eitaa logo
🌹بہ‌سۅی نور🇮🇷
918 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
3 فایل
امام زمان عج الله می فرماید إنّی لاَمانٌ لاِهْلِ الاْرْضِ، کَما انَّ النُّجُومَ امانٌ لاِهْلِ السَّماءِ.([24])  فرمود: به درستی که من سبب آسایش و امنیّت برای موجودات زمینی هستم، همان طوری که ستاره ها برای اهل آسمان امان هستند. 
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ 🔹ذکر اولیاء...! حضرت ولیعصر ارواحنافداه: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاء»: جد بزرگوار! بر تو صبح و شب گریه می کنم! 📚زیارت ناحیه مقدسه. 🔹جناب شیخ عبدالکریم حامد(از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط) رحمة الله علیهما نقل می‌ کند: از جناب سید کریم کفاش که هر هفته به ملاقات مولا توفیق می‌ یافت، پرسیده شد: «چه کرده‌ ای که به چنین توفیقی دست یافته‌ ای؟» او در جواب گفت: «شبی در خواب بودم جدم پیامبر ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم را در عالم رویا دیدم. از ایشان تقاضای ملاقات امام عصر علیه السلام را نمودم.آ ن حضرت فرمود: «در طول شبانه روز دو مرتبه برای فرزندم سیدالشهدا علیه السلام گریه کن!» از خوب بیدار شدم و این برنامه را به مدت یک سال اجرا نمودم تا به خدمت آن حضرت نایل آمدم. 📚سودای روی دوست، ص ۹۶
🔴 علی اکبر علیه السلام الگوی منتظران 🔵 خطر پذیری و ترس نداشتن از حوادث واقعه، یکی از ویژگیهای حضرت علی اکبر علیه السلام بوده است. آن حضرت با تمام خطراتی که در روز عاشورا متوجه ایشان بود، به قلب میدان زد و در راه یاری امام زمانش از هیچ تلاشی دریغ نکرد. 🌕 جوانان منتظر نیز می توانند برای یاری امام زمان خود از ویژگیهای شخصیتی حضرت علی اکبر الگوگیری نمایند. بدون تردید با تن‌آسایی و رفاه و تنبلی نمی توان ادعای یاری امام زمان علیه السلام را داشت. باید خطر پذیر بود و از اسایش و رفاه دوری نمود.
▪️بعد تو نه فقط دنیا پیش چشمان بابا، که روزگار ما هم سیاه شد! تا روزی که نور چشم زهرا سلام الله علیها دوباره در این سرزمین طلوع کند... 🖤 آری نفرین پدرت مستجاب شد و این دنیا ویرانه ای بیشتر نیست تا روز ظهور....
❇️❇️❇️❇️ ✨ در مورد حجاب حضرت زهرا(س) 🍃ابن شهر آشوب و قطب راوندى روايت كرده اند كه روزى حضرت على عليه السلام كه به پول احتياج پيدا كرد بود، به ناچار چادر حضرت فاطمه عليها السلام را كه از جنس پشم بود نزد مردى يهودى به نام زيد رهن گذاشت و قدرى جو قرض گرفت . آن مرد يهودى چادر را به خانه برد و در حجره گذاشت . به هنگام شب ، زن مرد يهودى وقتى كه وارد حجره شد نورى از آن چادر مشاهده كرد كه تمام حجره ر روشن كره بود. زن وقتى كه آن حالت عجيب را ديد نزد شوهرش رفت و آنچه ديده بود نقل كرد. شوهرش از شنيدن آن حالت تعجب كرد. (چون فراموش كرده بود كه چادر حضرت فاطمه عليها السلام در خانه اوست ) پس به سرعت داخل حجره شد و متوجه شد كه نور از چادر حضرت فاطمه عليها السلام آن بانوى عصمت است كه مانند بدر منير خانه را روشن كرده است . يهودى از مشاهده اين حالت تعجبش زيادتر شد. پس آن دو به خانه خويشان و دوستان خود رفتند و هشتاد نفر از آنها را به خانه آوردند كه همگى آنها از بركت شعاع (نور) چادر فاطمه عليها السلام به نور اسلام منور گرديدند ┄┅┅┅✯✯┅┅┅┄ ✨
[﷽♥️] 🌥🍒 امام حسین علیه السلام: إيّاكَ أن تَكونَ مِمَّن يَخافُ عَلَى العِبادِ مِن ذُنوبِهِم ويَأمَنُ العُقُوبَةَ مِن ذَنبِهِ مبادا از كسانى باشى كه به سبب گناهانِ بندگانِ خدا بر سرنوشت آنان بيمناک است، ولى خود را از سزاى گناه خويش ايمن مى داند. "گزیده تحف العقول، صفحه37" . .🏴کانال به سوی نور؛ https://eitaa.com/besoyehnor
زیارت عاشورا راتلاوت میکنیم برای سلامتی وفرج مولاآقاامام زمان عجل الله تعالی فرج شریف وهدیه میدهیم به شهدای کربلا التماس دعا🤲
