📖 #مقدس_اردبیلی
مقدس اردبیلی رفت حمام ، دید حمامی دارد در خلوت خود میگوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم ، خدایا شکرت که وزیر نشدیم ، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم ! مقدس اردبیلی پرسید: آقا خب شاه و وزیر ظلم میکنند ، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی ، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می گویند مقدس اردبیلی ، نیمه شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب میخواهم برای نماز شب، کمک کن! مقدس گفت: بله شنیدم ... حمامی گفت: اونجا ، نصفه شب، کسی بوده با مقدس؟ مقدس گفت: نه ظاهرا نبوده. حمامی گفت: پس چطور همه خبر دار شدند؟ پس معلوم میشود خالص خالص نیست!! و مقدس میگوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم یعنی چه این روایت که "ریا در مردم، پنهان تر است از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک. بساط خودنمایی مهیاست در فضای مجازی ، مواظب باشیم
📖 #گریه_بر_سیدالشهدا
امام صادق علیه السلام فرمود: ای زراره! آسمان با خون، زمین با تیره و تار شدن ، خورشید با گرفتن و سرخ شدن، کوه ها با خرد شدن و در هم شکستن، دریاها با امواج خروشان ، ملائکه با دانه های اشک خود ، چهل صباح بر حسین مظلوم گریستند. هیچ چشمی و هیچ اشکی از دیده گریان ، نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که برای حسین بگرید و اشک بریزد و هیچ گریه کننده ای بر حسین نمی گرید مگر آنکه گریه اش به فاطمه سلام الله علیها و رسول خدا صل الله علیه و آله می رسد و فاطمه سلام الله علیها را خشنود می سازد و آن کس حق ما را ادا کرده است. هر بنده ای که در قیامت محشور می شود چشمانش گریان است، مگر گریه کنندگان بر جد من حسین علیه السلام که وقت محشر چشمش روشن است، به او بشارت بهشت دهند ، شادی در چهره شان هویدا است. در حالی که دیگران در اضطرابند، ولی آنان در امان هستند. البته شرایطی دارد ، یکی از آنها شناخت واقعی امام حسین علیه السلام میباشد، آن کس امام حسین علیه السلام را خوب شناخته ، که اعمالش به قدر توان مطابق گفتار آن امام شهید است. بحار، ج۴۴، ص۲۴۲
📖 #شب_جمعه_کربلا
ملاعباس چاووشی مازندرانی با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا رسیدند ، از او خواستند تا برایشان مداحی کند ، رسیدند بالای سر امام حسین علیه السلام ، با خودش گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه را باز کرد و اشعار علی اکبر علیه السلام آمد ، و شروع کرد به خواندن. سفر کربلا و همه جوان، در مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت: بس است، دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین علیه السلام میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین علیه السلام فرمود: ملا عباس می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟ عرض کردم نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. عرض کردم آن سه كار چيست آقا جانم؟ فرمودند: اولا بدان كه هر كس زائر ما باشد به ديدنش می رويم! ثانيا شب های جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد ، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند ، سلام حسين را به او برسان! سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است که دفعه ی ديگر که شب جمعه به حرم آمدی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبرم را نخوان! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟ فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شب های جمعه مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها به كربلا می آيند؟ کرامات الحسينيه ، جلد
📖 #عطش_در_کربلا
باور بعضی بر این است که امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب سه شبانه روز آب ننوشیدند و سپس تشنه به مقابله با دشمن رفته اند؛ اما حقیقت این است که عمر سعد لعنت الله علیه سه روز قبل از عاشورا عمروبن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا کنار شریعه فرود آیند و میان یاران امام و آب فاصله اندازند. و این به این معنی نیست که هیچ ذخیره آبی در خیمه ها نبوده، هر چند ذخیره آب جوابگوی عطش همه اهل بیت و یاران نبوده. در روایات داریم که آقا قمربنی هاشم علیه السلام چندین مرتبه برای آب به شریعه رفتند العباس بن علی علیهماالسلام، رائد الکرامة و الفداء فی الاسلام، باقر شریف قرشی، بیروت، دارالکتاب الاسلام.ص۷۹. در کتاب ارشاد شیخ مفید آمده است در شب عاشورا زینب سلام الله علیها دست به گریبان برده... و بیهوش بر زمین افتاد امام حسین علیه السلام برخاسته آب بر روی خواهر پاشید و... این نقل معتبر نشان میدهد که تا شب عاشورا هنوز آب در خیمه ها بوده ، هر چند اندک و اصل تشنه کامی به روز عاشورا، گرمای شدید هوا و شدت مبارزه مربوط است
