eitaa logo
دوستانه
356 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
12.6هزار ویدیو
355 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
همپاى مرد در ابعاد معنوى ملل گذشته همچنان که خلقت زن را ناقص و پست مى دانستند، در کسب کمالات روحى و معنوى نیز او را محروم یا کم بهره مى دانستند. از نگاه تورات زن جرثومه شر یعنى جهالت، حماقت و جنون است. زن از مرگ بدتر و تلخ تر است. خودش دام، قلبش طناب دام و دستهایش قید و زنجیر است. در میان هزار مرد یک انسان پیدا مى شود ولى در میان هزار نفر زن یک انسان هم پیدا نمى شود.(۱۵) در المیزان بعد از اثبات انسانیت زن و هم نوعى زن و مرد در انسان بودن آمده است: با این بیان روشن شد که رسیدن به هر درجه از کمال که براى یک صنف(مرد) میسر و مقدور است، براى صنف دیگر(زن) نیز میسور و ممکن است و یکى از مصادیق آن استکمالهاى معنوى است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى شود.(۱۶)
در تفسیر آیه نسإ(الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض = مردان بر زنان قیمومت دارند چون خدا بعضى را بر بعضى برترى داده) نیز این فضیلت به برترى جسمى و خلقتى تفسیر شده نه برترى واقعى و معنوى: از ذیل آیه ۱۳حجرات ـ ان اکرمکم عندالله اتقیکم ـ چنین ظاهر مى شود که تفضیل نامبرده در آیه ـ الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض ـ تفضیل در مجهز شدن به جهازى است که با آن، امر حیات دنیوى یعنى معاش بشر بهتر نظام مى گیرد و حال مجتمع را به بهترین وجه اصلاح مى کند نه اینکه مراد از آن کرامت واقعى و فضیلت یعنى قرب به خداى متعال باشد چون از نظر اسلام برتریهاى جسمى و مادى که جز در زندگى مادى مورد استفاده قرار نمى گیرد، تا وقتى که وسیله به دست آوردن مقامات اخروى نشود، هیچ اهمیتى ندارد. برترى واقعى که به معناى کرامتى است که اسلام به آن عنایت دارد، ملاکش تقواست، در مرد باشد، مرد برتر است و در زن هم باشد، زن برتر است.(۱۷)
ز دیدگاه گذشتگان گناه زنان به عهده خودشان بود ولى اعمال نیک و ثوابشان به مردان مى رسید و اصولا زنان را عمل صالح و قابل پاداش نبوده و در نزد خدا خوار و بى مقدار به حساب مىآمدند. حرمت و کرامت فقط از آن مردان بود.(۱۸) اسلام با بیان یک اصل کلى بر همه این توهمات پوچ خط بطلان کشید. قرآن با بیانات مختلف و مکرر یکسانى زن و مرد را در جزا و پاداش اعلام کرد؛ از جمله فرمود: و من یعمل من الصالحات من ذکر اوانثى و هو مومن فاولئک یدخلون الجنه ولایظلمون نقیرا.(۱۹) هر کس از اعمال پسندیده به جا آورد در حالى که مومن باشد، خواه زن یا مرد، چنین کسانى به بهشت وارد خواهند شد و به اندازه دانه خردلى نیز بدانان ظلم نخواهد شد. ذیل این آیه تصریح شده که بر خلاف پندار گذشتگان از ادیان و مکاتب مختلف، از نظر اسلام هیچ فرقى بین مرد و زن نیست و هر دو به پیشگاه خدا یکسانند ودر جزا و کیفر اخروىمحکوم یک قانون مى باشند. نکته جالب اینکه در المیزان لفظ(رجل) در آیات: (و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم(۲۰) بر اعراف مردانى هستند که همه را از چهره هایشان مى شناسند و رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکرالله(۲۱) مردانى که هیچ تجارت و بیعى آنان را از یاد خدا باز نمى دارد و فیه رجال یحبون ان یتطهروا(۲۲) در آن مردانى هستند که دوست دارند پاک باشند و رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه(۲۳) مردانى که بر عهد خود با خدا به راستى پایدارى ورزیدند را نه به معناى مرد، بلکه به معناى انسان صالح، قوىالاراده، با فهم و عقلى دانسته که به کمال انسانى رسیده و ممکن است مرد باشد یا زن. همچنان که در آیات: و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن(۲۴) مردانى از آدمیان به مردانى از جنیان پناه مى برند و ما لنا لانرى رجالا کنا نعدهم من الاشرار(۲۵) ما را چه مى شود که مردانى که آنان را از بدان مى شمردیم، نمى بینیم به معناى انسانى است که در بعد شیطانى قوى شده، خواه مرد باشد یا زن(۲۶).
هدایت شده از دوستانه
گوشه ای از جایگاه زن در غرب👇👇👇
بابت گذاشتن فیلم زیر پوزش میطلبیم.
هدایت شده از دوستانه
هدایت شده از دوستانه
خاستگاه حقوق و احکام همچنان که در مقدمه بحث گذشت، خاستگاه حقوق و احکام در اسلام، اقتضاءات طبیعى و فطرى است. خداوند مطابق شرایط جسمى و روحى مرد و زن، براى هر کدام وظایفى تعیین کرده و مطابق نیاز طبیعى و فطرى آنان حقوقى وضع نموده است. بنابراین از آنجا که طبیعت و خلقت زن و مرد با هم تفاوتهایى دارد، حقوق و احکام آنها نیز باید تفاوت هایى داشته باشد. مزیت هاى خلقتى مردان در قرآن بر برترى جسمى و استیلاى مرد بر زن اشاره شده است؛ از جمله مى فرماید: (ولهن مثل الذى علیهن بالمعروف وللرجال علیهن درجه)(۲۹) و براى زنان مانند وظایفشان حقوقى است شایسته و مردان را بر آنان برترى و مرتبتى هست. الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض(۳۰) مردان بر زنان قیمومت و سرپرستى دارند به خاطر اینکه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است. همان طور که گذشت مراد از برترى مردان، زیادتر بودن روح تعقل در مردان است. علاوه بر این، مردان از قدرت، طاقت، صلابت و خشونت بیشترى براى اداره جامعه و جنگ و انجام کارهاى شاق برخوردارند. البته همان طور که مردان روح تعقل و قوت و صلابت بیشتر براى دفاع، جنگ، حفظ اموال، تحمل اعمال شاق و شدائد و محنتهاى زندگى دارند و بدون آن زندگى اجتماعى قوام نمى گیرد و زنان طبعا نمى توانند چنین آثارى از خود نشان دهند، زنان هم امتیازاتى دارند که جامعه از آنان هم بى نیاز نیست؛ مثلا زنان هم در احساسات لطیف و عواطف رقیق برتر از مردانند و مجتمع بدون این احساسات و عواطف پا نمى گیرد چون آثار مهمى در باب انس، محبت، سکونت دادن دلها، رحمت و رإفت، تحمل بار سنگین تناسل و حامله شدن، وضع حمل، حضانت و تربیت فرزند و … مترتب بر احساسات و عواطف است. زندگى بشر با توجه به خشونت و غلظتى که در مردان است بدون لینت و رقت زنان پاگیر نمى شد و سخن کوتاه اینکه تجهیز مرد به نیروى تعقل و دفاع و تجهیز زن به عواطف و احساسات، دو تجهیز متقابل است که به وسیله آن دو کفه ترازوى زندگى در مجتمع مرکب از زن و مرد متعادل شده است.(۳۱) با توجه به مطلب فوق است معلوم مى شود تفضیل مرد در بعضى قوا بر زن و بالعکس، فضیلتى معنوى نیست که مورد تمنا باشد. لازمه خلقت این است که براى به عهده گرفتن وظایف مختلف، قوا و امکانات مختلف تقسیم گردد و خداوند هر صنفى را براى انجام وظیفه اى خلق کرده است. آنچه فضیلت واقعى و شایسته تمنى و آرزو است، چیزى است که قرب خدا را سبب شود و آن هم چیزى جز انجام صحیح وظایف محوله نیست و از همین رو قرآن تمناى این فضایل جسمى و غیرواقعى را نهى کرده است: ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم على بعض.(۳۲) آنچه را خدا بدان وسیله بعضى از شما را بر بعضى دیگر برترى داده، تمنا نکنید. از ظاهر آیه برمىآید که مى خواهد از آرزویى خاص نهى کند و آن آرزوى داشتن برتریهایى است که در بین مردم ثابت است. برتریهایى که از تفاوتهایى که بین اصناف مردم است، ناشى مى شود. بعضى از صنف مردانند و به همین خاطر برتریهایى دارند و بعضى از صنف زنانند که آنها نیز به ملاک زن بودن یک برتریهاى دیگر دارند.(۳۳) هر کدام از زن یا مرد که از امکانات و قواى خود بهتر بهره گیرد و وظیفه مختص به خود را بهتر انجام دهد، در پیشگاه خدا مقدم تر است و شایسته تمنا حسن انجام وظیفه است نه جاى دیگران بودن.
بخش دوم ـ حقوق و احکام اجتماعى با توجه به آنچه در بخش قبل گذشت معلوم شد که زن از دید المیزان انسانى است که همپاى مرد مى تواند به همه مراحل کمال برسد و در بعد معنوى و انسانى هیچ فرقى بین زن و مرد نیست و از لحاظ کیفر و پاداش تابع یک نظامند و اما زن و مرد هر کدام حقوق و احکام ویژه اى دارند که به تناسب خلقت و شرایط ویژه آنها وضع شده است. تفاوت حق و حکم بین حق و حکم تفاوت قائل شده اند و حق را عبارت از نوعى تسلط بر انسان یا شىء دانسته اند که آثار وضعى و یا تکلیفى در پى دارد مثل حق خدا که همان تسلط او بر جهان هستى است و از آثار آن وجوب شکر و اطاعت است و همچون حقوق انسان ها بر همدیگر مثل حق ولایت امام یا پدر بر انسان و مثل حق مالکیت انسان بر اموال خود که مى تواند بدان جهت آنان را بفروشد و ببخشد. بعضى از انواع حقوق مثل حق ولایت یا حق زوجیت قابل نقل و انتقال نیستند ولى بعضى انواع دیگر قابل نقل و انتقال اند مثل حق ملکیت. در مقابل حقوق، احکام است که خطاباتى هستند متضمن اقتضا و وجوب یا تخییر. مثلا(امر) خطابى است متضمن وجوب و وجود یافتن و(نهى) که عکس آن است.(۲۷) بعضى نیز حقوق را به گرفتنى ها و احکام را به تکالیف و وظایف معنا کرده اند.(۲۸)