eitaa logo
دوستانه
360 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
12.2هزار ویدیو
347 فایل
بشتابیم سحر نزدیک است. *کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور، آزاد است*
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
تنها ۲ سال پس از اعتماد به آمریکا🇪🇬🇺🇸 ۹ سال پس از اعتماد به جمهوری اسلامی موقعی که همه کشورهای قدرتمند جهان بهت گفتن باید بری 🇮🇷🇸🇾 @BisimchiMedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سيد حسن نصرالله: با ديدن اين تصاوير اشك در چشمانم حلقه زد. @BisimchiMedia
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
روحانی: جواد جون حال کردمااا خوب با استعفا 2 روز ملت رو اُسکل کردیم. دیدار اسد با رهبری رو هم شُست، بُرد ظریف: 😂😂😂 ⚠️پ ن: ظریف به سرِ کار خود بازگشت 😐 @BisimchiMedia
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
🔸پیگیری دستاوردهای سفر اسد به تهران در گفت‌وگوی تلفنی ظریف و المعلم/ فارس 🔹وزیر امور خارجه ایران در تماسی تلفنی با همتای سوری خود درباره راه‌های تقویت همکاری‌های راهبردی میان دو کشور در پی سفر اسد به تهران تبادل‌نظر کرد. ❌ کسانی که سعی داشتند استعفای ظریف را به پای حضور بشار اسد در ایران بنویسند، همزمان با انتشار خبر حسابی آچمز شدند... @Afsaran_ir
هدایت شده از @AntiBBC
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشای خیانت دولت روحانی از زبان رهبر انقلاب! رهبرانقلاب: نباید برجام وسیله ای بشود برای فشار به ملت مسئولین گفته بودند برجام را قبول کنیم تا فشار تحریم برداشته شود! پ؛ن:دولت روحانی امروزه هم میگه FATF! را تصویب کنیم تا فشار ها برداشته بشه!ایا خیانت آشکار نیست؟! @AntiBBC
هدایت شده از دوستانه
هدایت شده از دوستانه
خلقت زن خلقت ابتدایى زن از مباحثى است که از قدیم الایام مطرح بوده است. بنابر تورات خداوند یکى از دنده هاى مرد را کند و از آن حوا ـ اولین زن ـ را آفرید. بنابراین وجود زن طفیلى و تبعى است.(۷) در المیزان ذیل آیه اول سوره نسإ(یا ایهاالناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها = اى مردم از پروردگارتان پروا کنید، آنکه شما را از یک تن آفرید و از(جنس) همان یک تن همسرش را نیز قرار داد) چنین آمده: بنابر ظاهر آیه، مراد از(نفس واحده) آدم علیه السلام و مراد از(زوجه اش) حوا است و(خلق منها زوجها) بنابر ظاهر به این معناست که همسر آدم از نوع خود آدم بوده و انسانى بود مثل او. پس اینکه در بعضى تفاسیر آمده که مراد از آیه مورد بحث این است که همسر آدم از بدن او درست شده، صحیح نیست
آیا حوا واسطه فریب آدم(ع) بود؟ بنابر روایت تورات حوا واسطه فریب آدم(ع) بود و از همین جا جنس زن مورد نفرت قرار گرفت. در تورات چنین آمده: آن روز مار از میان همه حیوانات صحرا که خدا خلق کرده بود، حکیمى شد و به زن گفت: آیا به راستى خدا گفته از همه درختان این باغ نخورید؟ زن گفت: از همه درختان باغ مى خوریم؛ تنها فرموده از میوه آن درخت که در وسط باغ است ـ درخت معرفت خیر و شر ـ نخورید و نزدیکش نشوید تا نمیرید. مار گفت: نمى میرید. خدا دانسته است که شما همان روز که از آن بخورید چشمتان باز مى شود و مثل ملائکه در خیر و شر دانا مى شوید. پس وقتى زن بدید که آن درخت، درخت خوبى است و میوه اش خوب و شهوت انگیز است، عقل خود را از کف بداد و از میوه آن گرفته و خورد و به شوهرش خورانید … پس خدا گفت: مگر از آن درخت خوردى؟ آدم گفت: این زنى که برایم درست کردى از آن به من داد و خوردم.(۱۱) ظاهر قرآن هیچ دلالتى بر واسطه بودن حوا ندارد بلکه به صراحت مى فرماید که شیطان به نزد آدم و حوا آمد و براى هر دوى آنان قسم خورد و آنان را نصیحت کرد که از آن درخت بخورند و آن دو هم خوردند. شیطان گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرد مگر براى اینکه فرشته نشوید و یا از جاودانان نگردید و براى آن دو قسم خورد که من از خیرخواهانم و با نیرنگ خود آن دو را به خود نزدیک کرد تا از آن درخت خوردند.(۱۲) در بخش بررسى روایات، ذیل این آیه نیز روایتى از امام صادق علیه السلام نقل شده که ابلیس نزد آدم و همسرش آمد و آن دو را به خوردن تشویق کرد و براى آنان سوگند خورد و آن دو فریب خوردند.