📖 #روضه_با_اخلاص
مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم: دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟ چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند. سر خم کردم و وارد حسینیه ی کوچک روی خاک های محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله. دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان. دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکان های پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم. شام عاشورا، شب شام غریبان امام حسین خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمودند : نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی. آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس بااخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. برگرفته از خاطرات مرحوم کوثری
📖 #حمالی_و_بارکشی
در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی هست که به قبر حمال معروف است . او شخص بیسوادی بود که همه عمر خودش را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. روزی حمال از کوچه ای می گذشت نگاهش به کودکی می افتد که روی پشت بام مشغول بازی بوده ، پای کودک لیز می خورد و از بالا به سمت پایین می افتد ، در این هنگام ، این عارف بزرگ بیان می کند "ساخلیان ساخلار" یعنی نگهدارنده نگه می دارد. با این سخن مرد حمال اتفاق عجیبی می افتد ، گویی بچه را با دو دست گرفته و به حالت ایستاده روی زمین گذاشتند. مردمی که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند ، لباسش را پاره پاره و به تبرک بردند . او هاج و واج مانده بود و مردم هم از او دست بردار نبودند و جویا شدند که چگونه این کار را انجام داده. فرمود مردم ، من آدم فوق العاده ای نیستم کشف و کرامت هم ندارم ، اکنون هم کار خارق العاده ای نکرده ام ، اتفاق مهمی هم رخ نداده ، یک عمر من امر خدا را اطاعت کرده ام ، لحظه ای هم خدا دعای مرا اجابت کرده است
📖 #آبلیموی_تقلبی
نقل است عطاری که مشهور به تقوا بود مریض و مرضش طولانی شد. یک نفر از دوستان به عیادتش رفت و دید از وسائل زندگی و خانه چیزی برایش نمانده. حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست و این آقای تاجر به چنین روزی افتاده. پسرش وارد شد گفت پدر برای نسخه امروز پول نیست تا دوا بخرم ، متکای زیر سرش را به او داد و گفت این را هم ببر و بفروش ببینم راحت می شوم یا نه؟ دوستش پرسید موضوع چیست؟ گفت من در کربلا نمایندگی فروش آبلمیوی شیراز را داشتم ، آبلیمو وارد میکردم به مبلغ گزاف می فروختم. ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شد و طبیب ها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است. مردم برای خرید آمدند ، از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا که خریدار فراوان دارد دو برابر و بعد چند برابر کردم مردم بیچاره هم ناچار می خریدند. بعد دیدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود. شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم ، مال فراوانی به دست آوردم ، مدتی بعد در اثر این بیماری بستری شدم. آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز که دیدی همین مُتَکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحت می شوم یا نه؟ فاعتبروا یا اولی الابصار ، پس عبرت گیرید ای دارندگان چشم
📖 #روز_مباهله
روز مباهله ، روز نزول آیه تطهیر ، نزول آیه ولایت. روزی است که رسول خدا صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله با نصارای نجران مُباهله کرد. پیش از آنکه خواست مُباهله کند عبا بر دوش مبارک گرفت و امیرالمومنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را زیر عبا نمود و عرض کرد خدایا هر پیغمبری را اهل بیتی بوده که مخصوص ترین خلق بوده اند به او ، خداوندا اینها اهل بیت من هستند پس ایشان را کاملا پاک گردان و از آنها هرگونه شک و گناه را برطرف کن. پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا خدا می خواهد پلیدی را از شما دور کند و شما را چنان که باید پاک دارد. سوره احزاب ، آیه ۳۳. پس حضرت رسول صَلَّی اللَّهِ عَلِیهِ وَ آله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از برای مباهله چون نگاه نصاری بر ایشان افتاد و حقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جرأت مُباهله ننمودند و استدعای مصالحه و قبول جزیه نمودند. همچنین در این روز امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری خود را به سائل داد و آیه ولایت: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ در شأن ایشان نازل شد
