#یوم_الحسره
از امـام صادق علیه السلام پرسیدند: یوم الحسره ، کدام روز است که خدا می فرمایـد بـترسان ایشـان را از روز حسرت. حضرت جواب دادنـد آن روز قیامـت است کـه حتی نیکوکاران هم #حسرت می خوردنـد که چـرا بیشتر نیکی نکردند
سوال کردند آیا کسی هست که در آن روز حسـرت نداشتـه باشـد؟ آقا امـام صادق علیه السلام فرمود آری ، کسی که در ایـن #دنیا مدام بر رسـول خدا وآل او صلوات فرستاده باشد
منبع: وسائل الشیعه، جلد ۷ ، ص ۱۹۸
#لا_اله_الا_الله
فضيل عياض شاگردی درس خوان و جـوان داشت که به حال مـرگ افتاد، بـالاى سـر او رفت و بـه او گفـت بگو لا اله الا الله . گفـت هـم نمی گويم و هم بيزارم از اين چيزى كه می گويى
فضيل گفت #قرآن بیآوريد تا سوره مباركه يس را بخـوانم ، شايد گرهش باز شـود ، پيغمبر صل الله علیه و آله فرمـود لكلّ شى ء قلب و قلب القرآن يس. شـاگرد گفت نخـوانید که من از شنيدنش زجر می كشم و مُرد
استاد غرق در تعجب شد. پی جو شد كه چه چيـز باعث شـد كه اين شاگرد درس خوانده و بامعرفت هنگام موت به اين #بلا دچار شـد و بی ديـن مُرد
خيلى در فكر بود، تا يک شب در عالم رؤيا ديدكه قيامت شده. شاگردش را ديـد كـه در آتش است. گـفت چه شـد وضع تو به اينجا كشيد؟ شاگرد گفت من دچـار ۳ گناه شده بودم و تا زمان مردنم ادامه داشت
اول حسود بودم، هيچ نعمتى را براى ديگرى تحمل نداشتـم ببينـم. دوم من دو بهم زن بـودم و میان ایـن و آن را خراب می کردم . سـوم من سالى يك بار مشروب می خـوردم . اگـر #توبـه كرده بودم، به اين بلا دچار نمی شدم
#یا_کٓریمٓ_الصَّفْح
در دعای جوشـن کبیر یک عبارت زیبا هست کـه می گوییم یا کٓریمٓ الصَّفْح. روی معنـا دقت کنیـد. یه وقتی کسی ما رو میبخشه اما یادش نمیره فلان کـار #خطا رو انجام دادیـم و همیشه یهجوری نگامون میکنه که میفهمیم هنوز یادش نـرفته یه جوری انگار که سابقه بدمون رو مدام یادمون میاره
اما یه وقتی، یه کسی ما رو میبخشه و یه طوری فرامـوش میکنه انگار نه انگار که ما خطایی رو مرتکب شدیم، اصلا هـم به رومـون نمی آره. بـه این نوع #بخشش میگویند صَفح. خدای ما اینگونه است. از صمیـم قلب بگیم یا کٓریمٓ الصَّفْح
امیرالمؤمنین علیعلیه السلام فرمود در عجبم از کسی که از رحمت خدا نا امید می شود و حال آنکه محو کننده گناهـان را در اختیـار دارد. پـرسیـدند محو کننـده گناهـان چیست؟ حضرت فرمودند توبه واستغفار. و نیز فرمود خـود را با #استغفار معطر و خوشبو کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند عین الحیوه صفحه ١٨٧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حاج آقا مجتبی تهرانی رحمةاللهعلیه:
▪️شب ِنوزدهم، شب ِ#شرمندگی.
ما دست خالی هم نیستیم،
اتکای ما «حب علی علیه السلام» است.
📋 #هفت_سین_سلام
بهار آمده ؛ با چمدانی پر از شکوفه و لبخند . چشم هایش ، آمیزه خورشید و ابر دلش آینه بندان #سبزه و باران.
