eitaa logo
مقاومت تا ظهور منجی
414 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂 🍂🌺🍂 🌺 🔴علت مخالفت خواص با علیه السلام بعد از 🔸از جمله عواملی که انحراف را در زمان علیه السلام رقم زد؛ ، رفاه طلبی، مقام خواهی و... بوده است. 🔹امام حسین (ع) می فرماید: "مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه زبان‌هایشان است تا وقتی از آن دفاع و حمایت می‌کنند که از نظر زندگی و معیشت در رفاه و آسایش باشند وقتی به بیماری مبتلا شوند مورد آزمایش قرار گیرند، دینداران اندک خواهند بود". 🔸بسیاری افراد که در مورد آزمایش الهی قرار گرفتند مقابل حضرت ایستادند با اینکه می‌دانستند با این کار گناهکار محسوب می‌شوند، اما بخاطر مال دنیا به کشتن امام دست زدند. 👈در زمان غیبت و ظهور امام عصر (عج) نیز همینطور است و بسیاری از فرهیختگان، نخبگان و سران دنیا طلب از حضرت فاصله گرفته و به مخالفت با ایشان خواهند پرداخت. @besamtaramesh 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 📚 👈 حلوا، به قیمت گزاف خسته و رنجور، به مسجدی رسید. داخل شد. وضویی ساخت و دو رکعت نماز خواند. سپس به گوشه ای رفت تا قدری بیاساید. اما سر و صدای بچه ها، توجه او را به خود جلب کرد. چندین کودک از معلم خود، درس می گرفتند و اکنون وقت استراحت آنها بود. بچه ها، در گوشه و کنار مسجد، پراکنده شدند تا چیزی بخورند یا استراحتی بکنند. دو کودک، در نزدیک شبلی، نشستند و هر یک سفره خود را گشود. یکی از آن دو کودک که لباسی نو و تمیز داشت و معلوم بود که از خانواده مرفهی است، در سفره خود نان و حلوا داشت. کودک دیگر که سر و وضع خوبی نداشت، با خود، جز یک تکه نان خشک نیاورده بود. کودک فقیر، نگاهی مظلومانه به سفره کودک منعم انداخت و دید که او با چه ولعی، نان و حلوا می خورد. قدری، مکث کرد؛ ولی بالاخره دل به دریا زد و گفت: نان من خشک است، آیا از آن حلوا، کمی به من هم می دهی تا با این نان خشک، بخورم؟ - نه، نمی دهم. - اما این نان خشک، بدون حلوا، از گلوی من پایین نمی رود! - اگر از این حلوا به تو بدهم، سگ من می شوی؟ - آری، می شوم. - پس تو حالا سگ من هستی؟ - بله، هستم. - پس چرا مثل سگ ها، صدا در نمی آوری؟ پسرک بیچاره، پارس می کرد و حلوا می گرفت و همین طور هر دو به کار خود ادامه دادند تا نان و حلوا تمام شد و هر دو رفتند که به درس استاد برسند. شبلی در همه این مدت، می نگریست و می گریست. دوستانش که او را در گوشه مسجد یافته بودند، کنارش نشستند و از علت گریه او پرسیدند .شبلی گفت: ببینید که طمع چه بر سر مردم می آورد! اگر این کودک فقیر، به همان نان خشک خود قناعت می کرد و به حلوای دیگری، طمع نمی بست، سگ دیگران نمی شد و خود را چنین خوار نمی کرد! 📗 ، ص 261 ✍ عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر @besamtaramesh
✨✨✨ ▪️صاحب عزاے ماتم کرب‌وبلا بيا ▪️تنها اميدخلق جهان يابن فاطمه ▪️بيش از هزارسال تو خون گريه ڪرده‌اے ▪️اے خـون جـگر ز قامـت زينـب بيـا بيـا ▪️اللهم عجل لوليک الفرج ▫️بحق سيدتنا الزينب علیها السلام السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین @besamtaramesh
⚫️وقایع روز ششم محرم سال 61هجری ♨️در این روز عبیداللّه بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من ميفرستند. 🌹در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه السلام عرض كرد: 🌼 یابن رسول اللّه! در این نزدیكی طائفه ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم. 🌺امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت ميكنم. ✨او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. 🔥 عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مينمایم... . ♻️در این هنگام مردی از بني اسد كه او را "عبداللّه بن بشیر" مي نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت ميكنم. 💠سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر ميرسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام حركت كردند. 🔻 در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند. 🔰هنگامی كه یاران بني اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد. 🌷حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه السلام فرمودند: لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ.. 📙بحارالانوار،ج44،ص386 📔 در کربلا چه گذشت،تالیف شیخ عباس قمی 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤. .: @besamtaramesh
