4_6030397476748396774.mp3
8.36M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد
🎤علی فانی
🌹«روز نهم»
🗓شروع چله: 1401/1/4
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@besooyenour
🔴دولت باید خوشحساب باشد
🔹رئیسجمهور : از وظایف اصلی و جدی همه مسئولین جلوگیری از تخلف از قانون و مقررات است و برخورد و برکناری کسانی که برخلاف این ضوابط عمل میکنند، مطالبه عمومی است.
🔹این دولت باید دولت خوشحساب باشد و لازمهاش این است که مبلغ محصولی مانند گندم را که خریداری میکند بلافاصله به کشاورز پرداخت کند.
#دکتر_رئیسی
#دولت_خوش_حساب
@besooyenour
#سیاستهای_همسرداری
یه مرد وقتی احساس قدرت کنه ، دوست نداره در مورد یه موضوع باهاش کل کل کنن، پس اگه سر یه موضوع با اون زاویه پیدا کردید خیلی کوتاه نظرتون رو بگید.
اگه دیدید قانع نمیشه !
جمله "باشه هر چی تو بگی" رو به قلبش شلیک کنید !
مطمئن باشید روی نظر شما فکر می کنه و اگه به درستی اون پی ببره حتما از نظر خودش بر می گرده و به نظر شما عمل می کنه ،
ولی اگه باهاش بگو مگو کنید کاری به درست یا غلط بودن نظر شما نداره.
👈 اون فقط می خواد از قله ی قدرت پایین نیاد وقتی شما بهش قدرت بدید ابایی نداره که از نظر خودش برگرده.
@besooyenour
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 روند تحقق انقلاب، از فرار شاه تا آری به جمهوری اسلامی
⚠️ پیام مهم امام خمینی(ره) به مردم از فرانسه
۱۲ فروردین روز با عزت آری جمهوری اسلامی مبارک🌷
@besooyenour
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
ولادت 1334/1/12🌷🍃
شهادت۱۳۶۲/۱۲/۱۷🌷🍃
نحوه شهادت اصابت ترکش🌷🍃
.
س ردار ش⭐ هـ⭐ یـ ⭐د محمدابراهیم همت در شهرضا متولد شد. تحصیلات خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت. در همان سال وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد و در سال ۱۳۵۴ مدرک فوق دیپلم خود را اخذ کرد. ۲ سال بعد برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کرد. وی پس از سربازی به شهر خود بازگشت و مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا و روستاهای اطراف به تدریس تاریخ پرداخت
⭐🍃⭐🍃⭐
فعالیتهای ضد رژیم وی باعث شد تا چندین نوبت از طرف سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به او اخطار شود. گوشه و کنار، حرفهای نیشدار او به گوش حکومت رسید و اخطار ساواک در پرونده او ثبت گردید. بخاطر فعالیتهای سیاسی اش ساواک وی را تعقیب کرده و او مدتی فراری بود. نخست به شهر فیروزآباد و بعد از چندی به یاسوج رفت. زمانی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دو گنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آن جا سکنی گزید. با بالا گرفتن انقلاب ۱۳۵۷ به شهرضا بازگشت و سازماندهی تظاهرات مردمی را بر عهده گرفت. در پایان یکی از راهپیماییها، قطعنامه آن را قرائت کرد و شایع شد که حکم اعدامش را صادر کردهاند و همین مسئله، او را تا روز پیروزی انقلاب در مخفیگاهها نگه داشت
⭐🍃⭐🍃⭐
حاج همت پس از پیروزی انقلاب در ایجاد نظم و دفاع از شهر و راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا نقش داشت. او از جمله کسانی بود که س پ اه شهرضا را با کمک دو تن از برادران خود و سه تن دیگر از دوستانش تشکیل داد
⭐🍃⭐🍃⭐
با آغاز جنگ، او و حاج احمد متوسلیان، به دستور آقای محسن رضایی؛ فرمانده وقت سپاه پ اس داران، مأموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسولالله را تشکیل دهند. نخستین بار در عملیات فتح المبین، مسئولیت قسمتی از عملیات به عهده همت گذاشته شد. وی در موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» نقش مهمی داشت. ش⭐ه⭐ی⭐د همت در عملیات بیت المقدس در سمت معاونت تیپ ۲۷ محمدرسولالله فعالیت و تلاش قابل توجهی را در شکستن محاصره جاده شلمچه به خرمشهر انجام داد و یگان تحت امر او سهم بسزایی را در فتح خرمشهر برعهده داشتند
⭐🍃⭐🍃⭐
در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت میکردند هنگامی که حاج همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکیاش همراه با سید حمید میرافضلی، در غروب ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای
جزایر مجنون شمالی و جنوبی بر اثر اصابت گلوله توپ به لقاءالله پیوستند
⭐🍃⭐🍃⭐
کتابهایی همچون «همپای صاعقه»، «ضربت متقابل»، «به روایت همت»، «ماه بالای سر بچه هاست» و «نیمه پنهان ماه» از جمله کتابهایی هستند که در خصوص زندگی فردی و نظامی ش⭐ه🌙ی⭐دمحمدابراهیم همت منتشر گردیدهاست
⭐🍃⭐🍃⭐
.
