هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
#سعی کن گریه کنی …
#اهمیت گریه برای حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در سیره و بیان آیتالله بهجت قدسسره
[حضرت آیتالله بهجت قدسسره] شیر آب حیاط را بهاندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو میگرفتند. گفتم: آقا، محرم دارد میآید و من یک ماه برای تبلیغ میروم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم. همانجور که وضو میگرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت: «آسید محمد! سعی کن هر شبانهروزی یکمرتبه برای امام حسین علیهالسلام گریه کنی...» . (براساس خاطره یکی از شاگردان)
برگرفته از کتاب ردپای سپید، ص57
#الســلامعلیــکیااباعبداللــه❤️
هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلامعلیڪیااباعبداللـهالحسین♥️
💢 ورود كاروان امام حسین علیه السلام به كربلا
🎇 چرا طرماح بن عدی بین شهدای كربلا نبود؟!
🔮 سخنران: حجت الاسلام عالی
پیشنهاد دانلود👌
کُلِ هـَفته نـامِ زیبایِ #حُـسین ذِکـرِ مَن است...🏴
هـَر دوشنبه (یِ) از این ذِکرَم فَقَط کم میشود...✨
جانم حسن...
#دوشنبههای_امام_حسنی💚
بریم هیئت، سینه بزنیم، گریه کنیم ولی نماز اول وقت نخونیم؟
یادمون نرفته که اقا وسط میدون جنگ بین تیغ و تیر و شمشیر نماز خوند...😔
#حَےِعَلیْالَصلاة 🌱
ذوالجناح حرکت نکرد...
امام فرمود: نامِ این سرزمین چیست؟
-غاضریه. ..
امام فرمودند:نام دیگری هم دارد؟
-شاطیُ الفرات
باز امام فرمودند: نام دیگری هم دارد؟
-کربلا....:)
راوی میگه امام گریه ی سختی کردند و رو به آسمان گفتند:
~• اَعوذُ بِالله مِنَ اَلکَربِ وَ اَلبَلاء •~
خیمه ها را برپا کنید...:)
...♡
#روز_دوم_محرم
#یاس_فاطمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 برای دیدن یک معجزه آمادهای؟
🔴 #استاد_پناهیان
هدایت شده از منبرهای دلنشین
#امام_حسین❤️ فرمودند
ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند؛ هنگامیکه او را شناختند عبادتش کنند؛ وقتی او را عبادت کردند به برکت این عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند.
مردی پرسید شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان ببرند، بشناسند.
📚 بحارالانوار، ج۲۳ ص۸۳
@alihidar
@alihidar
#اثر_زیارت_عاشورا
✍یکی از آقایان نقل می کند:
برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود.
🔸️گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟!
🔹️گفت: من کلاه کسی را برنداشتم.
🔸️گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست.
🔹️ گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا( علیه السلام) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده ام
🔺️از خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد.
برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند.
رفتم نزد آقای قبر کن. احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم ، گفت: دیشب شب اول قبر او بود.
🔸️گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟
🔹️گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟
داستان را گفتم.
💠 او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند.
📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص۱۱۱
@besamtaramesh
#حتما_بخونید_و_از_دستش_ندید
#فوق_العاده
حكايت جالب و شنيدني عرب سني
يكى از علماى منبرى تعريف مي كرد كه در دهه محرم در منزل يك آقايي كه اصالتا عرب بود و مجلس روضه و عزا داري گرفته بود من براي خواندن روضه رفتم .
باني مجلس به من گفت درسته كه دهه محرم است ولي من مي خواهم چهار يا پنج روز روضه حضرت زهرا(س) بخواني.
به باني گفتم كه الان دهه محرم هست روضه حضرت زهرا(س) براي ايام فاطميه هستش الان بايد عزاداري امام حسين(ع) انجام بشه باني مجلس خواهش كرد تو روضه حضرت زهرا(س) بخون و خيلي اصرار كرد.
آن عالم تعريف ميكنه كه چند شب آخر دهه محرم را روضه حضرت زهرا(س) خواندم و روز آخر باني مجلس يك سفره و نذري بر پا كرد و من هم حضور داشتم، از باني مجلس پرسيدم شما چرا اينقدر اصرار داشتي كه روضه حضرت زهرا(س) خوانده بشه .؟
باني مجلس گفت: حقيقتش من اصالتا اماراتي هستم زندگي بسيار مرفهي در دبي داشتم، خدا به من يك دختر زيبا و دوست داشتني داده بود اين بچه رو خيلي دوست داشتم طوري كه من هر روز كه سر كار مي رفتم طي كار حداقل روزي سه بار دلم براي بچه تنگ مي شد و خونه زنگ مي زدم و حالش رو از مادرش مي پرسيدم.
يكي از روزها مادرش با ناراحتي و اضطراب زنگ زد و گفت اگر مي خواهي بچه ات رو ببيي زود بيا حالش بده .!
مي گفت من نفهميدم خودم رو چه جوري به خونه رسوندم، فقط ديدم بچه يك سكه قورت داده رفته تو ريه اش در حال خفگي هستش!!
به زور نفس مي كشيد، سريع بردمش تو بيمارستان، به من گفتن ما كاري از دستمون بر نمي ياد. چون بيمارستانش مجهز نبود، گفتند ببرش فرانسه.