بهار آمد و از رد گام هایش، رودهایی زلال، زمین چرک را به شست و شوی میخوانند. نوروز از راه رسید و خاک، در رستاخیزی شگفت، رستن آغاز می کند و مردم ، دست در دست مهربانی با گل و آینه به شادباش هم می روند
از #قلب ها، پنجره هایی بی شمار به سمت هم گشوده میشوند و اینگونه، جشنواره انسان وطبیعت افتتاح می شود . بهار آمده تا به ما بگوید لحظه ها چون ابر در گذرند ؛ تا به این همه تحول و تغییر، به دیده عبرت بنگریم
نوروز آمده تا گرد غفلت را از رخسار مان بشوید و از خواب بیدارمان کند. تا بدانیم که ایستایی و رکود ، شیوه مرداباست. یا #مقلب_القلوب! قلب های زنگار گرفته یمان را به یادت به رودخانه روشنی می سپاریم و در تار و پودش بذر مهر می پاشیم.
ای تدبیر کننده روز و شب ، ای تغییر دهنده حالها! یاریمان کن تا با سلاح عشق و #صداقت و ایمان به بهترین حالها دست یابیم . وقتی غبار تیرگی وکینه را از روح وجان تکانده باشیم، در دلهای آفتابیمان هفت سین سلام و سادگی گسترده خواهد بود. به قلم سرکار خانم معصومه
📋 #کلام_و_زبان
امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمود الكَلامُ فی وَثاقِك ما لَم تَتَكَلمْ بِه، فَاِذا #تَكَلَّمتَ بِه صِرتُ فی وَثاقِه فَاخزُن لِسانَك كَما تخزُن ذَهَبَك...
تا کلامی را به زبان نياوردهای، در بندِ توست. امّا هنگامی كه به زبان آوردی تو در #بند آن در می آیی.
پس همانگونه كه طلا وجواهر و مال و داراییِ خود رادر گنجينه میگذاری زبانت رانيز در گنجينه دهانت نگهدار
در ادامه فرمودند: چه بسا سخنی كه نعمتی را از كف برده، و خشم و كيفر الهی را به #همراه آورده است . منبع نهج البلاغه حکمت ۳۸۱
در جای دیگر فرمود هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت ، جز اينكه در #لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد. نهج البلاغه صبحی صالح ص ۴۷۲ ، ح ۲۶
📋 #ضَربِ_زورِ_تازیانه
هارون الرشید به سربازان دستور داد تا بهلول را نزد او ببرند. سربازان پس از ساعتی گشت زدن در شهر #بهلول را درحال بازی با کودکان یافتند و او را به نزد هارون الرشید بردند
هارون ازبهلول استقبال کرد ودستور داد مبلغی پول را به بهلول بدهند . تا برود بین فقیران و نیازمندان تقسیم کند واز آنها بخواهد که برای سلامتی و طول عمر هارون الرشید دعا کنند. بهلول وجه را از خزانه هارون گرفت و دوباره نزد #خلیفه رسید
هارون با تعجب به بهلول نگاه کرد و گفت دیوانه چرا هنوز اینجا هستی!؟ چرا برای تقصیم پولها به میان فقرا نرفتی؟ بهلول گفت: هرچه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیر تر در این دیار نیافتم
چرا که می بینم ماموران تو به ضرب زورِ تازیانه از مردم باج میگیرند ودر خزانه تو میریزند. ازاین جهت دیدم که نیاز توازهمه بیشتر است لذا وجه را آورده ام تا به خودت باز گرداندم
📋 #گُربه_دُنبِه_را_بُرد
مردی لافزن پوست دنبهای چرب در خانه داشت وهر روز لب وسبیل خود را چرب می کرد و به مجلس ثروتمند ها میرفت و چنین وانمود میکرد که غذای چرب خورده است و دستش را به #سبیل خود میکشید تا به حضار بفهماند که این دلیل راستی گفتار من
امّا شکمش از گرسنگی ناله میکرد که ای درغگو، خداوند، حیله و مکر تو را آشکار کند . این لاف و دروغ تو ما را آتش میزند. الهی، آن سبیل چرب تو کنده شود، اگر تو این همه لافِ دروغ نمی زدی ، لااقل یک نفر رحم میکرد و چیزی به ما می داد