همپاى مرد در ابعاد معنوى ملل گذشته همچنان که خلقت زن را ناقص و پست مى دانستند، در کسب کمالات روحى و معنوى نیز او را محروم یا کم بهره مى دانستند. از نگاه تورات زن جرثومه شر یعنى جهالت، حماقت و جنون است. زن از مرگ بدتر و تلخ تر است. خودش دام، قلبش طناب دام و دستهایش قید و زنجیر است. در میان هزار مرد یک انسان پیدا مى شود ولى در میان هزار نفر زن یک انسان هم پیدا نمى شود.(۱۵) در المیزان بعد از اثبات انسانیت زن و هم نوعى زن و مرد در انسان بودن آمده است: با این بیان روشن شد که رسیدن به هر درجه از کمال که براى یک صنف(مرد) میسر و مقدور است، براى صنف دیگر(زن) نیز میسور و ممکن است و یکى از مصادیق آن استکمالهاى معنوى است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مى شود.(۱۶)
در تفسیر آیه نسإ(الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض = مردان بر زنان قیمومت دارند چون خدا بعضى را بر بعضى برترى داده) نیز این فضیلت به برترى جسمى و خلقتى تفسیر شده نه برترى واقعى و معنوى: از ذیل آیه ۱۳حجرات ـ ان اکرمکم عندالله اتقیکم ـ چنین ظاهر مى شود که تفضیل نامبرده در آیه ـ الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض ـ تفضیل در مجهز شدن به جهازى است که با آن، امر حیات دنیوى یعنى معاش بشر بهتر نظام مى گیرد و حال مجتمع را به بهترین وجه اصلاح مى کند نه اینکه مراد از آن کرامت واقعى و فضیلت یعنى قرب به خداى متعال باشد چون از نظر اسلام برتریهاى جسمى و مادى که جز در زندگى مادى مورد استفاده قرار نمى گیرد، تا وقتى که وسیله به دست آوردن مقامات اخروى نشود، هیچ اهمیتى ندارد. برترى واقعى که به معناى کرامتى است که اسلام به آن عنایت دارد، ملاکش تقواست، در مرد باشد، مرد برتر است و در زن هم باشد، زن برتر است.(۱۷)
ز دیدگاه گذشتگان گناه زنان به عهده خودشان بود ولى اعمال نیک و ثوابشان به مردان مى رسید و اصولا زنان را عمل صالح و قابل پاداش نبوده و در نزد خدا خوار و بى مقدار به حساب مىآمدند. حرمت و کرامت فقط از آن مردان بود.(۱۸) اسلام با بیان یک اصل کلى بر همه این توهمات پوچ خط بطلان کشید. قرآن با بیانات مختلف و مکرر یکسانى زن و مرد را در جزا و پاداش اعلام کرد؛ از جمله فرمود: و من یعمل من الصالحات من ذکر اوانثى و هو مومن فاولئک یدخلون الجنه ولایظلمون نقیرا.(۱۹) هر کس از اعمال پسندیده به جا آورد در حالى که مومن باشد، خواه زن یا مرد، چنین کسانى به بهشت وارد خواهند شد و به اندازه دانه خردلى نیز بدانان ظلم نخواهد شد. ذیل این آیه تصریح شده که بر خلاف پندار گذشتگان از ادیان و مکاتب مختلف، از نظر اسلام هیچ فرقى بین مرد و زن نیست و هر دو به پیشگاه خدا یکسانند ودر جزا و کیفر اخروىمحکوم یک قانون مى باشند. نکته جالب اینکه در المیزان لفظ(رجل) در آیات: (و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیماهم(۲۰) بر اعراف مردانى هستند که همه را از چهره