شهدا ـ را ـ یاد ـ کنید ـ با ـ صلوات
🌹🍃🌹🍃
@besooyenour
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسر
قسمت 6⃣2⃣
به من گفتند : " مادرش نگران دست ابراهیم بوده، همان که توی والفجر چهار ناخنش پریده بود."
من هم آن ناخن را یادم بود ،نگاهش نکردم. یعنی جرات نکردم. یعنی نمی خواستم ببینمش تا مطمئن شوم خود ابراهیم ست.
می خواستم خودم را گول بزنم که جنازه سر ندارد و می تواند ابراهیم نباشد و می توانم باز منتظرش باشم، اما نمی شد، خودش بود.
آن روزها زده بود به سرم.
هر کسی من را می دید می فهمید حال عادی ندارم.
خودم هم فکر نمی کردم زنده بمانم، یقین داشتم تا چهلمش زنده نمی مانم.
قسمش می دادم، التماسش می کردم، به سر خود می زدم که مرا هم با خودش ببرد.
و وقتی می دیدم هنوز زنده ام،
می گفتم : " من هم برات آبرو نمی گذارم که بی من رفتی، بی معرفت. "
دو سه بار غش کردم، آن هم من، که هرگز فکرش را نمی کردم توی سیستم بدنم غش کردن معنا داشته باشد.
...........
بارها به من می گفتند :" این چه فرمانده لشکری ست که هیچ وقت زخمی نمی شود؟
برای خودم هم سوال بود. یکبار رک و راست بهش گفتم.
یا می خندید، یا می رفت سر به سر بچهها می گذاشت، یا حرف تو حرف می آورد، یا خودش را سرگرم کاری می کرد،تا من یادم برود یا اصلا بگذرم.
تا آن شب که مصطفی بدنیا آمد و رازش را بهم گفت.
گفت :" پیش خدا، کنار خانه اش، ازش چند چیز خواستم.
اول تورا.
دوم دوتا پسر از تو تا خونم باقی بماند.
بعد هم اینکه، زخمی و اسیر نشوم، اگر قرار است، بروم. اخرش هم اینکه نباشم تو مملکتی که امامش توش نفس نکشد."
همین هم شد.
بارها کنار گوش بچههای شیرخوارش زمزمه می کرد که از این بابا فقط یک اسم برای شما می ماند. تمام زحمت های شما برای مادرتان ست.
به من می گفت : " من نگران بچهها نیستم. چون آنها را می سپارم به دست تو. نگران پدر مادرم هم نیستم، چون بعد از عمری با افتخار رفتن من زندگی می کنند."
می گفتم :" چه حرف هایی می زنی تو؟رفتنی هم اگر باشد هر دومان با هم."
می گفت : " تعارف نمی کنم به خدا. مطمئنم تو می نشینی بچههام را بزرگ می کنی. مطمئنم نمی گذاری هیچ خلاءیی توی زندگی شان پیدا بشود.
مطمئنم از همه نظر، حتی عاطفی، تامین شان می کنی، ژیلا. "
می گفت :" آن هم در جامعه یی که توی هزار نفرشان یک مرد پیدا نمی شود و اگر هم هست انگشت شمار ست. "
او امروز مرا میدید. به خوابم هم که آمد، با برادرش، جلو نیامد باهام حرف بزند.
به برادرش گفتم : " چرا ابراهیم نمی آید جلو؟ "
گفت :" از شما خجالت می کشد، روی جلو آمدن ندارد."
خودش می دانست، هنوز هم می داند، که طعم زندگی با او اصلاً از جنس این دنیا نمی دانستم. بهشتی بود.شاید به خاطر همین بود که همیشه
می گفت : " من از خدا خواستم که تو جفت دنیا و آخرت من باشی. "
گفتم :" اگر بهتر از من، بساز تر از من گیر آوردی چی؟ "
می گفت :" قول می دهم، مطمئن باش، که فقط منتظر تو می مانم. خدا وعده بهشتی داده که به شما جفت نیکو می دهم. "
و من هم یقین دارم ابراهیم جفت نیکوی من است. بعدها هم کمتر گریه کردم وقتی این چیزها یادم آمد یا می آید.
ادامه دارد...
@besooyenour
🤚#سلام_امام_زمانم💐
بالاو پرم به درد پریدن نمیخورد
بالا نمیبرند مرا با این بال ها
با احتمال امدنت گریه میکنم
یعقوب کرده اند مرا این احتمال ها
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🤚سلام رفقای گلم ☺️
#صبح_اولین_روز___هفته_تون_بخیر
#رورتون_متبرک___به_نگاه_حضرت_ﷴﷺ🌸
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@besooyenour
دعای عهد.mp3
21.59M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد
🎤سید حجت بحرالعلومی
روز دهم»
🗓شروع چله: 1401/1/4
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
@besooyenour