدار (مسئول هیأت رزمندگان اسلام شهرستان کازرون) یکی از همرزم های شهید برای ما گفت: محمد حسین وصیت کرده تا زمانی که قبرستان بقیع مرمت نگردیده قبر مرا به حال خاکی بگذارید...
شهید محمد حسین میرشکاری در بخشی از وصیت نامه اش نوشت :به خدا سوگند دلم پر میکشد برای قبرستان تاریک بقیع، آخر تا چه حد مظلومیت. از شما میخواهم اگر جسدم به دستتان رسید قبرم را درست نکنید و به حال خاکی بگذارید تا زمانی که قبرستان بقیع مرمت گردد
نمیدونم چی شد که حال همه تغییر کرد. به یاد قیصر ادبیات ایران افتادم که میگفت:
چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم ...
چند دقیقه بعد بدون برنامهریزی قبلی، نوای زیارت عاشورا، جشنواره اشک و توسل بپا کرد ...
پدیدار از تقوای شهید میرشکاری سخن گفت ... از دل پاکش ... و از پیکر بی سر شهید. بله محمد حسین میرشکاری پاسدار کازرونی سپاه خمینی (ره) سر بدار عاشقی سپرده بود تا بی سر و سامانی دین و میهنش را نبینه ... وقتی فهمیدم که معراج اون شهید عملیات کربلای 5 تو شلمچه بوده دیگه پرسشی تو ذهنم نموند...
کاش روزی برسد که بقیع مرمت گردد ... محمد جان حتماً آن روز برای مزارت سنگ تهیه خواهیم کرد...
نام محمد حسین میرشکاری ،نام پدر: شکرالله ،تاريخ تولد 1338 شمسی،تاريخ شهادت: 3-11-1365 شمسی،محل شهادت شلمچه،عملیات کربلای 5،محل دفن قطعه 2 گلزار شهدای بهشت زهرا،کازرون
#شهید_محمد_حسین_میرشکاری
#شهید_محمدحسین_میرشکاری
👇👇👇
🆔@zendegishahidaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهدی زین الدین:
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند.
شهدا هم او را نزد اباعبدالله یاد می کنند.
#شب جمعه
#به یادهمه شهدا
🌹شادی روح مطهرهمه شهدابخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍوعَجِّلْ فَرَجَهُم ْ
التماس دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🇮🇷#زندگی شهیدانه
@zendegishahidaneh
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷💕:
#وصیت_نامه_متفاوت_و_خواندنی شهید سجاد زبرجدی پر است از نکات کلیدی و کاربردی:
👇👇👇
سلام علیکم و رحمه الله
خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد و سپس #حق را انتخاب نموده و دائم به یاد و رضای خداوند مشغول باشد تا از حق منحرف نشود.
اگر این بنده اشتباه کند تمام محیط اطراف به او تذکر می دهند، اگر گوش و چشم او #نمرده باشد اثبات این جمله بسیار ساده است!
🌷شما #چهل_روز_دایم_الوضو باشید خواهید دید که #درهاےرحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
🌷#نمازهای_واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهاےخداوند در مقابل شما باز خواهد شد.
🌷#سوره_واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه #فقر از شما روی برمی گرداند.
🌷#انسان اگر می خواهد به جایی برسد، #با_نماز_شب می رسد.
🌷برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام زمان(عج) نباشیم بهتر است #هلاک شویم و اگر در راه امام زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی #شهادت کنیم، زیرا شهادت زندگی ابدی است.
برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است.
نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم.
🌷از شما بزرگواران خواهشی دارم، #بعد از #نمازهای یومیه #دعای فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام #منتظر دعای خیر شما است.
🌷#هر_گناه ما، مانند #سیلی است برای حجت ابن الحسن (ارواحنا فداه)
🌷#سه چیز را هر روز تلاوت کنید
1- زیارت عاشورا🌷
2- نافله🌷
3- زیارت جامعه کبیره🌷
اگر درد دل داشتید و یا خواستید #مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند #حاضر هستم.
#من_منتظر_همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود.
خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم. یکی با روی #ماه و یکی با روی #سیاه، ان شالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.
خواندن #فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید.
همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم. نگذارید #شیطان باعث جدایی ما بشود.
والسلام علیکم
🌹شهید #مدافع_حرم_سجاد_زیرجدی
🌹آرامگاه: قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران، چند قدم بالاتر از یادبود شهدای
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【زندگی شهیدانه 】
✅ @zendegishahidaneh
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