فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جهانگیری
معاون حسن روحانی
در جلسه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰:
"منابع کشور ته کشیده است!
شرایط کشور کم سابقه است!"
✍آقای رئیسی در چنین شرایطی
مسئولیت کشور را برعهده گرفته است!
✍دلیل اینکه شهید رئیسی مظلوم بود شاید این باشه که خودش رو فدای نظام کرد همه چیز رو به جون و آبروش خرید تا نگن نظام دچار بحران شده و مشکلات مردم و کشور حل بشه
✍احمد قصری
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
🔴دولت شهید رئیسی
اقتصاد رو با رشد #۵_درصد
تحویل آقای پزشکیان داد.👆
آقای پزشکیان، امیدواریم
این راه رو به ثمر برسونید
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴احمق تر و خائن تر از برانداز ایرانی هم پیدا شد!😏
🔺وداح الصادق، نماینده مجلس لبنان: بگذارید 10 هزار سرباز ارتش اسرائیل برای حفاظت از مردم ما وارد جنوب لبنان شوند ما مطمئن هستیم آنها به ارتش لبنان حمله نمی کنند و به ما کاری ندارند!😐
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
هنوز دیدهی مادر به گاهوارهی توست
به خیمه منتظر دیدن دوبارهی توست
همایش شیرخوارگان حسینی (علیه السلام) هیئت متوسلین به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
جمعه 22 تیرماه 6 محرم
ساعت ۱۰ صبح
شهر مقدس قم، پردیسان، بلوار 22 بهمن، مجموعه فرهنگی ورزشی خانه مهندس
هیئت متوسلین به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
👆👆👆
🌀 دلم واقعا برای رئیسی عزیز میسوزه ، الان همه کانال ها و صفحات اصلاح طلب دارن یه سری جدول و نمودار پر از اشکال و مغالطه پخش میکنن که پزشکیان داره یک #ویرانه تحویل میگیره و نوعی انتظار معجزه نداشته باشید.
مدام دارن اینطور القا میکنن که دوران رئیسی دورانی بسیار بد برای کشور بود😔😔
⬅️ اون زمان که زنده بود ، برخی ها مدام داشتند گلایه می کردند و مدام نقدهای غلط بهش میکردند و حتی از خوبی ها و دستاوردهاش هم نمی گفتند و برخی کانال دارهای انقلابی هم اظهار پشیمانی میکردند از تبلیغ ایشون !!!!
تا جایی که اون ایسم دروغگوی اخراجی از ایتا صریحا سفرهای استانی ایشون رو #تبلیغاتی خطاب کرد !!! پناه بر خدا ...
👈 به جای اینکه مدام از دستاوردها بگیم ، من و شما و دیگر افرادی که از دستاوردها میگفتن رو " ماله کش " خطاب میکردند ، یادتون هست؟
🔰 اما حالا اصلاح طلب ها راحت دارن دولت رو زیر سوال می برن و خیلی از افراد خودی هم توان دفاع ندارن ، چون این جزوه رپلای شده و امثال این جزوات و دستاوردهای دولت رو نمیدونن ، چون از کارهای دولت خبر ندارن ،
فراموش نکردیم که یک هواپیمای برجامی وارد ایران شد در دولت روحانی ، تا هفته ها داشتند برای این افتخار آگهی می رفتند
اما ما این همه دستاورد رئیسی عزیز رو نگفتیم و به جاش دنبال درگیری داخلی بودیم ! حالا هم اصلاح طلبها در یک جاده یک طرفه دارن دولت ایشون رو ویرانه نشون میدن...
واقعا باید گفت #دلم_برای_رئیسی_سوخت ....
سید چه وقت رفتن بود آخه...😭😭😭
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
در مسیر پیشرفت.pdf
2M
👈این #فایل را همه بخوانند
بخشی از خدمات کمنظیر #شهید_آیت_الله_دکتر_رئیسی در دوسال اول ریاستجمهوری
🔸 فایل کتاب #در_مسیر_پیشرفت
💠 یادش بخیر ، می خواستیم کم کم کلیپ های بررسی عملکرد ایشان و خدماتش را ضبط کنیم برای ریاست جمهوری سال بعد ، او #مظلوم بود و حتی برخی خودی ها هم می گفتند کاری نکرده و به درد نمی خورد ‼️
👌 جملات ویژه امروز رهبری مخصوصا آنجایی که گفت #طعنه ها و #ناسپاسی ها او را دلسرد نمی کرد، همه این تحلیل ها علیه او را باطل کرد.
👈 همین شهریور سال قبل بود که رهبری فرمود من از این دولت نه تنها تعریف ، بلکه #تمجید هم می کنم و خدمات این دولت را ویژه نامید و بعد خودشان شروع به لیست کردن خدمات دولت کردند.