هایشان مى شناسند و رجال لاتلهیهم تجاره ولابیع عن ذکرالله(۲۱) مردانى که هیچ تجارت و بیعى آنان را از یاد خدا باز نمى دارد و فیه رجال یحبون ان یتطهروا(۲۲) در آن مردانى هستند که دوست دارند پاک باشند و رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه(۲۳) مردانى که بر عهد خود با خدا به راستى پایدارى ورزیدند را نه به معناى مرد، بلکه به معناى انسان صالح، قوىالاراده، با فهم و عقلى دانسته که به کمال انسانى رسیده و ممکن است مرد باشد یا زن. همچنان که در آیات: و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن(۲۴) مردانى از آدمیان به مردانى از جنیان پناه مى برند و ما لنا لانرى رجالا کنا نعدهم من الاشرار(۲۵) ما را چه مى شود که مردانى که آنان را از بدان مى شمردیم، نمى بینیم به معناى انسانى است که در بعد شیطانى قوى شده، خواه مرد باشد یا زن(۲۶).
هدایت شده از دوستانه
گوشه ای از جایگاه زن در غرب👇👇👇
بابت گذاشتن فیلم زیر پوزش میطلبیم.
هدایت شده از دوستانه
هدایت شده از دوستانه
خاستگاه حقوق و احکام همچنان که در مقدمه بحث گذشت، خاستگاه حقوق و احکام در اسلام، اقتضاءات طبیعى و فطرى است. خداوند مطابق شرایط جسمى و روحى مرد و زن، براى هر کدام وظایفى تعیین کرده و مطابق نیاز طبیعى و فطرى آنان حقوقى وضع نموده است. بنابراین از آنجا که طبیعت و خلقت زن و مرد با هم تفاوتهایى دارد، حقوق و احکام آنها نیز باید تفاوت هایى داشته باشد. مزیت هاى خلقتى مردان در قرآن بر برترى جسمى و استیلاى مرد بر زن اشاره شده است؛ از جمله مى فرماید: (ولهن مثل الذى علیهن بالمعروف وللرجال علیهن درجه)(۲۹) و براى زنان مانند وظایفشان حقوقى است شایسته و مردان را بر آنان برترى و مرتبتى هست. الرجال قوامون على النسإ بما فضل الله بعضهم على بعض(۳۰) مردان بر زنان قیمومت و سرپرستى دارند به خاطر اینکه خدا بعضى را بر بعضى برترى داده است. همان طور که گذشت مراد از برترى مردان، زیادتر بودن روح تعقل در مردان است. علاوه بر این، مردان از قدرت، طاقت، صلابت و خشونت بیشترى براى اداره جامعه و جنگ و انجام کارهاى شاق برخوردارند. البته همان طور که مردان روح تعقل و قوت و صلابت بیشتر براى دفاع، جنگ، حفظ اموال، تحمل اعمال شاق و شدائد و محنتهاى زندگى دارند و بدون آن زندگى اجتماعى قوام نمى گیرد و زنان طبعا نمى توانند چنین آثارى از خود نشان دهند، زنان هم امتیازاتى دارند که جامعه از آنان هم بى نیاز نیست؛ مثلا زنان هم در احساسات لطیف و عواطف رقیق برتر از مردانند و مجتمع بدون این احساسات و عواطف پا نمى گیرد چون آثار مهمى در باب انس، محبت، سکونت دادن دلها، رحمت و رإفت، تحمل بار سنگین تناسل و حامله شدن، وضع حمل، حضانت و تربیت فرزند و … مترتب بر احساسات و عواطف است. زندگى بشر با توجه به خشونت و غلظتى که در مردان است بدون لینت و رقت زنان پاگیر نمى شد و سخن کوتاه اینکه تجهیز مرد به نیروى تعقل و دفاع و تجهیز زن به عواطف و احساسات، دو تجهیز متقابل است که به وسیله آن دو کفه ترازوى زندگى در مجتمع مرکب از زن و مرد متعادل شده است.