6.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازگشایی ضریح امام رضا علیه السلام
😭😭خدایا شکرت
@besooyenour
#سیاست_های_همسرداری
💟وقتى در خانه هستيد طوری با همسرتان رفتار کنید که بین بودن و نبودنتان در خانه بتوان فرق گذاشت.
💖بیشتر صحبت کنید و باهم باشید
#سبک_زندگی
@besooyenour
🇮🇷🍃با خیالراحت واکسنایرانی بزنید
👤 احمد وحیدی، وزیر کشور در حاشیه جلسه قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مبارزه با کرونا در جمع خبرنگاران گفته:
🔹 فعالیت اصناف به ویژه آنها که با مواد غذایی سر و کار دارند، منوط به زدن واکسن است. وی با بیان اینکه پایان مهر آخرین فرصت واکسیناسیون اصناف است، تأکید کرد: فقط افرادی که واکسن زدهاند، میتوانند در اصناف فعالیت کنند.
🔹 وزیر کشور با ابراز نگرانی از احتمال بروز موج ششم کرونا در کشور افزود: رعایت دستورالعملهای بهداشتی کاهش یافته و به زیر ۴۵ درصد رسیده است. وی همچنین تاکید کرد واکسن های ساخته شده ایرانی در ارزیابی ها موفق بودند و مردم با خیال راحت می توانند واکسینه شوند.
#واکسن
@besooyenour
#سواد_رسانهای
🔆 چگونه بفهمیم معتاد دیجیتال هستیم یا نه؟
📌 بازنشر کلیه مطالب جهت اطلاع دیگران بدون ذکر منبع هم مجاز است.
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
🍃🌹ـــــــــــــــــــــ
@besooyenour
به بابام گفتم بیا چهار کلام حرف حساب بزنیم، گفت بگو میشنوم. گفتم حسابم خالیه؛ هیچی نگفت
گفتم چرا جواب نمیدی؟ گفت حرف حساب جواب نداره😐😂
@besooyenour
❤️ #عاشقانه_دو_مدافع❤️
#قسمت_پنجاه_و_یکم
اما نباید انقدر خودخواه باشم
من وقتی علی رو میخوام باید به خواسته هاشم احترام بذارم
تصمیم گیری خیلی سخت بود
تو همون حرم به خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم
تصمیم درست بگیرم
نمیدونم چرا احساس میکردم آخرین کربلایی که با علی اومدم
همه جا دستشو محکم میگرفتمو ول نمیکردم
_ دل کندن از آقا سخت بود
ما برگشتیم اما دلمون هنوز تو بین الحرمین مونده بود
اشک چشمامو خشک نشده بود و دلمون غم داشت
رسیدیم خونه
به همین زودی دلتنگ حرم شدیم
حال غریب و بدی بود انگار مارو از مادرمون به زور جدا کرده بودن
_ علی بی حوصله و ناراحت یه گوشه ی اتاق نشسته بود و با تسبیح بازی
میکرد
رفتم کنارش نشستم
نگاهش نمیکردم تسبیح رو ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتی
آهی کشیدو گفت:اسماء خدا کنه زیارتمون قبول شده باشه و حاجتامونو
بگیریم
میدونستم منظورش از حاجت چیه
با بغض تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علی
- جانم اسماء
چشمام پراز اشک شدو گفتم:
حاجت تو چیه
- با تعجب بهم نگاه کرد
_ بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد:اسماء مگه نگفتم دوست ندارم
چشماتو خیس ببینم
چشمامو بستم و دوباره سوالمو تکرار کردم
- ازم فاصله گرفت و گفت:خوب من خیلی حاجت دارم قابل گفتن نیست
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:آها قابل گفتن نیست دیگه باشه
بلند شدم برم که دستمو گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند
بینمون سکوت بود
سرمو گذاشتم رو سینش و به صدای قلب مهربونش گوش دادم
نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد
چطوری میتونستم بزارم علی بره ، چطوری در نبودش زندگی میکردم؟؟
اگه میرفت کی اشکامو پاک میکردو عاشقانه تو چشمام زل میزد؟؟
کی منو درآغوش میگرفت تا تمام غصه هامو فراموش کنم؟؟
پنج شنبه ها باید باکی میرفتم بهشت زهرا؟؟
دیگه کی برام گل یاس میخرید؟؟
سرمو گرفتم و پیشونیمو بوسید تو چشمام زل زدو گفت:اسماء چیشده چرا
چند وقته اینطوری شدی!؟
به علی نمیخوای بگی
میخوای با اشکات قلبمو آتیش بزنی
- اشکامو پاک کردم و باصدای آرومی گفتم:کی میخوای بری
کجا؟؟
- سوریه...