👆👆 حالا اما تقدیر اینگونه رقم خورده و این فایل را باید به عنوان یادبود و تقدیر از این #شهید_جمهور خواند تا بدانیم وقتی رهبری فرمود #رئیسی_عزیز_خستگی_نمیشناخت یعنی چه...
تا بفهمیم چه رئیس جمهور پرتلاشی را از دست دادیم.
🖤 خدا او و همراهان شهیدش را با اجداد مطهر و پاکش محشور بفرماید 🖤
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و گفت : تمام اشعارحافظ را خوانده و فهمیدهام اما معنای این بیت را نفهمیدهام که درغزلی گفته است :
🍃بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
🥀و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
اگر این بلبل خوش بوده، پس چرا نالههای زار داشته؟!
شعرا و ادبای فراوانی آمدند و هرکس از ظن خود توضیحاتی داد، اما پاسخ هیچیک شاه را راضی نکرد.
بنابراین نامهای برای شاعر بزرگ معاصر خود، وصال شیرازی نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.
نامه زمانی بدست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود. وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا که روح حروف و کلماتست میکند وغزلی برهمان وزن و قافیه میسراید و در میابد که عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد، چرا که بلبلی به ابجد میشود 74، برگ 222، گلی 60، جمع اینها: 356 همچنین: علی هم به ابجد110، حسن117، حسین128، جمع 356 به عبارتی حافظ خواسته به استعاره در آن زمانیکه شیعه درخفا بوده این حقیقت را بیان کند.
لذا وصال شیرازی که عزادار فرزند خود نیز بوده است پاسخ پادشاه را بزبان شعر به اینصورت بیان میکند :
🍃صاحبا درحالتی کین بنده را غم یار داشت.
🥀یادم آمد کز سؤالی آن جناب اظهار داشت
🍃درخصوص شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
🥀بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
🍃فکرها بسیارکردم هیچ مفهومم نشد
🥀چونکه شعرش درمیان، راز نهان بسیار داشت
🍃نیمه شب غواص گشتم درحروف ابجدی
🥀تا ببینم این صدف چندين گهر در بار داشت
🍃بلبلی برگ گلی شد سیصد و پنجاه و شش
🥀باعلی و باحسین و باحسن معیار داشت
🍃بلبلی باشد علی کزحسرت زین برگ و گل
🥀دائما آه و فغان و ناله بسیار داشت
🍃برگ گل سبز است دارد آن نشانی ازحسن
🥀چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت
🍃رنگ گل سرخ است دارد او نشانی از حسین
🥀چونکه هنگام شهادت عارضی گلنار داشت
🍃روز عاشورا حسین بن علی در کربلا
🥀اصغر زار و ضعیف خویش در منقار داشت
🍃🥀السلام علیک یا اباعبدالله الحسین یا قتیل العبرات
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
🌠☫﷽☫🌠
🚦دو کنش سیاست خارجه تحسین برانگیز از مسعود #پزشکیان:
🔻۱. پیام به سیدحسن نصرالله و اعلام حمایت کامل از مقاومت
🔻۲. تماس با پوتین و تاکید بر گسترش و پیگیری همکاریها و توافقات
همگام با #شهید_جمهور
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
🟤 6️⃣ ما از برخی انقلابی ها بیش از غیرانقلابی ها احساس خطر می کنیم!
🟤 برخی انقلابی ها فقط با شمشیر بقیه الله ارواحنا فداه به راه راست هدایت می شوند!
🔻حجت الاسلام حاج احمد پناهیان
◼️روز چهارم دهه اول محرم 1403 حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)
🔹ما انقدر که از برخی انقلابی ها احساس خطر می کنیم، از غیرانقلابی ها احساس خطر نمی کنیم. انقلابی ای که می گوید هر آنچه من می گویم حق است. امام مجتبی علیه السلام فرمود آخرالزمان کار به جایی می رسد که شیعیان ما به یکدیگر تهمت می زنند. فرمود این همه اش خیر است؛ زیرا در چنین زمانی مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهد آمد. چون اینها به هیچ صراطی مستقیم نیستند. جریان کجِ انقلابی ها را فقط مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با شمشیر درست خواهد کرد. پایین تر از آن را نمی پذیرند.