(۳۱) با توجه به مطلب فوق است معلوم مى شود تفضیل مرد در بعضى قوا بر زن و بالعکس، فضیلتى معنوى نیست که مورد تمنا باشد. لازمه خلقت این است که براى به عهده گرفتن وظایف مختلف، قوا و امکانات مختلف تقسیم گردد و خداوند هر صنفى را براى انجام وظیفه اى خلق کرده است. آنچه فضیلت واقعى و شایسته تمنى و آرزو است، چیزى است که قرب خدا را سبب شود و آن هم چیزى جز انجام صحیح وظایف محوله نیست و از همین رو قرآن تمناى این فضایل جسمى و غیرواقعى را نهى کرده است: ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضکم على بعض.(۳۲) آنچه را خدا بدان وسیله بعضى از شما را بر بعضى دیگر برترى داده، تمنا نکنید. از ظاهر آیه برمىآید که مى خواهد از آرزویى خاص نهى کند و آن آرزوى داشتن برتریهایى است که در بین مردم ثابت است. برتریهایى که از تفاوتهایى که بین اصناف مردم است، ناشى مى شود. بعضى از صنف مردانند و به همین خاطر برتریهایى دارند و بعضى از صنف زنانند که آنها نیز به ملاک زن بودن یک برتریهاى دیگر دارند.(۳۳) هر کدام از زن یا مرد که از امکانات و قواى خود بهتر بهره گیرد و وظیفه مختص به خود را بهتر انجام دهد، در پیشگاه خدا مقدم تر است و شایسته تمنا حسن انجام وظیفه است نه جاى دیگران بودن.
بخش دوم ـ حقوق و احکام اجتماعى با توجه به آنچه در بخش قبل گذشت معلوم شد که زن از دید المیزان انسانى است که همپاى مرد مى تواند به همه مراحل کمال برسد و در بعد معنوى و انسانى هیچ فرقى بین زن و مرد نیست و از لحاظ کیفر و پاداش تابع یک نظامند و اما زن و مرد هر کدام حقوق و احکام ویژه اى دارند که به تناسب خلقت و شرایط ویژه آنها وضع شده است. تفاوت حق و حکم بین حق و حکم تفاوت قائل شده اند و حق را عبارت از نوعى تسلط بر انسان یا شىء دانسته اند که آثار وضعى و یا تکلیفى در پى دارد مثل حق خدا که همان تسلط او بر جهان هستى است و از آثار آن وجوب شکر و اطاعت است و همچون حقوق انسان ها بر همدیگر مثل حق ولایت امام یا پدر بر انسان و مثل حق مالکیت انسان بر اموال خود که مى تواند بدان جهت آنان را بفروشد و ببخشد. بعضى از انواع حقوق مثل حق ولایت یا حق زوجیت قابل نقل و انتقال نیستند ولى بعضى انواع دیگر قابل نقل و انتقال اند مثل حق ملکیت. در مقابل حقوق، احکام است که خطاباتى هستند متضمن اقتضا و وجوب یا تخییر. مثلا(امر) خطابى است متضمن وجوب و وجود یافتن و(نهى) که عکس آن است.(۲۷) بعضى نیز حقوق را به گرفتنى ها و احکام را به تکالیف و وظایف معنا کرده اند.(۲۸)