باتعجب نگاهم کردو گفت: سوریه
- نگاهش کردم و گفتم:آره،من میدونم که میخوای بری
- فقط بگو کی
چیزی نگفت
- زدم به شونش و گفتم:علی با توام
اشک تو چشماش حلقه زده و گفت:وقتیکه دل تو راضی باشه
- برگشتم ، پشتمو بهش کردم و گفتم:
- إ جدی ؟پس هیچوقت نمیخواد بری
دستشو گذاشت رو شونمو منو چرخوند سمت خودش
اومد چیزی بگه که انگشتمو گذاشتم رولباشو گفتم:هیس ، هیچی نگو علی
تو که میخواستی بری چرا اصلا زن گرفتی ...
چرا موقع خواستگاری بهم نگفتی
اصلا چرا من
علی چرا ؟!
_ دستمو گرفت تو دستشو گفت:اجازه هست حرف بزنم
اولا که هر مردی باید یه روزی زن بگیره
دوما که اسماء تو که خودت میدونی من عاشقت شدم و هستم باز میپرسی
چرا من ؟؟؟
اون موقع خبری از رفتن نبود که بخوام بهت بگم الانش هم اگه تو راضی
نباشی من جایی نمیرم
_ آره من راضی نباشم نمیری اما همش باید ببینم ناراحتی
بادیدن عکس یه شهید بغضت میگیره
یعنی من مانع رسیدن به آرزوت بشم
من خودخواهم علی ؟؟؟
_ اسماء چرا اینطوری میکنی
نمیدونم علی ، نمیدونم...
#ادامه_دارد...
#شبتون_شهدایی
@besooyenour
🤚سلام_امام_زمانم🌸
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن
🤲اللهم عجـل لولیـک الفـرج🌸
سلام🤚
#صبحتون_پرنشاط💐
#روزازنو🌞
@besooyenour
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فرمودند :
✍ اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند
🔶 باطنت را اصلاح کن خداوند ظاهرت را اصلاح میکند و خوبی ات را سر زبانها می اندازد .
🔶 رابطه ات را با خدا اصلاح کن ,خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند و باعث احترام خلق به تو میشود .
🔶 آخرتت را اصلاح کن ، خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند.
📗 خصال شیخ صدوق
@besooyenour
💐💐💐
روزی "مردی ثروتمند" در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسر بچه "پاره آجری" به سمت او "پرتاب" کرد.
"پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد."
مرد پایش را روی "ترمز" گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش "صدمه" زیادی دیده است.
به طرف پسرک رفت تا او را به سختی"تنبیه" کند.
پسرک "گریان،" با تلاش فراوان بالاخره توانست "توجه مرد" را به سمت پیاده رو، جایی که "برادر فلجش" از روی "صندلی چرخدار" به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت:
اینجا خیابان خلوتی است و "به ندرت" کسی از آن عبور می کند.
هر چه "منتظر ایستادم" و از "رانندگان کمک خواستم،" کسی توجه نکرد.
"برادر بزرگم" از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم.
برای اینکه شما را "متوقف" کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم!
مرد "متاثر شد" و به فکر فرو رفت...
برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد....
*"در زندگی چنان با "سرعت" حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!"*
*"خدا در "روح ما" زمزمه می کند و با "قلب ما" حرف می زند...*
*اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او "مجبور می شود" پاره آجری به سمت ما پرتاب کند*
خلاصه کلام اینکه:
*اگر پاره آجر به سمتتون اومد خوشحال باشید که خدا هنوز حواسش بهتون هست..... زننده پاره آجرها مأمور رسوندن پیغام خدا هستن حواستون باشه......*
@besooyenour