🔹زینب کبری سلام الله علیها دو آقازاده بار آورده؛ یکی از دیگری بهتر و فهمیده تر. رجزهایی می خوانند عجیب. محمد 8-7 ساله اینگونه رجز می خواند: أشْکو إِلَی الله مِنَ العُدْوانِ • فِعالَ قَومٍ فی الرَّدی عِمیانِ، قَدْ بَدَّلوا مَعالِمَ القُرآنِ • وَ مُحکمِ التَّنزیلِ وَ أَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ. به خدا شکایت می کنم از این دشمنان. کسانیکه کور هستند و پست و حقیر. کور کسی است که امام حق را نبیند. اینها معالم قرآن را عوض کردند. جای حسین علیه السلام و یزید را عوض کردند. وَ مُحکمِ التَّنزیلِ و التَّبیان. قواعد محکم قرآن و بیان روشن قرآن در تبیین محکمات الهی را عوض کردند. وَ أَظهَروا الکفرَ مَعَ الطُّغیانِ. نتیجه کار اینها این است که کسی مثل یزید قدرت پیدا کرده، و طغیان می کند؛ حسین بن علی علیهماالسلام را می کُشد. این نگاه یک نوجوان 8-7 ساله است؛ اما کربلا را عمیق فهمیده.
🔹عون هم اینگونه رجز می خواند: ان تنکرونی فانا ابن جعفر، شهیدِ صدقٍ فی الجنانِ ازهر. اگر مرا نمی شناسید، من فرزند جعفر طیار هستم؛ شهید صدق در بهشت. اشاره به آیه 23 سوره احزاب دارد: مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ. جعفر طیار شهید صدق است؛ تا پای جان پای عهدش با خدای متعال و رسول الله صلی الله علیه و آله ایستاد. کفی بهذا شرفاً فی المحشر. همین برای شرافت من در صحرای محشر کافیست، که من فزند جعفر طیار شهید صدقم. همه عاشورا درس عزت است، حتی رجز این نوجوانان زینب کبری سلام الله علیها.
گزارش کامل را در سایت هیئت بخوانید:
🌐mhbin.ir/c1284
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
داستانهای کربلا5⃣
ماجرای نبش قبر حضرت رقیه (س) و بدن زخمی دختر سه ساله امام حسین(ع)😭
◾️ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه(س) در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
◾️جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهالسلام را در خواب دید که فرمودند: «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»
◾️دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟!
◾️سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
◾️صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
◾️حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
◾️سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند،
هی میگفت: «ای وای بر من.. وای بر من..
◾️به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
◾️سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
◾️و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید، دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
◾️آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.
این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
«آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»😭
◾️پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه"
هوالحکیم
عرض سلام و ادب و تعزیت:
در این عزای عالم گیر با محتشم و مقبل همنوا شویم .
مقبل کاشانی شاعر فقیری بود که خیلی آرزوی زیارت امام حسین (ع) را داشت.
سرانجام یکی از دوستان خرج سفر زیارتش را تقبل کرد، اما در مسیر کاشان به کربلا، در حوالی گلپایگان، کاروان، گرفتار دزدان شد واز هم پاشید ، چون پول و اعتباری نداشت، مجبور شد در گلپایگان ماندگار بشود .
محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداریها شرکت میکرد، درشب عاشورا اشعار خاصی را که خودش سروده بود خواند و در مجلس غوغا کرد ….
همان شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید، به کربلا مشرف و وارد صحن شد،
خواست بطرف ضریح برود ، از ورودش جلوگیری کردند .
مقبل با خودش گفت؛ خدایا نباید از ورود به حرم مانع بشوند .
یکی گفت؛ درست میگویی مقبل.
اما الان خانم فاطمه زهرا (س) و خانم خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند، چون تو نامحرمی اجازه ورود نداری.
سپس مقبل را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کردند.
در سمت غربی صحن مطهر، مجلس با شکوهی بود ، که پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) تا حضرت آدم(ع) در آنجا حضور داشتند.
مقبل میگوید : در این لحظه حضرت رسول (ص) را دیدم که فرمود :
بروید به محتشم بگوئید بیاید.
دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند؛
ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفتد حضرت میفرمودند؛ برو بالاتر، تا پله نهم رسید، ایستاد و منتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمودند؛
ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شگفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد..
حضرت رسول (ص) گریه کنان فرمودند :
ای پدران من، ای عزیزان ببینید، با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند .
سپس اشاره کردند که محتشم باز هم بخوان؛
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمودند؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد:
یا رسول الله،
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست.
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم، از ستاره بر تنش افزون، حسین توست.
با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کردند و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکردند و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد.
محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص) عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
مقبل میگوید :
من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مأیوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند .
ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمودند :
به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند .
مقبل گوید؛ رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمودند برو بالاتر، فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است .
شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت.
هوا زور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد.
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت ؛
مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمودند .
ناگهان امام حسین (ع) را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید:
در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
التماس دعا
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur
بنام خدا
🔹حاج محمد مرزوق حائری
حاج محمد مرزوق حائری نوحه خوانی است که نزدیک به ۱۳۰ سال پیش توسط هیئت بزاز از عراق به ایران میآید. برای بار اول هیئت بزاز از او درخواست میکند تا به ایران بیاید اما او قبول نمیکند. برای بار دوم او به درخواست هیئت بنیفاطمه برای مهاجرت به ایران پاسخ مثبت میدهد. خود او میگوید که در خواب امام حسین (علیه السلام) را میبیند که به او میگوید هرجا که باشی با ما در ارتباط هستی اما ما یک سری شیعیان در ایران داریم که بهتر است به آنجا بروی. در نتیجه حاج مرزوق درحدود سال ۱۲۷۰ به ایران میآید. او پدر نوحهخوانی معاصر در ایران است و بسیاری از آداب و رسومهایی که اکنون در هیئتها انجام میشود منتسب به ایشان است.
سینه زنی تهرانی های قدیم تا قبل از نقل مکان مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران، اینگونه بود که اصطلاحا سه ضرب و بی وقفه سینه می زدند. بدین ترتیب اساسا « دم سرپا » و « زمینه خوانی »، در تهران رایج نبود. مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی سنتی در تهران بوده است. اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت. ایشان از بنیانگذاران سنت “چهارپایه” در شب های مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی(ع)بودند.
حاج مرزوق، یکی از سوختگان وادی سیدالشهدا علیه السلام بود که عمری را در مقامات عالیه توسل و گریه به سر برده و مس گونه هایش به مدد کیمیای سرشک حسینی به طلای ناب مبدل گشته بود.
هنگامی که فرزند مرحوم حاج مرزوق از دنیا رفت، خبر مرگ فرزند را در مجلس روضهخوانی امام حسین (ع) به او دادند، اما او به جای قطع روضهخوانی به ادامه آن پرداخت و این را مهمتر دانست. حاج مرزوق، وقتی به خانه برگشت فرزند مرحوم خود را در دست گرفته و از امام حسین(ع) خواست که به حرمتش، فرزندش را به او بازگرداند که در همان لحظه فرزند او با عنایات خاص سالار شهیدان چشم باز کرده و به زندگی برگشت.
یک روز حاج مرزوق به یکی از دوستانش، به نام سیدحسن پیغام می دهد، که بیا حاج مرزوق با شما کار دارد، آن موقع حاج مرزوق در بستر بیماری بود.سیدحسن می گوید: رفتم دیدم به هم ریخته فرمود: من آخر عمرم است سید حسن! می خواهم یه رازی را با شما در میان بگذارم، دیروز مادرت زهرا (سلام الله علیها) را دیدم، در تب داشتم می سوختم، تو بیداری دیدم نه خواب.
گفت: تشنگی بر من غالب شد. سه تا دختر داشتم؛ راضیه، مرضیه و فاطمه. دختر اول را صدا زدم، راضیه مقداری آب به من بده، دیدم یک بانوی مجلله با روبند سبز پدیدار شد، حیا کردم، آب نخواستم. دختر دومم را صدا زدم: مرضیه! دوباره دیدم بی بی بلند شد آمد طرف من. دختر سومم را صدا زدم: فاطمه؛ بار سوم که شد خانم فرمود: حاج مرزوق سه بار من را صدا کردی؟ چی می خواهی ؟ گفتم بی بی جان! من حیا کردم حرف بزنم، فرمود: حاج مرزوق عمری نوکری کردی، حالا وقتش است ما جواب بدهیم، سرم را پایین انداختم، فرمود: تشنه هستی؟، از زیر چادر ظرف آبی بیرون آورد، نوشیدم، به گوارایی این آب، تا حالا نخورده بودم، طبق عادت بچگی، گفتم: صلّی الله علیک یا ابا عبدالله…، دیدم صدای گریه ی بی بی بلند شد، فرمود: حاج مرزوق! دلم گرفته برایم روضه بخوان، گفتم خانم، دکترها منعم کردند از روضه خواندن، ولی چون شما می فرمایید چشم. چه روضه ای بخوانم؟ فرمود: روضه ی علی اصغرِ حسین را بخوان …
کربلایی احمد (میرزاحسینعلی تهرانی) و جناب شیخ رجبعلی خیاط در خصوص ویژگی های اخلاقی حاج مرزوق نکات بسیاری را بازگو کرده اند.
یکی از اهل معنا در خصوص برزخ ایشان می فرمود: حاج مرزوق را در جوار آقا بزرگ تهرانی دفن کردند. یکی از مؤمنان در عالم رویا آقا بزرگ را مشاهده می کند و به وی می گوید: چقدر خوب است که حاجی مرزوق را نزد شما دفن کرده اند! آقا بزرگ در پاسخ می فرماید: این گونه هم که فکر می کنی، نیست. به محض آنکه حاج مرزوق را اینجا دفن کردند، آقا امام حسین علیه السلام او را برداشتند و با خود بردند.
📚:جام و عقیق
🌸🦋🌸🦋🌸🦋
✨بسوی ظهور✨
👇👇👇👇👇👇
@besooyzohur