eitaa logo
🌹به رسم شهادت🌹
139 دنبال‌کننده
301 عکس
151 ویدیو
0 فایل
❤️🥀در عشق گرچه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن🥀⁦❤️⁩
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹آبان ماه سالروز 🕊شهادت شهید مدافع حرم حمیدرضا ضیایی 🕊شهید مدافع حرم اسماعیل غلامی یار احمدی روز اعلام پایان حکومت داعش توسط سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 به سبک شهدا @zendegishahidaneh
22.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وعده صادق اعلام پایان حکومت داعش توسط سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 به سبک شهدا @zendegishahidaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت را چگونه یاد گرفته ای؟! گفتم: از آن که معشوق را حتی به قیمتِ از دست دادن هویتش، خریدار بود. ارزوست اللهم ارزقنی ....... چطور خوابیده اند چطور خوابیده ایـم سال ۱۳۶۳ عملیاٺ بدر التماس دعا شهدا را به یاد بسپاریم شهدا را به خاک نسپاریم یاد شهدا گرامی باذکر صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 به سبک شهدا @zendegishahidaneh
🌹گزیده ای از زندگی نامه شهید مرحمت بالا زاده🌹 فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم هر چه التماسش می‌کنم, می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم, اگر رفتن 13 ساله‌ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا می‌خوانند؟» و شانه‌های شهید بالازاده آشکارا می‌لرزد.😭 حضرت آقا دستشان را دوباره روی شانه شهید بالازاده گذاشته و می‌فرمایند: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است»شهید بالازاده هیچ چیز نمی‌گوید، فقط گریه می‌کند و این بار هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می‌رسد.😔 حضرت‌آقا شهید بالازاده را جلو کشیده و در آغوش می‌گیرند و رو به سرتیم محافظانش کرده و می‌فرمایند: «آقای...! یک زحمتی بکش با آقای ملکوتی (امام جمعه وقت تبریز)تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است, هر کاری دارد راه بیاندازید و هر کجا هم خودش خواست ببریدش, بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل, نتیجه را هم به من بگویید» حضرت‌آقا خم شده صورت خیس از اشک شهید بالازاده را بوسیده و می‌فرمایند: «ما را دعا کن, پسرم درس و مدرسه را هم فراموش نکن, سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان» و... شهید مرحمت بالازاده بیشتر اوقات در کنار فرماندهش «شهید مهدی باکری» بود🥀 شهید مرحمت بالازاده به اردبیل بازگشت، اما برخلاف دیروز که از اردبیل به تهران رفته بود، دل‌گرفته و غم‌زده نبود؛ از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید، دلش برای اینکه زودتر برسد، پر می کشید, شهید بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد. کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، شهید بالازاده را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد, می‌توانست باز هم شهید بالازاده را سر بدواند و لی مطمئن بود که می‌رود و این بار از خود امام خمینی (ره)حکم می‌آورد, گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالا‌زاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا. یک بچه 13 ساله روستایی که فارسی هم درست نمی‌توانست صحبت کند، دستش به کجا می‌رسید؟ مجبور بود بی‌خیال شود اما فقط سه روز بعد مرحمت با دستوری از بالا برگشته و با این مجوز وارد تیپ عاشورا شد و در عملیات های بسیار جانفشانی کرد. شهید بالازاده حدود سه سال در جبهه‌های جنگ حق علیه باطل با دشمن جنگید و خیلی کم به خانه و نزد خانواده اش می‌آمد و هر وقت هم که چند روزی به مرخصی می‌آمد، در مساجد و منابر و مجالس، روز و شب به تبلیغ و جذب نیروی داوطلب بسیجی برای اعزام به جبهه می‌پرداخت.