ای کـه در دلـبــری از ما یـد طولـیٰ داری
آن چـه خـوبان همـه دارند تو تنهـا داری
🌺
تا تو هستی به دل هیچ کسـی غم نرسد
از کـرمخانـه ی تو هیـچ زمـان کم نرسد
🌺
#سلام عزیزان🤚✋
#صبحتون_منور_به_نورخدا
#روزازنو🌞
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص) 🌻💐🌻
#مبارک_باد✨💫🌺💫✨
@besooyenour
#پیام_سلامتی
✅ درمان ترش کردن معده
💠 ترش کردن معده و بادگلو "آروغ زدن" و بدون اراده آب از دهان جاری شدن از علایم سردی معده است
☑️ جهت معالجه تا بهبودی صبح ناشتا به میزان ①ق.چ عسل میل نمائید
#سبک_زندگی
@besooyenour
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣
🌹طرح نیم پلاک
🌸🌸شما هم دعوتید به مهمانی شهدا
🌺🌺این هفته مهمان شهیدمحمدعلی عباسیان هستیم.
♦️(پنج شنبه) ساعت۱۶:۳۰عصر
🔹🔹گلزار شهدا ،قطعه ۱شهدا
♦️می توانید از لینک زیر برنامه را به صورت مجازی مشاهده نمایید.
http://heyatonline.ir/heyat/3186
✅روبیکا:
https://rubika.ir/joing/BCCAEGGA0PMMAUPSKLBOELHEJFRHRDEG
🇮🇷#پایگاه_حضرت_زهرا_علیها_السلام
🇮🇷#حوزه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🥀☘🥀☘🥀☘
🔴 #از_خانمتان_آموزش_ببینید
💠 گاهی از خانمتان بخواهید نحوهی درست کردن فلان #غذا را به شما یاد دهد.
💠 درخواست شما از همسرتان برای یادگیری کارهایی که در خانه مختص خانمهاست برای همسرتان #شیرین است.
💠 او حس میکند که به او #اعتماد دارید. لذا به خود میبالد و گویا به او روحیه و انرژی تازه بخشیدهاید!
💠 و البته در حین یادگیری، رعایت #تواضع و عدم #تکبّر و زبان تشکّر لازم و ضروری میباشد.
@besooyenour
#فرزند_پروری
✅🆘✅🆘✅🆘✅
وقتی کودکی کار خطایی میکند؛
آن خطا را به شخص و شخصیت او پیوند نزنید.
💢 اگر کودکی حرف زشت زد
🆘 نگویید: تو بیادبی
✅ بگوئید: حرفِ بد زدن؛ ممنوعه.
💢 اگر کودکی سرکیف کسی رفت.
🆘 نگویید : دزد
✅ بگوئید: باید اجازه بگیریم. رفتن سر کیف دیگران اشتباه است.
📛 توبیخ شخص و شخصیت؛ سبب کاهش شدید اعتماد به نفس و جسارت تکرار کار اشتباه خواهد شد.
@besooyenour
#قسمت پنجاه_و_هفتم
حرمش میرم تو برای دفاع از چادرش بمون
اسماء فقط بهم قول بده بعد رفتنم ناراحت نباشی و گریه نکنی
قول بده
- نمیتونم علی نمیتونم
میتونی عزیزم
_ پس تو هم بهم قول بده زود برگردی
قول میدم
- اما من قول نمیدم علی
از جاش بلند شد و رفت سمت ساک
دستشو گرفتم و مانع رفتنش شدم
سرشو برگردوند سمتم
دلم میخواست بهش بگم که نره ، بگم پشیمون شدم ، بگم نمیتونم بدون اون ....
دستشو ول کردم و بلند شدم
خودم ساکش رو دادم دستش و به ساعت نگاه کرد
_ دردی رو تو سرم احساس کردم ساعت ۸ بود.
چادرم رو سر کردم
چند دقیقه بدون هیچ حرفی روبروم وایساد و نگاهم کرد
چادرم رو، رو سرم مرتب کرد
دستم رو گرفت و آورد بالا و بوسید و زیر لب گفت:فرشته ی من
با صدای فاطمه که صدامون میکرد رفتیم سمت در
_ دلم نمیخواست از اتاق بریم بیرون پاهام سنگین شده بود و به سختی
حرکت میکردم
دستشو محکم گرفته بودم. از پله ها رفتیم پایین
همه پایین منتظر ما بودن
مامانم و مامان علی دوتاشون داشتن گریه میکردن
فاطمه هم دست کمی از اون ها نداشت
علی باهمه رو بوسی کرد و رفت سمت در
زهرا سینی رو که قرآن و آب و گل یاس توش بود رو داد بهم....
_ علی مشغول بستن بند های پوتینش بود
دوست داشتم خودم براش ببندم اما جلوی مامان اینا نمیشد
آهی کشیدم و جلوتر از علی رفتم جلوی در...
درد یعنی
که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود...
آه به اصرار خودت...
_ آهی کشیدم و جلوتر از علی حرکت کردم...
قرار بود که همه واسه بدرقه تا فرودگاه برن
ولی علی اصرار داشت که نیان
همه چشم ها سمت من بود. همه از علاقه من و علی نسبت به هم خبر
داشتن. هیچ وقت فکر نمیکردن که من راضی به رفتنش بشم.