💙بی خیال دنیا آخر و عاقبتم،آخرتم کربلا #محـــــــــــرم #پروفـایـل‌مذهـبے @SarbazehKhoda
‌🌹 امام حسین علیه السلام: ‌ با گذشت ترین مردم کسی است که با وجود قدرت، گذشت کند. ‌ 📗بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۱
🔻 🍀 ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد! 🔹مى گويند: حجّاج بن يوسف ثقفى كه در پليدى و خباثت نظير نداشت به كوفه آمد و آنجا را از طرف عبدالملك مقرّ حكومت خود قرار داد، به او گفتند: در اين شهر، افرادى مستجاب الدعوه هستند. 🔹گفت: همه آن ها را كنار سفره من حاضر كنيد، همه را آوردند. به آنان گفت: غذا بخوريد، آن ها هم از آن سفره خوردند. سپس به آنان گفت: برويد. چون رفتند، به اطرافيانش گفت: با اين غذاى حرامى كه اينان خوردند، مطمئن باشيد كه ديگر دعايشان مستجاب نخواهد شد!! 📎برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، نوشته حجت الاسلام استاد حسین انصاریان @besamtaramesh
آیا از نعمت نماز تشکر می کنیم؟! ✅ امام رضا (ع): حداقلِ تشکر بنده از خداوند برای توفیق خواندنِ نماز واجبش این است که در سجده بعد از نماز بگوید : شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّه،ِ شُكْراً لِلَّهِ از حضرت سؤال شد که معنای این گفته چیست؟ فرمود: با این سجده میگوید این تشکر من است از خدا به جهت اینکه موفقم کرد تا به خدمتش برسم و نماز واجب را به جای آورم. 📚وسائل الشيعه، ج7، ص 6، ح1 @besamtaramesh
♦️♦️مشورت حضرت سلیمان(ع) با خفاش ... چهارکس نزد سلیمان آمدند که هر یک حاجتی داشتند. ۱● یکی خورشید بود و گفت: ای پیغمبر، درحق من دعا کن که خداوند مسکنی دهد، مانند سایر مخلوقات، که پیوسته در شرق و غرب نباشم، سلیمان قبول کرد. ۲● دومی مار بود، عرض کرد یا سلیمان، در حق من از خداوند مسئلت نما که دست و پا به من کرامت کند مانند سایر حیوانات، که طاقت رفتن روی شکم ندارم، پس قبول کرد. ۳● سوم باد بود، گفت: یا نبی الله، خدا مرا به هر طرف می گرداند، و مرا بی آرام کرده، دعا کن تابه برکت دعای تو خداوند، مرا مهلت دهد، سلیمان گفت: روا باشد. ۴● چهارم آب بود، عرض کرد ای پیغمبر، خدا مرا سر گردان به اطراف جهان گردانیده و به هر سو می دواند و مقامی ندارم، در حق من از خدا مسئلت کن که مرا در ولایتی ساکن گرداند تا هر کس به من احتیاج دارد به نزد من آید، سلیمان قبول کرد. سلیمان امر به احضار تمام مرغان نمود، ضعیف ترین مرغان که او را خفاش گویند، حاضر شد و سلیمان چهار مطلب را با او مشورت کرد. و قصد آن حضرت این بود که معرفت و معنویت خفاش را بر مرغان معلوم نماید. خفاش گفت: ● یا نبی الله، اگر آفتاب یکجا قرار گیرد، شب را نتوان از روز امتیاز داد و فعل خداوند به مصلحت است و از جمله ی مصالح آن این است که به همه جا برود و هر رایحه ی بدی را پاک کند. ● اما آب، زندگانی هرچیز به او بستگی دارد، اگر در یک جا قرارگیرد، تمام خلایق در مساقات بعیده هلاک خواهند گردید. ● و اما مار، دشمن بنی آدم است اکنون که دست و پا ندارد، همه ی خلایق از او در بیم و هراسند و اگر دست و پا یابد، تمام مخلوقات را برطرف کند. ● اما باد، اگر نوزد خزان و بهاری معلوم نمی شود و حاصل ها نمی رسد باید به امر خدا به هر نبات و گیاهی بوزد. سلیمان اقوال را قبول نموده و به آنها گفت. آنگاه آن چهار کس دشمن خفاش گردیدند. ● آفتاب گفت: هر جا او را بیابم پر و بال او را می سوزانم. ● باد گفت: از هم پاره پاره اش می کنم. ● آب گفت: غرقش می کنم. ● مار گفت: به زهر کارش سازم. چون این چهار دشمن قوی از برای خفاش برخاستند، به درگاه احدیت بنالید، که من خلق ضعیفم و این تعصب از برای تو کشیدم در اصلاح امور بندگان تو، اکنون به این خصم عظیم چه کنم که تاب مقاومت آنها ندارم. خطاب از مصدر جلال الهی رسید که: 👈 هر که به ما توکل کند او را نگاه داریم و هر که امور خود را تفویض نماید پشت و پناه او باشیم... تو از برای مائی چگونه ازبرای تو نباشیم. خطاب رسید به خفاش که چنان تقدیر کردیم که: ۱● پرواز کردن تو در شب باشد تا از آفتاب به تو ضرری نرسد. ۲● باد را مَرکب تو قرار دادیم و تو را بر او مسلط کردیم، تا باد از دهانت بیرون نرود، پرواز نتوانی کرد. ٣● و فضله ی تو را زهر مار ساختیم، که اگر تا یک فرسخی بوی آن بشنود هلاک شود. ٤● و در حق آب چنان تقدیر کردیم که تو را به آن حاجتی نباشد، دو پستان در میان سینه ی تو آفریدیم تا همه سال پر از شیر شود، پس هر وقت تشنه شوی سر بر سینه ی خود گذار و آنچه خواهی بخور. ❣فَتَبارَكَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین❣ ☝ هیچ خلقتی از خداوند را دست کم نگیریم که در آن حکمتی نهفته است... @besamtaramesh
🌼🍃 میدونے چند وقته که سراغ خدا نرفتی تا باهاش درست و حسابے حـرف بزنی؟ 🌼🍃 میدونے چند وقته دیگه نـمازت کاهلانه ( تنبل ) میخونے یا اصلا نمـاز نمیخونی؟ 🌼🍃 راستے آخرین بار کی از خدا بابت زنـده بودنت بابت نفـس کشیدنت و ... تشڪر کردی؟ نڪنہ باهاش قهرۍ ️، آخه مگہ میشہ با همچین خــــدای مــهربونےقهر ڪرد؟ میدونم دوستش دارۍ میـــدونم دلت هم شڪسته 🌼🍃اشڪ های تو قیمتیه جز در حضـور خـــدا اشڪ نریز گلایه هایت را میشنود آرامـت میڪند... دلــت را شستشو بـده ... 🌼🍃تنها خــداست که قدر تـو را میداند دوست داشتن هایش را باور ڪن 🌼🍃️هر عــاشقانه ای غیر این ، . نه مانـدگاره و نه حقـیقی ... . خــدا هنوز منتظر تـوســت :) @besamtaramesh
#تلنگر 🔺️شمر یک انسان بود ، یک انسان مسلمان. شمر اهل نماز و مناجات و تهجد بود. شمر ۱۶ بار پای پیاده به حج رفته بود. "شمری كه سر امام حسين(علیه السلام) را بريد همان جانباز جنگ صفين بود كه (در رکاب امیرالمومنین) تا مرز شهادت پيش رفت" 🔻️بقول آیت الله بهجت «همه ما شمر بالقوه‌ایم» اگر، امام خود را نشناسیم! #محرم . .: @besamtaramesh
✨﷽✨ ✍آیت‌الله بهجت (ره): می‌گوییم: به واجبات می‌پردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد! بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی می‌رساند! برای همین، سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود، مأموران رژیم پهلوی) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند. مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمه‌اللّه گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است! زیرا مجلس روضه فقط روضه‌خوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است. 💥خدا می‌داند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهم‌السلام در مقدمۀ روضه نقل می‌شود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است. 📚 رحمت واسعه، ص٢٧۴ ‌💐 @besamtaramesh
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼 🍃🍂🌼🍃🍂 🍂🌼🍂 🌼 🌼 🍂 ✅ ✍پسر جوانی ڪه بی‌نماز بود از دنیا رفت، و یڪی از صمیمی‌ترین دوستانش او را در خواب دید، به او گفت: مرا در صف مؤمنین قرار دادند؛ و با این‌ڪه من در دنیا به حلال و حرام و رعایت اخلاق تا حد ممڪن پایبند بودم ولی برای نماز تنبلی می‌ڪردم و مادرم همیشه بخاطر بی‌نمازی من ناراحت بود و از آخرت من می‌ترسید. روزی مادرم بخاطر بی‌نمازی من اشڪ ریخت. طاقت اشڪ چشم او را نیاوردم و قول دادم من‌بعد نمازم را بخوانم. و از آن روز هر وقت مادرم را می‌دیدم فقط برای شادی او و رضایت‌اش نماز می‌خواندم و نمازم ظاهری بود. 💥بعد از مرگم مرا در صف نمازگزارن وارد ڪردند، سوال ڪردم من ڪه نمازخوان نبودم؟ گفتند: تو هرچند نمازخوان نبودی، ولی برای ڪسب رضایت و شادی مادرت به نماز می‌ایستادی، خشنودی مادر پیرت خشنودی ما بود و ما نام تو را امروز در صف نماز گزاران واقعی ثبت ڪردیم. 💐🍃✨ @besamtaramesh 🍃🍂🌼🍃🍂 🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
#آیه‌ای_آرامش ❣❣ هــر لحظه این را به یــاد داشته باشید ڪه انـــدازه ی مشـــڪلات از قـدرت خداونـد خیلــــی ڪوچڪـــتر است پس با خودت زمزمه ڪن "" لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم "" @besamtaramesh
مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد. روزى در حرم امام حسين عليه السلام جيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟ حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم . حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده . حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد. منبع:حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34 🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴. .: @besamtaramesh