🌻 وی حتی راضی نبود که پدر و مادرش متوجه مجروحیت و آثار زخم های دشمن بر بدن نحیف و ظریفش شوند شبها در کنار پدر و مادر با لباس رزم می‌خوابید، تا مبادا پدر و مادرش متوجه ناراحتی‌ها و آثار مجروحیت او شوند.🌿🌿🌿 شجاعت و درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان 13 ساله چگونه جمع شده است؛ بر و بچه های تیپ عاشورا چهره مهربان و جدی شهید بالازاده را از یاد نمی برند بیشتر اوقات کنار فرمانده‌اش شهید «مهدی باکری» دیده می شد. سرانجام مرحمت بالازاده روز21 اسفند 1363 در جزیره مجنون در عملیات بدر، با فاصله بسیار کمی از شهادت مرادش یعنی شهید مهدی باکری، بال در بال ملائک گشود و میهمان سفره حضرت قاسم (ع) شد.💖🌹 شادی ارواح طیبه شهداصلوات🌺🌺🌺 @zendegishahidaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی از عملیات خبری نبود، می خواستی پیدایش کنی، باید جاهای دنج را می گشتی. پیدایش که می کردی، می دیدی کتاب به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت که پیدا می کرد، می رفت سر وقت کتاب هایش. گاهی که کار فوری پیش می آمد، کتاب همان طور باز می ماند تا برگردد. 📚یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 52 @zendegishahidaneh
☀️در یکی از عملیات‌ها کار گره خورده بود، نزديك اذان صبح بود و بايد كاری می‌كرديم، اما نمی‌دانستيم چه كاری بهتره. يكدفعه ابراهيم از سنگر خارج شد! به سمت تپه عراقی‌ها حركت كرد و بعد روی تخته سنگی به سمت قبله ايستاد! با صداي بلند شروع به گفتن اذان صبح كرد! ما هر چه داد می‌زديم كه ابراهيم بيا عقب، الان عراقی‌ها تو رو ميزنن، فايده نداشت. تقريباً تا آخر اذان را گفت. ☀️با تعجب ديديم كه صدای تيراندازی عراقی‌ها قطع شده! ولی همان موقع يک گلوله شليک شد و به ابراهيم اصابت كرد ما هم آورديمش عقب! امدادگر زخم گردن ابراهيم را بست ناگهان متوجه شدیم تعدادی از سمت عراقی‌ها با پارچه های سفید دستانشان را بالا گرفته و به سمت ما می‌آمدند، اول فکر کردیم حقه باشد اما بعد دیدیم همه آن‌ها به همراه فرمانده‌شان خودشان را تسلیم کردند، فرمانده‌شان را بازجویی کردیم او با گریه می‌گفت به ما گفته‌بودند شما مسلمان نیستید اما وقتی یکی از شما گفت فهمیدیم شما اهل نماز و شهادت به پیامبرید وقتی موذن نام امیرالمومنین (ع) را برد با خود گفتم ما داریم با برادرانمان می‌جنگیم، من و کسانی که با من هم عقیده بودند تصمیم گرفتیم تسلیم بشیم، بقیه هم برگشتند عقب. ☀️وقتی فهمیدند ابراهیم زنده است همه به دیدارش رفتند ابراهیم حتی کسی را که شلیک کرده بود بخشید بعد از آن فرمانده عراقی به ما کمک های زیادی کرد و بعد ها در یکی از عملیات ها متوجه شدیم عده ای از عراقی‌ها علیه صدام میجنگند که یکی از آنها همان فرمانده‌ای بود که خود را با معجزه اذان ابراهیم تسلیم کرده بود. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ @zendegishahida
در محضر همسر سپهبد شهید علی صیاد شیرازی🌷 👈 روزهای جمعه غسل جمعه اش ترک نمی شد 👈 اکثر وقت ها لباس ها حتی جوراب هایش را خودش می شست 👈 اخلاص و ایمان و معنویت حرف اول را در وجود علی می زد 👈 نماز شبش هیچ وقت ترک نشد 👈 هر صبح مقید بود دعای عهد بخواند 👈 آرزویش این بود سرباز امام زمان عج باشد 👈 روزهای دوشنبه و پنج شنبه همیشه روزه بود 👈 همیشه با وضو بود و توصیه میکرد همه کارها را با وضو انجام دهیم یاد عزیز سپهبد ارتش ایران بخیر با ذکر آسمانی صلوات بر محمد و آل محمد 🌹با شهدا زندگی زیبا می شود 🌹مثل شهدا باشیم 🌷🌷️🌷🌷🌷 @zendegishahidaneh
‌ 🔹آثار نماز🔹 علّامه آیةالله حسن زاده آملی مدّظلّه: نمازگزار با آفريدگارش گفتگو مى كند، و جسته جسته بدانجا مى رسد كه هميشه و همواره خودش را در پيشگاه او مى بيند، و هيچگاه خودش را فراموش نمى كند، و پيوسته كشيک خويش مى كشد تا درست گفتار و نيكو كردار و پاكيزه رفتار باشد 📚«هزار و یک کلمه» ج 2 ص 378 به سبک شهدا 🆔 @zendegishahidaneh ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا