eitaa logo
به سمت کربلا
559 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
803 ویدیو
1 فایل
مطالب مذهبی احادیث اهل بیت قصه های کوتاه و... مدیریت : @Saheerr ‌‌📳 مجموعه تبلیغات (تبلیغات قاضی) https://eitaa.com/joinchat/356910065C5b56d32fe0
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 شخصی در مجلس مرحوم شیخ هادی نجم آبادی حکایتی تعریف کرد شیخ به او گفت: اکنون این دروغ را ساختی یا از پیش ساخته بودی؟ با صدای بلند گفت هرگز دروغ نگفته ام. شیخ گفت: جز دروغ سخنی نمیگویی، آن شخص برای‌ تصدیق حرفش گفت خدا یکی است ، تا با این حرف راست گفته باشد. شیخ هادی فرمود: این که گفتی از این باب است که خداوند فرمود: اذا جآئک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول الله و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون. چون‌ منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مى‏ دهيم كه تو واقعا پيامبر خدايى و خدا هم مى‏ داند كه تو واقعا پيامبر او هستى و خدا گواهى مى‏‌دهد كه مردم دو چهره و منافق سخت دروغگویند سوره منافقون آیه۱
خلیفه با اضطراب گـفت بهلول را نزد من بیاوریـد. به دنبال رفتنـد و او را آوردند. خلیفه گـفت خوابی دیـده ‌ام کـه مـرا آشفته کرده ، می‌خواهم برایم تعبیر کنی. بهلول گفت خواب چه دیده ای؟ گفت دیدم به جانور وحشتناکی تبـدیـل شــده ام و نعــره زنان به اطـراف خود هجوم میبرم و آنچه از خرد و کلان در سـر راه خود میبینـم در هم شکسته و می‌بلعم. حالا بگوبدانم تعبیرش چیست؟ بهلـول گـفت مـن تعبیـر ندانم، فقط خواب ها را تعبیـر میکنم. امیدوارم بعضی مسئـولین و کـسانی کـه بـه مـردم خیـانت می کنند از خـواب بیدار شوند و کمی به آخرت خود فکر کنند
📖 ؟ شاگردی از استـاد پرسـید تقوا را برایم توصـیف کن. استاد گـفت اگـر در زمـینی که پر از خار و خاشـاک بـود ، مـجبـور به گذر شدی چه میکنی؟ شاگرد گفت پیوسته مـواظب هستـم و با احتیاط راه میروم تا خود را حفظ کنم استـاد گـفت در دنیا نیـز چنیـن کـن! تقوا همین است. از گناهـان کـوچک و بـزرگ پرهیـز کـن و هیـچ گناهی را کـوچک مشمار زیـرا کـوه ها با آن عظمت و بـزرگی از سنگ هـای کوچک درست شده اند.!! انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
📖 دوش حمام رو نگاه کـن. آب از بالا سرت میاد ولی اینکه اصلا آب بازشه یا نه، کم باشـه یا زیاد ، سرد باشه یا گرم ، به تو مربوط میشه که کدوم شیر و بچرخونی کم بچرخونی یا زیاد ، اصلا بچرخونی یا نه! همه به خودت ربط داره. مثال روزدم که بگم ماجرای رزق و روزی یک چنیـن ماجراییه . رزق ما تو آسمونه، اون‌‌بالا. به همین خاطر قرآن میگه: فی السماء رزقکم. ولی اینکه فـرو بباره یا نه و یا کم بباره یا زیاد به سـعی و تلاش ما بستگی داره. لیـس للانسـان الا ما سعـی . فـرمـود اگـر کـسی رزقـش کـمه ، انفـاق کـنـه. می‌گـیم دسـت خـودم خـالیه . امـا خـدا مـیـگه از همـونی که داری ببخش تا بـرات زیـادش کـنـم . چــه حساب کـتاب قشنگی داره خدا. همه چیش بوی محبت می ده انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
📖 معلم به دانش آموزها گفت تو یه کاغذ بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما کیا هستند؟ بهترین متن جایزه داره. یکی نوشته بود غواص که بدون محافظ توی اقیانوس با کوسه ها شنا میکننه. یک نفر نوشته بود اون هایی که شب میتونن تو قبرستون بخوابند. یکی دیگه نوشته بود اونایی که تنها چادر میزنن تو جنگل و از حیوونا نمیترسن و.. هر کی یه چیزی نوشته بود اما یک نوشته دست و دلش رو لرزوند ، تو کاغذ نوشته شده بود. شجاع ترین آدمها اونایی هستند کـه خجالت نمیکشن و دست پدر و مادرشون رو میبوسند نه سنگ قبرشونو. اشک بر پهنای صورت معلم جاری شد به همراه زمزمه ای ، افسوس که من هم شجاع نبودم...
📖 مرﺩ ﻓﻘﯿـﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﺴـﺮﺵ ﮐَﺮِﻩ درست میکرد ، ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐَﺮِﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﯾﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﯾﻰ ﻣﻰ ﺳـﺎﺧﺖ. ﻣﺮﺩ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﻰ ﺍﺯ ﺑﻘﺎﻟﻰ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﻰ ﻓﺮﻭﺧﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺎﯾﺤﺘﺎﺝ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﺮﯾﺪ. ﺭﻭﺯﻯ شخص ﺑﻘـﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺮﻩ ﻫﺎ ﺷﮏ ﮐـﺮﺩ ﻭ ﺗﺼﻤﯿـﻢ ﮔـﺮﻓـﺖ ﺁﻧﻬـﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐـﻨـﺪ. ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﮐـﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻭﺯﻥ ﮐـﺮﺩ ، ﺍﻧـﺪﺍﺯﻩ ﻫﺮ ﮐﺮﻩ ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭﺍﺯ ﻣـﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﻧﻤﻰ ﺧـﺮﻡ ، ﺗﻮ ﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻰﻓـﺮﻭﺧﺘﻰ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰ ﮐﻪ ﻭﺯﻥ ﺁنها ۹۰۰ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷـﺪ ﻭ ﺳـﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﺗﺮﺍﺯﻭﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﯾﮏ ﮐﯿﻠـﻮ ﺷﮑﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﺮﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺁﻥ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺷﮑﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﺯﻧﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﯾـﻢ. ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﻪﺍﻧﺪﺍﺯﻩ همان شکر ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻰ ﮔﯿﺮﯾﻢ انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
📖 ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧـﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿـﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒـﺎ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ. دیگری ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ. سومی ﮔﻔﺖ ﭘﻮﺳﺘﯽ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾـﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘـﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿـﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ گران بها ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕـﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ و ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻫـﺮ ﺭﯾﺨﺘـﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻟﯿـﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ . ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻣﯿﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟ ﻫﻤﮕـﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔـﺎﻕ ﮔـﻔﺘﻨﺪ ﻟﯿـﻮﺍﻥ ﺳـﻔﺎلی ﺭﺍ. ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﺪ؟! ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ!! ﺣﯿﻒ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧ ﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻮﺩ! 📚 انتشار مطالب نکته های ناب با آیدی کانال جایز است
📖 میگوید فلانی نماز نمیخواند ؛ اما اخلاق عالی دارد و شـخص مـورد احتـرامیست. میگویم برادرم لحظه‌ای ایست. فردی که نماز نمیخواند، همین بداخلاقی با خدا، برایش کافی نیست؟ خداوند او را میخوراند و مینوشاند . اما اونماز خوانـدن برای پروردگارش را قطع می‌کند! از کـدام اخلاق عالی میگویی؟ اول حسن خلق با خـداونـد متعال بعـد با مردم که دراین صورت عـالی است و این را بدان که سعادت و خوشبختی از افراد بی نماز به دور است. امام رضا علیه‌ السلام فرمود: قیامت بنـده را می خواننـد بـراى حسـاب و اول چیزى که از او سؤال مى‌شود نماز است، اگـر نمـازش را کامـل انجـام داده ، بسیار خوب؛ والا او را در آتش مى‌افکنند. منبع وسائل الشیعه، جلد ۳ ، صفحه ۱۹
📖 ؟ نقل است مسجد شاه تعداد قابل توجهی توالت داشت که نه تنها مورد استفادۀ مسجد بروها و نمازگزاران قرار می گرفت بلکه به داد عابرین هم می رسید و حداقل باعث میشد این دسته نیز گذارشان به مسجد بیفتد. نقل می کنند که آفتابه داری آنجا بود که آفتابه ها را پس از مصرف دیگران پر میکرد و در اختیار مراجعین قرار می داد. اگر می خواستید که آفتابۀ قرمز رنگ را بردارید به شما می گفت آن آبی را بردار. اگر آفتابۀ آبی را بر دارید می گفت آن مسی را بردار. اگر دستت به سمت مسی می رفت می گفت آن سبز را بردار. یک نفر از او پرسید که چه فرقی می کند که من کدام آفتابه را بردارم؟ گفت اگر من تعیین نکنم که کدام را برداری ، پس من اینجا بوق هستم
📖 ملک الموت، نزد حضرت نوح علیه‌السلام آمد در حالی که او در آفتاب نشسته بود. حضرت بـه فرشته مـرگ فرمودند برای چه آمده‌ای؟ ملک الموت عرض کرد آمده ‌ام جان شما را بگیرم. نـوح نبی علیه السـلام فرمـود: اجازه می‌ دهی از آفتـاب به سـایه بـروم؟ عزرائیـل گفت آری. حضرت نوح علیه السلام به سایه رفت و آن‌گاه گفت: ای ملک‌الموت! این عُمر درازی که در دنیا داشتـم ، انگار به انـدازه همیـن رفتنـم از آفتاب به سایه بود. حال مأمـوریت خـود را انجـام بده. آنگاه عزرائیل ، جان نوح علیه‌السلام را گرفت. الأمالی‌صدوق، ۶۰۲
📖 خدایا خـوش دارم که در نیمـه های شب در سـکـوت مـرمـوز آسمـان و زمـیـن بـه مناجات برخیزم. با ستارگان نجـواکنم و قلب خـود را بـه اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محـو عالم بی نهایت شـوم. از مـرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ورشوم وجز خدا چیزی را احساس نکنم
📖 مرد ﺑﺮﻧﺞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭس‌ های ﺷﯿﻮﺍﻧﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻋﻼﻗﻪ ﺩﺍﺷﺖ. ﺍﻣﺎ به ﺧﺎﻃﺮ شغل خود ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺷﺐ ﻫﺎ ﻧﯿﺰ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺮﻭﺩ. ﺭﻭﺯﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﻮﺍﻧﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻋﻄﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﺑﺮﻧﺞ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﺟﻨﺎﺳﺶ ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﺪ ﻭ ﺩﺍﺋﻢ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﻭ ﺳﮑﻨﺎﺕ ﻣﻦ ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﯿﻢ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﻘﻞ میکند. من‌ هم ﺍﻫﻞ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺷﻮﻡ. ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﯽام ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟ ﺷﯿﻮﺍﻧﺎ ﮔﻔﺖ: ﺍین که ﺁﺩﻡ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻤﺎﺟﺖ ﻭ ﺟﺪﯾﺖ را ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشی، ﺁﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ!! ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ ﺗﻮ ﺣﺘﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﯽ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﻭﻗﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻭﻗﺖ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ. ﺗﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻼﺵ ﻫﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯽ. ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻧﯽ ﻧﺰﺩ ﻋﻄﺎﺭ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ. ﺍﻭ ﻫﻢ ﺁـﺮﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺭﺯﯾﺎﺑﯽ ﺧﻮﺩﺵ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﯾﺎ ﻧﻮﺍﻗﺺ ﻭ ﻣﻌﺎﯾﺐ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺍﺯ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﯾﮏ ﻓﺮﺩ ﺩﻗﯿﻖ ﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺳﻨﺞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺪﺧﻮﺍﻩ ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺣﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺣﺮﻣﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ نمی توانی ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﯽ ، ﺟﻠﻮﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﺖ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮ ﻭ ﻧﻮﺍقص‌ ات ﺭﺍ ﺟﺒﺮﺍﻥ کن. ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﺗﻮ به ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺗﻤﺎم ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﻔﻌﺖ میرسی ﻭ ﻋﻄﺎﺭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺳﺮ به رﺍﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﯽ ﻧﻘﺺ می شوی ، ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻧﺎﺷﺎﯾﺴﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯽ، ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﮐﻤﺎﻝ ﻭ ﺗﻮﻓﯿﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺎﺋﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺑﺪﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺧﻮﺍﻫـﺪ ﺩﺍﺷﺖ