📖 #مقام_صدیقه_طاهره
ابن صباغ مالکی از محققان اهل سنت می گوید: در افتخار فاطمه سلام الله علیها همین بس که دختر پیامبر صل الله علیه و آله خیرالبشر است ، فاطمه ای که ولادتش پاک و سیده است به اتفاق همه مسلمین. الفصول المهمه، بیروت، صفحه۱۴۳. محمد بن طلحه شافعی یکی دیگر از محققان اهل سنت میگوید: دقت کن در آیه مباهله و ترتیب و عبارات آن و اشاراتی که به علو مقام فاطمه سلام الله علیه دارد و چگونه او در وسط قرار گرفته است تا مقام و منزلت او بیشتر روشن گردد. مطالب السئول ، چاپ ایران ، صفحه ۶ و ۷. عباس محمود ، العقاد المصری یکی دیگر از محققان اهل سنت میگوید: در هر دینی یک چهره از زن کامله وجود دارد که همه او را تقدیس می کنند و گویا او نشانه خداوند بین مردان و زنان است . در مسیحیت چهره مریم سلام الله علیها پاکدامن و در اسلام لاجرم آن چهره کامله فاطمه بتول سلام الله علیها است. توفیق ابواعلم ، اهلالبیت ، ص ۱۲۸
📖 #امید_به_خدا
مردی از اولیاء الهی ، در بیابان گم شده. پس از ساعت ها سردرگمی و تشنگی ، سر چاه آبی رسید. وقتی خواست از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است و بدون دلو و طناب نمیتوان از آن آب کشید. هرچه گشت وسیله ای برای آب کشیدن از چاه پیدا نکرد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله ، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها ، آب چاه هم پایین رفت! او با دیدن این منظره ، دلش شکست و رو به آسمان گفت خدایا می خواستی با همان چشمی که به آهوان نگاه کردی به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من ، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود ، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها امیدی به غیر از من نداشتند ، برای همین به آنها آب دادم...
📖 #نجات_ارباب
اربابی یکی را کشت و زندانی شد و حکم مرگ و قصاص او را قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش ، غلامش از بیرون زندان ، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. اسبی برایش مهیا کرد و بر اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند ، غلام به ارباب گفت ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده می کردند. ارباب گفت سپاسگزارم بدان جبران می کنم. نزدیک طلوع شد ، غلام گفت ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان اگر من نبودم ، داشتی با خانواده ات و فرزندانت وداع می کردی؟ ارباب گفت سپاسگزارم ، جبران می کنم. اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند ، ارباب گفت تو برو. من می روم خود را تسلیم کنم. اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو می گذاری ، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد. قرآن کریم: تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ ، هرگز نیکی های خود را با منت باطل نکنید. اگه برای کسی کاری انجام دادی بی منت انجام بده
انتشار مطالب نکته های ناب فقط با لینک کانال جایز است
http://eitaa.com/joinchat/345899012Cfc1b7bcd50
📖 #مجادله_نكنيد
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکانی عبور می کردند، جمعیتی جمع شده بودند و مردی پر قدرت را تماشا میکردند که سنگ بزرگی را از زمین برمیداشت و همه از عمل آن ورزشکار قوی در شگفت بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسیدند این اجتماع برای چیست؟ مردم کار وزنه برداری آن قهرمان را به عرض ایشان رساندند. آقا فرمودند آیا به شما نگویم قوی تر از این مرد کیست؟ بعد فرمود: رَجُلٌ سَبَّهُ رَجُلٌ فَحَلِمَ عَنْهُ فَغَلَبَ نَفْسَهُ و َغَلَبَ شَيْطَانَهُ وَ شَيْطَانَ صَاحِبِهِ. قوی تر از او کسی است که به او دشنام دهند و بردباری کند و بر نفس سرکش و انتقام جوی خود غلبه کند و بر شیطان دشنام گو پیروز شود. امام صادق علیه السلام فرمودند: لاَ تُمَارِ فَيَذْهَبَ بَهَاؤُكَ لاَ تُمَارِيَنَّ حَلِيما وَلاَ سَفِيها فَإِنَّ اَلْحَلِيمَ يَغْلِبُكَ وَاَلسَّفِيهَ يُرْدِيكَ ، جدال نكن كه آبرويت مى رود، همچنين با مردم بردبار و نادان مجادله نكنيد زيرا شخص بردبار بر تو پيروز مى شود و نادان تو را خوار میسازد. مشکاة الأنوار ترجمه محمدی و هوشمند؛ جلد۱ ، ص ۶۸۱
ا