خبر نداشتن که همین عشق باعث رضایت من شده
_ بغض داشتم منتظر تلنگری بودم واسه اشک ریختن اما نمیخواستم دم
رفتن دلشو بلرزونم
رو پاهام بند نبودم .کلافه این پا و او پا میکردم. تا خداحافظی علی تموم شد
اومد سمتم. تو چشمام نگاه کرد و لبخندی زد همه ی نگاه ها سمت ما
بود...
زیر لب بسم اللهی گفت و از زیر قرآن رد شد
چشمامو بستم بوی عطرش رو استشمام کردم و قلبم به تپش افتاد
_ چشمامو باز کردم، دوبار از زیر قرآن رد شد، هر دفعه تپش قلبم بیشتر
میشد و به سختی نفس میکشیدم
قرار شد اردلان علی رو برسونه
اردلان سوار ماشین شد
کاسه ی آب دستم بود. علی برای خدا حافظی اومد جلو
به کاسه ی آب نگاه کرد از داخلش یکی از گل های یاس شناور تو آب رو
برداشت بو کرد.
_ لبخندی زد و گفت: اسماء بوی تورو میده
قرآن کوچیکی رو از داخل جیبش درآوردو گل رو گذاشت وسطش ، بغض
به گلوم چنگ میزد و قدرت صحبت کردن نداشتم
اسماء به علی قول دادی که مواظب خودت باشی و غصه نخوری
پلکامو به نشونه ی تایید تکون دادم
خوب خانم جان کاری نداری ؟؟؟؟
کار داشتم ، کلی حرف واسه ی گفتن تو سینم بود، اما بغض بهم اجازه ی
حرف زدن نمیداد.
چیزی نگفتم
_ دستشو به نشونه ی خداحافظی آورد بالا و زیر لب آروم گفت: دوست
دارم اسماء خانم
پشتشو به من کرد و رفت
با هر سختی که بود صداش کردم
علی
به سرعت برگشت. جان علی
ملتمسانه با چشمهای پر بهش نگاه کردم و گفتم: خواهش میکنم اجازه بده....
#ادامه_دارد...
نویسنده خانم علی ابادی
@besooyenour
💠 #سلام_امام_زمانم 💠
🌺 جلوه گل عندلیبان را غزل خوان میکند
🌺 نام مهدی صد هزاران درد درمان میکند
🌺 مدعی گوید که با یک گل نمیآید بهار
🌺 من گلی دارم که دنیا را گلستان میکند
💠 برای شادی دل امیر آفرینش و تعجیل در فرج موعود انبیاء واولیاء، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پنج صلوات مهدوی (عج) .......
🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
@besooyenour
🌹🍃 حدیث
❤️امام علی علیه السلام: لا تَطلُب سُرعَةَ العَمَلِ، وَاطلُب تَجويدَهُ؛ فَإِنَّ النّاسَ لا يَسأَلونَ: في كَم فُرِغَ مِنَ العَمَلِ؟ إِنَّما يَسأَلونَ عَن جَودَةِ صَنعَتِهِ.
✅به دنبال شتاب در كار نباش، بلكه نيك به جاى آوردنش را دنبال كن؛ زيرا مردم نمىپرسند: در چه مدّت، كار را انجام داد؛ بلكه از كيفيّت صنعتگرىِ فرد سؤال مىكنند.
📚 شرح نهجالبلاغة؛ جلد ٢٠، صفحه ٢٦٧، ح ١٠٣.
#حدیث_روز
@besooyenour
💥آرام کردن شوهران خشمگین💥
۱ - نگذارید همسرتان درگیر خشم خود گردد. اگر دیدید عصبانی است، او را تنها بگذارید. اگر فکر میکنید که مسئله خاصی باعث عصبانیت همسرتان میشود، از طرح آن موضوعات اجتناب کنید.
۲ - عصبانیت به آسیبهای فیزیکی و عاطفی میانجامد. با شوهرتان لجبازی نکنید. در عوض سعی کنید راههایی برای درک و حمایت او بیابید.
۳ - شما باید درون خودتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید. باید به این فکر کنید که چرا همسرتان عصبانیت خود را برسر شما خالی کرد. غر نزنید، زیرا نتیجهای جز انفجار عصبانیت و بدتر شدن شرایط ندارد.
۴ - طوری رفتار کنید که همسرتان با شما احساس راحتی کند. شما میتوانید انفجار خشم همسرتان را با برقراری ارتباطی درست با وی، خنثی کنید. گفتوگو با همسرتان به هیچ وجه او را ناراحت نخواهد کرد. پس از اینکه با او گفتوگو کردید، درخواهید یافت که همه چیز به حالت عادی بازگشته است. این زمان مناسبی است تا با شریک زندگی خود روبه رو شوید.
۵ - شوهرتان را درک کنید. درک شما از او طغیان خشمش را کمتر میکند.در ضمن شنونده خوبی باشید.
۶ - اگر متوجه شدهاید که شوهرتان بیش از اندازه عصبانی میشود، میتوانید از یک روانشناس کمک بگیرید. از او بخواهید که خود را متعهد به انجام برنامههای مدیریت خشم نماید.
#شوهر
#سبک_زندگی
@besooyenour
طرف اومده دزدی خونمون هیچی پیدا نکرده
منو از خواب بیدار کرده میگه: من دارم میرم ولی این زندگی نیست که شما دارین😂
@besooyenour