ايشون مي گفت من تمكن مالي داشتم يك هواپيماي اختصاصي اجاره كردم بردمش بيمارستان فرانسه، دكترهاي بيمارستان بعد از معاينه در اتاق عمل گفتند اگر دخترت از زير عمل سالم بيرون بياد احتمال زياد تارهاي صوتي رو از دست مي دهد بعيد است بتواند صحبت بكند چون زمان زيادي گذشته است.
بنده خدا مي گفت بعد از شنيدن صحبت دكتر من دست و پام شل شد عرق سرد رو بدنم نشست رفتم يك گوشه اي افتادم، در همين اوضاع و احوال يك دفعه حالم منقلب شد و بلند شدم به نيت حضرت محمد(ص) طرف مدينه يك طرفي رو حدسي انتخاب كردم به حضرت محمد(ص) گفتم: يا رسول خدا شما يك دختر داشتي من هم يك دختر، شما دخترت رو خيلي دوست داشتي من هم دخترم رو خيلي دوست دارم .
يا رسول الله قسم مي خورم اگر دخترم رو نجات بدي من شيعه فاطمه(س) مي شم.
سني بودم قسم خوردم اگر دخترم نجات پيدا كنه شيعه بشم.
تو همين حال بودم كه ديدم متخصص بيمارستان فرانسه با يك شور و هيجان اومد به من گفت آقا معجزه شد سكه براحتي از ريه دخترتون در آمد مسيح دخترتون رو نجات داد.!
من ديگه چيزي به او نگفتم كه كسي او را نجات داد كه مسيح بايد بياد در خونش گدايي .
تو دلم گفتم حضرت زهرا(س) نجاتش داده به او چيزي نگفتم .
به من گفتن دخترت بهوش اومد بيا ملاقاتش، تا من دخترم رو ديدم دخترم زد زير گريه، من رو بغل كرد من ازش دلجويي كردم گفتم ناراحت نباش چيزي نيست تمام شد .
دخترم گفت بابا من خانمي رو تو خواب ديدم كه زد پشتم كه سكه اينطوري اومد بيرون، به من گفت: به بابات سلام برسون بگو من همونيم كه رسول خدا اونو خيلي دوست داشت.😭
❣يا فاطمه زهرا(س)❣
❣دست من و عنايت و لطف و عطاي فاطمه
❣ جرم من و شفاعت روز جزاي فاطمه
❣دل به ولاش داده ام كه تا به كجا برد مرا
❣يا به زمين زند مرا يا به سما برد مرا.
@besamtaramesh
#امام_حسین❤️ فرمودند
ای مردم، خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند؛ هنگامیکه او را شناختند عبادتش کنند؛ وقتی او را عبادت کردند به برکت این عبادت، از عبادت غیر او بی نیاز شوند.
مردی پرسید شناخت خدا چیست؟ حضرت فرمودند این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان ببرند، بشناسند.
📚 بحارالانوار، ج۲۳ ص۸۳
. .:
@besamtaramesh
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
🔸توڪه یڪ گوشۀ چشمتــ
غم عالم را بُرد
🔸نم اشڪت گُنهِ
حضرتــ آدم را بُرد
🔸از بهشتــ تو چه گوییـم
ڪه از روز ازل
🔸روضه اتــ را ڪه خدا خوانـد؛
جهنـم را بُرد
✨✨✨✨
تحویل سال به #وقت_محرم
🍃🌸
@besamtaramesh
#داستان_آموزنده
خیلی خیلی قشنگه حتما بخونید👌
مــــادربزرگ من آدم مذهبی بود ...
هر وقت دلش واسه امام رضا تنگ می شد می گفتم مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری مشهد از همینجا یه سلام بده، اما من واسه تفریح میرفتم شمال اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا تفریح کن،
وقتی سفره میگرفت وقتی محرم میشد به ﻫﻴﺎت محل برنج و روغن میداد بهش میگفتم اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا آدم محتاج، اما وقتی من با دوستام مهمونی میگرفتم اون فقط میگفت مادر مراقب خودت باش،
سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن، احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه،
یکی از ﻫﻴﺎت لذت میبره یکی از مهمونی رفتن، یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند، اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن
سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشی های آدمها گیر بدهم، چون آدمها با همین دلخوشی ها سختی های زندگی رو تحمل میکنن...
👤الهی قمشه ای
@besamtaramesh
🌺✨🌺✨🌺✨
پیرمردی هر روز تو محله پسرکی رو با پای برهنه می دید که با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد. روزی رفت و یه کفش کتونی نو خرید و اومد به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش. پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد لبش را گزید و گفت نه پسرجان. پسرک گفت: پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم کفش ندارم.
دوست خدا بودن سخت نیست
@besamtaramesh
💛🌿💛🌿💛🌿💛
امامحسین هر محرم به دلهایِ ما
می آید و میفرماید :
میخواهم با یزیدِ دلت مبارزه کنم ،
تو فقط مانعم نشو ،
بگذار کارم را انجام دهم ..
اما ؛ کوفیانِ دلِ ما نمیگذارند
امام حسین کارش را تمام کند ..
یعنی ،
ما معمولا در مقابلِ امامحسین
مقاومت میکنیم..!
فدایش بشوم که دوباره سال بعد
میآید و میفرماید :
من حسینم ،
آمده ام دلت را آباد کنم..♥️
. .:
@besamtaramesh
📜
#حکایت_پادشاه_و_تخته_سنگ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽﮐﺮﺩ .ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ .ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ..…ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺷﺖ .ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!زندگی عمل کردن است .
این شِکَر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود.....!
@besamtaramesh