لاف و خودنمایی روزی و نعمت را از آدم دور می کند. #شکم دشمن سبیل او شده بود و یکسره دعا می کرد که خدایا این دروغگو را رسوای خلقکن تا بخشندگان بر ما رحم کنند و چیزی به این شکم و روده برسد. عاقبت هم دعای شکم مستجاب شدو گربهای آن دنبه چرب را ربود. اهل خانه دنبالش دویدند ولی گربه دنبه را برد
پسر مرد ازترس اینکه پدر او را تنبیه کند رنگش پرید و وارد مجلس شد و با صدای بلند گفت پدر پدر گربه دنبه رابرد. آن دنبهای که هر روز صبح لب و سبیلت را با آن چرب میکردی. من نتوانستم آن را از گربه بگیرم. حضار مجلس خندیدند و برآن مرد دلسوزی کردند و به او غذا دادند. مرد دید که #راستگویی سودمند تر است از لاف و دروغ
📋 #دعا_برای_شیعیان
یکی از شیعیان به #امام_کاظم علیه السلام عرض کرد: آقا جان مرا هم در دعایتان فراموش نکنید. امام فرمود: آیا فکر میکنی من فراموش می کنم؟
مرد کمی تعمل کرد و عرض کرد: خیر آقا جان. امام فرمود از کجا میدانی؟ گفت: چون شما همیشه برای شیعیان خود دعا میکنید ، من هم از شیعیان هستم
امام کاظم علیه السلام فرمودند چیز دیگری هم به ذهنت می رسد؟ عرض کرد خیر. امام فرمود هرگاه خواستی جایگاه خودت در نزد من را بدانی به خودت #نگاه کن ببین من درپیش تو چه جایگاهی دارم. اصول کافی، باب الاغضاء ، حدیث چهارم
#فرصت_کوک_چهارم
شخصی کفش خود را برای تعمیر نزد کفاش برد. کفاش نگاهی بهکفش کرد و گفت این کفش سه کوک میخواهد و #اجرت هر کوک ده تومان میشود که درمجموع خرج کفش میشود سی تومان
مشتری قبول کرد، پول را داد و رفت تا ساعتی دیگر برگردد و کفش تعمیر شده را تحویل بگیرد. #کفاش دست به کار شد. کوک اول ، کوک دوم و در نهایت کوک سوم و تمام. ولی اگر یک کوک دیگر بزند عمر کفش بیشتر می شود و کفش کفش تر خواهد شد
ازیک طرف قرار مالی را گذاشته بود و نمیشود طلب اضافه کند و از سوی دیگر دو دل است ، که کوک چهارم را بزند یا نزد. او میان نفع و #اخلاق و میان دل و قاعده توافق مانده است. یک دو راهی ساده که هیچ کدام هم خلاف عقل نیست
اگر کوک چهارم را نزند خلافی نکرده است ، و اگر بزند انسانیت خودش را نشان داده و اخلاق خوب او شهره ی خلق خواهد شد. دنیای ما پر است از فرصت کوک چهارم، ومن و تو کفاش های دو دل هستیم ...
#چه_زیاد_است_عبرت_و...
با پیرمرد داخل مسجد نشسته بودم زن جوانی صورت خود را گرفته بود و برای درخواست #کمک داخل خانه خدا شد. پیرمرد دست درجیب کرد و اسکناس با ارزشی به زن داد. دیگران هم دستش را خالی رد نکردند و سکه ای دادند.
جوانی ازاو پرسید پول شیرین است چطور از این همه پول گذشتی؟ سکه ای میدادی کافی بود! پیرمرد تبسمی کرد و گفت پسرم #صدقه هفتاد نوع بلا را دفع می کند. از پول شیرین تر، جان و سلامتی من است ، که اگر این جا ازاین پول شیرین نگذرم، باید نزد پزشکان بروم و آن جا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخی را هم روی آن بنوشم تاخدا سلامتی من را برگرداند بدان که از پول شیرین تر ، سلامتی ، آبرو ، فرزند صالح و آرامش است.
امیرالمومنین علی علیهالسلام فرمود چه زیاد است #عبرت و چه کم است عبرت گیرنده. غررالحکم، ج۱، ص۶۰۷