تساوى مطلوب از نظر اسلام بدان معنا است که هر کس وظیفه اى دارد باید در قبال آن وظیفه، حقى هم داشته باشد و این طور نباشد که حقوق از آن یکى و وظایف از آن دیگرى باشد. در تشریح بیشتر این مبنا در المیزان چنین آمده است: (در اسلام زن در تمام احکام عبادى و حقوق اجتماعى شریک مرد است. او نیز مانند مردان مى تواند مستقل باشد و هیچ فرقى با مردان ندارد مگر تنها در مواردى که طبیعت زن اقتضاى فرق داشته باشد و عمده موارد تفاوت مسإله عهده دارى حکومت، قضاوت، جهاد و حمله بر دشمن و نیز ارث است. یکى هم حجاب و پوشیدن مواضع زینت و یکى هم اطاعت از شوهر در مسائل جنسى و تمتعات همسرى. در مقابل این محرومیتها و وظایف تسهیلاتى نیز براى زنان فراهم کرده: ۱ـ نفقه را برعهده شوهر گذاشته و شوهر را موظف کرده که نهایت درجه توانایى خود را در حمایت از همسرش به کار ببرد. ۲ـ حق تربیت فرزند و پرستارى از او ـ حق حضانت ـ را به زن داده است. ۳ـ در ایام حیض و نفاس عبادت را از او ساقط کرده و براى او در همه حالات ارفاقاتى گذاشته است).(۳۵)
احکام اختصاصى و مبناى آن اصل کلى بر شریک بودن زن با مرد در تمامى احکام عبادى و حقوق اجتماعى است مگر در مواردى که طبیعت زن و مرد اقتضاى فرق داشته باشد. نظر اسلام بر تساوى همه جانبه حقوق و احکام نیست بلکه بر تناسب حقوق و احکام با طبیعت، توانایی ها و استحقاقها است. المیزان مبناى اسلام را در احکام اختصاصى چنین بیان مى کند: اساسى که اسلام، احکام نامبرده(مثل منع زنان از قضاوت، حکومت و جهاد و ..). را بر آن اساس تشریع کرده، همانا فطرت و آفرینش است. آنچه فطرت اقتضا دارد این است که باید حقوق و وظایف یعنى گرفتنیها و دادنیها بین افراد انسان مساوى باشد؛ لیکن مقتضاى این تساوى حقوق این نیست که تمامى مقامهاى اجتماعى متعلق به تمامى افراد اجتماعى باشد؛ مثلا چگونه ممکن است یک کودک یا یک فرد سفیه عهده دار امورى شود که مردان قوى و عاقل مى طلبد. پس آنچه عدالت اجتماعى اقتضا دارد و معناى تساوى را تفسیر مى کند این است که در اجتماع هر مستحقى به حق خود برسد و هر کس به قدر وسعش پیش برود و این است معناى آیه(ولهن مثل الذى علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه) چون این آیه در عین حال که به تساوى حقوق زن و مرد تصریح مى کند، اختلاف و تفاضل طبیعى مردان نسبت به زنان را هم مى پذیرد. به شهادت علم فیزیولوژى، متوسط زنان ـ منهاى استثنإات ـ از لحاظ مغز، قلب، شریانها، اعصاب، عضلات بدنى و وزن با متوسط مردان تفاوت دارند یعنى ضعیف تر هستند و همین باعث شده که جسم زن لطیف تر و نرم تر و جسم مرد خشن تر و محکمتر باشد و احساسات لطیف از قبیل دوستى، رقت قلب و میل به جمال و زینت بر زن غالب تر و بیشتر از مرد باشد و در مقابل نیروى تعقل در مرد غالب تر از زن باشد. پس حیات زن حیات احساسى است همچنان که حیات مرد حیات تعقلى است. به خاطر همین اختلاف طبیعى، اسلام در وظایف و تکالیف اجتماعى و عمومى که قوامش با تعقل یا احساس است، بین زن و مرد فرق گذاشته؛ آنچه ارتباطش با تعقل بیشتر از احساس است مثل حکومت و قضاوت، آن را مختص مردان کرد و آنچه از وظایف که ارتباطش بیشتر با احساس است تا تعقل، مختص به زنان کرد مانند پرورش اولاد، تدبیر منزل و …، آنگاه مشقت