.
مهمان داشتیم دیشب، چه مهمانی!
علیرضا و حسین طوری به جعبه نگاه میکردن که انگار خود حاجقاسم اومده خونهی بابابزرگ!
چشماشون دودو میزد. آروم با سرانگشتهاشون میکشیدن روی لباس.
حسین میگفت با همینا شهید شدن؟
گفتم نه مامان ولی قبلترش تنشون بوده.
گوشهچشم علیرضا اشکی شد. چفیه رو برداشتم. گفت مامان چکار میکنی دست نزن.
بازش کردم انداختم روی دوشش گفتم سرباز #حاجقاسم بشی الهی.
حسین گفت منم میخوام.
انداختم روی شونهاش. انگار یخشون وا شد انگشتر رو دست زدن دستشون کردن.
ما که بچه بودیم، نوجوان بودیم، خودش رو میدیدیم که میومد خونه ننهبابا. همیشه انگشتر دستش بود. چفیه هم رو شونههاش.
@berrrke
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
📔#خیمه_ماهتابی
📢 گاهی وقتا یه اتفاقی میافته که از حکمتش اطلاعی نداری و فقط گذر زمان علت رو بهت نشون میده. همه تلاش و انرژیمون رو گذاشتیم که این کتاب به محرم برسه، اما نشد. به روز سوم، روز عاشورا و شام غریبان هم نرسید. "گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود."
🥀گفتیم حتما به شهادت امام سجاد علیه السلام میرسه؛ ولی انگار قسمت این کتاب این بوده که پنجم صفر خودش رو نشون بده. نمیدونیم چه قرابتی داره این کتاب با پنج صفر؛ اما هرچه هست نگاه بیبی جان #حضرت_رقیه(س) روی اونه.
🏴 «خیمه ماهتابی» فقط یه کتاب داستان نیست، یه روضه ناشنیده است از زبان یک خیمه.
خیمهای که شاهد تمام وقایع تلخ روز عاشورا بود و این بار قراره روایتگر همه اون اتفاقات برای نوجوانان باشه.
🛑روایتی از عباس و علی اکبر و علی اصغر علیهم السلام... از دست بیانگشتر و گوش بیگوشواره و معجری که سوخت...
😭شاید قراره روضه بیبی جان رو این بار یک خیمه بخونه ...
📗« #خیمه_ماهتابی» منتشر شد
روایتی داستانی برای #نوجوانان با محوریت #عاشورا از زبان #خیمه حضرت زینب کبری(س)
✍🏻 به قلم: #فاطمه_سادات_موسوی
✅ مشاهده و خرید کتاب
https://manvaketab.com/book/380849/
💯#تخفیف_ویژه به مناسبت شهادت دردانه سیدالشهدا حضرت رقیه(س)
📚 کد تخفیف: ۷۲
📍این کد تخفیف فقط تا پایان هفته اعتبار دارد
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور
🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
✨
چه خوبه که به این حکمت نهجالبلاغه عمل کنیم.
همیشه به جای "خوشبهحالت"
بگویم "خوشحالم برات"
یا در حالت هیجانیتری مثلا:
"وای خداروشکر، الحمدالله..."
#حکمت
#نهج_البلاغه
@berrrke
.
چندروز پیش انقدر حالم بد بود که نهتنها میخواستم این کارگاه رو کنسل کنم، بلکه میخواستم از کل دنیای نویسندگی لفت بدم!
ولی کمی دوز خودکنترلگری رو بالا بردم و سعی کردم با همهی حال بدیا ادامه بدم.
و کارگاه امروز یه جون به جونمهام اضافه کرد.
جاتون خالی از فلشبک و وفلشفوروارد و فامیلهای وابسته، با بچههای رستا، گپ زدیم.
@Berrrke
@rasta_isf_1401
👦🏻
برای حسینآقا فردا اول مهر هست.
این چندروز تنگ بغل من مریض بود و نرفت مدرسه.
داشتم کتابهاش رو برچسب میزدم و مادرانه باهاش گپ میزدم تو چشماش نگا کردم گفتم:"حسین! اگه یکی خواست تو مدرسه تو رو بزنه چه کارمیکنی؟"
گفت:" دستش رو میگیرم!"
گفتم:" خوب آفرین چی بهش میگی؟"
_ هیچی میگم منو نزن برو یه نفر دیگهرو بزن!"
من🙄😑
متخصصان تربیت فرزند🤯 😵💫
@berrrke
.
بماند از آخرین جلسهی موشکافی!
بعد از گذشت دوسال از استرات پروژهی نقد حالا امروز آخرین جلسه از سومین دورهاش رو برگزار کردیم.
همینطوری داره لحظهلحظهاش جلوی چشمم رژه میره! مثل یه بچهی نوپا که دستش رو گرفتم و تاتی تاتی آوردمش تا مرحله دویدن! از لحظهایی که استاد پیشنهادم رو پذیرفتن و من کار رو شروع کردم تا زیر و رو کردن منابع داستانی برای انتخاب بهترین داستانها تا جلسهی تست و نقد پیش از اجرا! باگگیری و تکمیل نهایی. طراحی پوسترها و دیزاین کار و هیجان جلسهی اول!
بچهام رو فرستادم دانشگاه. حالا دیگه
باید کمی خودم رو در حالت افقی و ذخیره نیرو قرار بدم تا برگشتی قوی تر!
#موشکافی
#خداحافظی
@berrrke