🤚السلامعلیکیامولایمن🌸
و... تو...
هماناڪسیرآرامبخش زمینی؛
ڪهسالهاست،آنرابرمدارش،آرامنگه داشتهای!
میدانی؛
زمینشیفتهنگاهتوست...
ڪههرصبحوشام،
دورسرتمےگردد!
یاایهاالعزیز✨
#اللھمعجݪالـولیڪاݪـفࢪج...🌸
سلام رفقا جان 🤚
#صبحتون_بخیر😊
@besooyenour
#تربیت_فرزند_صالح
🔖3 دسته از مادر ها بچه رو #مؤدب تربیت میکنن👇🏻
💛1)مادری که به همسرش احترام میزاره
💛2)مادری که وقتی بچه اش بی قانونی میکنه، بهش توهین نمیکنه بلکه قانون رو براش توضیح میده
💛3)مادری که به بچه اش کلمات لطفا، ممنون و خواهش میکنم رو یاد میده
@besooyenour
⭕️ حضرت زینب(س) عظمت قدرت روحی و عقلانی زن را به همه تاریخ نشان داد
🔸 رهبر انقلاب، در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت: زینب کبری سلاماللّه علیها توانست به همهی تاریخ و همهی جهان نشان بدهد ظرفیت روحی و عقلی عظیم جنس زن را. زینب کبری توانست نشان بدهد علوّ مرتبهی زن و عظمت قدرت روحی و عقلانی و معنوی زن را. زینب کبری سلاماللّه علیها دو نکته را نشان داد. یک نکته اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمل. دوم اینکه زن میتواند قلهی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر. ۱۴۰۰/۰۹/۲۱
@besooyenour
#داستان روزگار من (۲۳)
سحرو زینب وارد دفتر شدن و سلام دادن ...
مدیر پشت میز نشسته بودو داشت چای میخورد
و ناظمم در حالی که چاییشو میذاشت رو میز ☕️☕️☕️☕️☕️☕️
جواب سلام دخترارو دادن
ناظم رو به دخترا گفت :
چتوونه مثل سگ و گربه بهم میپرین اینجا مدرسه ست یا چاله میدون ؟؟؟!!
سحر زود پرید وسط حرفاش
خانم همش تقصیره اینه بین منو دوستمو شکراب میکنه نمیدونم چه پدر کشتگی باهامون داره...از ما بدش میاد
ناظم - صبر کن یکم نفس بگیر
همینجور گازشو گرفتی داری میری ...😒😒😒
نگاهشو به سمت زینب چرخوند 👀👀👀👀
خب حالا تو بگوو قضیه دعوا چی بود ؟.؟؟
زینب - خانم ما کاری نکردیم بخدا ...تهمت میزنه
سحر - عه چه تهمتی تو نزدی تو صورتم ؟؟.؟؟
ناظم- چرا زدی تو صورتش اینم دوروغه جای انگشات مونده هنوز؟؟.؟؟
زینب - نه خانم ،،، ما فقط بخاطر اینکه به چادرو پوششمون توهین کرد عصبانی شدیم واقعا معذرت میخوام شرمنده خانم ...😔😔😔😔😔😔
ناظم رو به سحر کردو گفت : درسته؟؟؟؟؟؟
تو به پوشش و حجابش توهین کردی ؟؟؟؟
سحر سرشو انداخت پایین و گفت : نه خانم فقط عصبانی شدم ...همش داره تو کارمون دخالت میکنه...
ناظم- پس که اینطور ...یعنی چون تو کارت دخالت میکنه تو باید به حجابش توهین کنی ، مگه تو نامسلمونی دختر
😡😡😡😡😡
اول از همه اون چه وضعه مقنعه سر کردنه موهاتو بزار تو مگه اومدی عروسی ؟؟؟
آستیناتم بده پایین ...دیگه
نبینم بار اخرتون باشه ...
که بهم میپرین و توهین میکنین 😒😒😒😒
چشم خانم ...
برید سر کلاستون ...
تو راهرو سحر به زینب گفت تلافیشو سرت در میارم فکر کردی
اما زینب چیزی نگفت 🤐🤐🤐🤐🤐🤐
منم از روی بی حوصلگی رفتم تو نمازخونه که تنها باشم تا سحر نیاد بره رو مخم ...
کفشامو 👟👟 در آوردم رفتم کنار پنجره یه نگاه به بیرون انداختم و چند بار نفس عمیق کشیدم...
بعد کیفمو انداختم رو زمین و سرمو گذاشتم روش و دراز کشیدم ..
خیره شدم به سقف بعد اروم اروم چشامو بستم ....😴😴😴😴
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@besooyenour