بیشتر وظایف مرد را از این راه جبران کرد که سهم ارث او را دو برابر سهم ارث زن قرار داد. البته در اینجا گرچه مرد مالک دوثلث مال دنیا است، اما زن مالک ثلث است و از آن دو ثلث دیگر هم بهره مى برد چون حق نفقه دارد. پس تدبیر مال، بیشتر در دست مردان است اما استفاده از آن بیشتر مربوط به زنان، از آنچه گذشت روشن شد که غالب مردان در امر تدبیر قوىترند و در نتیجه بیشتر تدبیر دنیا یا به عبارت دیگر تولید ـ به گردش انداختن ثروت ـ به دست مردان است و بیشتر سودها و بهره گیریها یا مصرف، از آن زنان است چون احساس زنان بر تعقل آنان غلبه دارد.(۳۴)
اشتباه غرب در معناى تساوى روشن شد که از دید المیزان معناى صحیح تساوى این است که در اجتماع هر مستحقى به حق خود برسد و هر کس به قدر وسعش پیش رود و این طور نباشد که یکى امکان پیشرفت داشته باشد و دیگرى ممنوع از پیشرفت باشد؛ اما غرب اساس حقوق خود را بر این مبناى متین و استوار قرار نداده است: غربیها اساس روش خود را بر پایه مساوات همه جانبه زن با مرد در حقوق قرار داده اند و رإى عمومى آنها تقریبا این است که تإخر زن در کمال و فضیلت، مستند به خلقت او نیست بلکه مستند به سوءتربیتى است که قرنها با آن تربیت شده و از آغاز خلقت دنیا تاکنون در محدودیت مصنوعى به سر برده است. روش خود غربی ها با این سخن مناقض است. آنها با اینکه سالها کوشیده اند و نهایت درجه عنایت خود را به کار برده اند تا زن را از عقب ماندگى نجات بخشیده و اسباب تقدم و ارتقاى او را فراهم کنند، تاکنون نتوانسته اند بین زن و مرد تساوى برقرار سازند و پیوسته آمارگیریهاى جهان این نتیجه را نشان مى دهد که در این کشورها در مشاغلى که اسلام زنان را از آن محروم کرده، یعنى قضاوت، ولایت و جنگ، اکثریت با مردان بوده و همواره عده کمترى از زنان عهده دار این گونه مشاغل بوده اند.(۳۶) بنابراین جز احکام اختصاصى فوق، در بقیه احکام، زن نیز همانند مرد است و هیچ مردى اعم از پدر، شوهر یا دیگرى حق ندارد او را از دوست داشتن چیزى یا انجام دادن کارى که خلاف شرع نباشد، منع کند و زن هم مانند مرد مى تواند مستقلا تصمیم بگیرد و در امور مربوط به خود دخل و تصرف کند. آزادى در انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب محل زندگى و … همچنان که براى مرد محفوظ است، براى زن نیز محفوظ است: اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شوون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوى برقرار کرده است به این علت که هر دو براى بقإ محتاج به حوائج مشابه از خوردن، نوشیدن، پوشیدن و … هستند و از جنس همدیگرند.(۳۷)
هدایت شده از افسران جوان جنگ نرم
⭕️قسمتی از وصیت‌نامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی: "اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..." 🗓۱۰ اسفند، سالروز شهادت #شهید_امیر_حاج‌امینی بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) @Afsaran_ir