آب و گِـلِ ما ز کربلاســت ؛ بیخـــود نبـود در به در کربــلا شدیـم... #محتاجِ_دعایِ_توایمـ_عشق_جان♥️ @besamtaramesh
▪️ شکرخدا که لطفِ تودست مرا گرفت مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت امروز نه،که روز الست بربکم باتودلم بهانه ی کربُـبلا گرفت آواز پر زسوز کسی میرسدزعرش ماه محرم آمده باید عزا گرفت ما فکر می کنیم هنر کرده ایم، نَه روضه برای بی کسی تو خدا گرفت از من سیاه تر به خدا نیست مانده ام چشمت چگونه راه منِ بی حیا گرفت اعجاز می کند به خداوندی خدا شورِغمت به سینه ی هرکس که پاگرفت @besamtaramesh
. .: 🌹🌹🌹 👌اگر می خواهید عیار ایمان و دینداریتان را بسنجید، ببینید که روز به روز نورانی تر می شوید یا تاریکتر 🌹نور آثار خودش را دارد👈 و از نشانه های نورانی شدن است. 🌹وتاریکی هم👈 ترس، اضطراب، ناامیدی،زودرنجی و استرس را با خود به همراه دارد. 🌹اگر روز به روز عصبی تر، بدبین تر،و مضطرب تر می شوی،حرکتت به سوی خدا، حرکت غلطی بوده. زیرا هر چه به نزدیک تر شوی، 👈بیشتر شبیه او می شوی. . .: @besamtaramesh
هدایت شده از منبرهای دلنشین
●●●●●●●● وقتی امام زمان خود را ... #نشناسید... فرقی نمی کند... کربلا باشد یا هرجا که هستید! قُربةً اِلَی الله، او را خواهید کُشت! ●●●●●● اینجا سعی میکنیم همیشه به یاد اماممون باشیم و حتا حس دلتنگی هم نداشته باشیم...❤️ ما اینجا خودمونو میسازیم... حتا اگه شده بارها به زمین بخوریم و خاکی بشیم...✨💙 ما برای شهادت به حسین ملتمسیم...❤️⛔️ به کانالمون سر بزنید...😊👇❤️ @delneveshteh
🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀 🍃🍂🍀🍃🍂 🍂🍀🍂 🍀 ✅داستان زیبا و واقعی از علامه جعفری در دانمارک ✍علامه محمدتقی جعفری می‌گفتند: عده‌ای از جامعه‌شناسان دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا در باره‌ی موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟ معیار ارزش انسان‌ها چیست. هر کدام از جامعه‌شناسان، صحبت‌هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه کردند. بعد، وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌خواهید بدانید یک انسان چه‌قدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌ورزد. کسی که عشق‌اش یک آپارتمان دوطبقه است، در واقع، ارزش‌اش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشق‌اش ماشین‌اش است، ارزش‌اش به همان میزان است. اما کسی که ‌عشق‌اش خدای متعال است ارزش‌اش به اندازه‌ ی خداست. علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه‌شناسان صحبت‌های مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند. وقتی تشویق آن‌ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ أمْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه‌ی چیزی است که دوست می‌دارد». وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه‌ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.... 💐🍃✨ 🍀 🍂🍀🍂 🍃🍂🍀🍃🍂 🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀🍃🍂🍀. .: @besamtaramesh
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت #حافظ ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ #صدقه_کنار_بزارید #علامه_امینی شب تاسوعا و #عاشورا❤️ برای آقا #امام_زمان💚(عج الله) صدقه کنار میگذاشتند و میگفتند امشب قلب نازنین حضرت در فشار است ⚫️ @besamtaramesh
°• • | علامہ امینے " شب عاشورا " برای ، امام زمان(عج) صدقہ ڪنار میگذاشتند و میفرمودند ؛ امشب قلب حضرت درفشار است. صدقه برای سلامتے و فرج حضرت فراموش نشود... 💔 @SarbazehKhoda
هدایت شده از منبرهای دلنشین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به سمت گودال از خیمه دویدم من... شمر جلوتر بود... دیر رسیدم من....😭 🚩 @dastanhavehkaytha
امام علی (ع): خداوند برای ما پیروانی برگزیده است که با خوشحالی ما خوشحال، و در اندوه ما محزون می شوند.
°• یادش بخیر ...موی تو را شانہ مےزدم افتاده دست شمر چرا خاطرات من ... 💔 @SarbazehKhoda