🗓 ↯ ⬅️ وقایع روز هشتم 🚩 در روز هشتم محرم امام حسین علیه‌السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند بنابراین امام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله زمین را كَند آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر كردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه به من خبر رسیده كه حسین چاه می‌‏كَند و آب بدست می‌‏آورد! به محض اینكه این نامه به تو رسید بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین و یارانش سخت بگیر عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود در این روز یزید بن حصین همدانی از امام علیه‌السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‌ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن می‌نوشند از آنان مضایقه می‌‏كنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی من می‌دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه كنم! آیا حكومت ری را رها كنم حكومتی كه در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد در حالیكه می‌‏دانم كیفر این كار آتش است! ای مرد همدانی حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‌بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‌السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند امام علیه‌السلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند شب هنگام امام حسین علیه‌السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند امام حسین علیه‌السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علی اكبر را نزد خود نگاه داشت عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه‌السلام كه فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد یک بار گفت: می‌ترسم خانه‌ام را خراب كنند امام علیه‌السلام فرمود: من خانه‌ات را می‌‏سازم ابن سعد گفت: می‌ترسم اموال و املاكم را بگیرند امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد از اموالی كه در حجاز دارم عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‌ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و می‌‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‌گردد از جای برخاست در حالی كه می‌فرمود: تو را چه می‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد به خدا سوگند من می‌دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است پس از این ماجرا عمر بن سعد نامه‌ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه‌السلام را رها كنند چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمی‌گردم یا به مملكت دیگری می‌روم عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد مؤافقت كند ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍منابع: ↲کشف الغمه، جلد۲، صفحه۴۷ ↲بحارالانوار، جلد۴۴، صفحه۳۸۸ ↲ارشادالقلوب، جلد۲، صفحه۸۲ 🏴کانال به سوی نور؛ https://eitaa.com/besoyehnor
┄┅┅┅❅❁ 💚 ❁❅┅┅┅┄ ﷽ ⚫️ مبارزات حضرت علی اکبر(ع) در روز عاشورا علی اکبر در روز عاشورا پس از آن که از پدرش اجازه مبارزه گرفت، به سپاه کوفه حمله کرد، و چنین رجز خواند:« من علی، پسر حسین فرزند علی هستم. به خدا سوگند که ما به رسول خدا از همه کس نزدیک تریم. آن قدر با نیزه با شما بجنگم که نیزه ام خم شود.از پدرم حمایت می کنم و با شمشیر بر شما ضربتی فرود می آورم که زیبنده جوان هاشمی علوی است. پسر زیاد کجا و حکم‌کردن درباره ما کجا.» وی چندین بار بر سپاه دشمن تاخت و بسیاری از سپاهیان کوفه را کشت.روایت شده است که آن بزرگوار با این که تشنه بود، 120 نفر را کشت. آن گاه نزد پدر آمد و در حالی که زخم های زیادی برداشته بود، گفت:« ای پدر، عطش مرا کشت و سنگینی سلاح مرا به زحمت انداخت. آیا جرعه آبی هست که توان ادامه رزمیدن با دشمنان را پیدا کنم؟» امام علیه السلام گریست و فرمود:«آه، پسرم! اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه بده. دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت، رسول خدا، را زیارت کنی، و او تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی.» برخی از مورخان نوشته اند امام علیه السلام به او فرمود:« پسرم! زبان خود را نزدیک بیار!» و سپس زبان او را در دهان گرفت و مکید، آن‌گاه انگشتری خود را به او داد و فرمود:« آن را در دهان بگذار و به سوی دشمن بازگرد. امیدوارم که هنوز روز به پایان نرسیده، جدّت رسول خدا جامی به تو بنوشاند که هر گز تشنه نگردی.» علی اکبر به میدان بازگشت و این رجز را خواند:« جنگ است که جوهر مردان را آشکار می سازد. درستی ادعاها پس از جنگ ظاهر می‌شود. به خدای عرش سوگند، که از شما جدا نگردم مگر آن که تیغ‌های شما غلاف شود.»و همچنان رزمید تا آن که تعداد افرادی که به دست او به هلاکت رسیدند به ۲۰۰ نفر رسید. ◼️ کیفیت شهادت حضرت علی اکبر پس از حملات پی در پی علی اکبر به سپاه دشمن و کشته شدن بسیاری از آنان، دشمن از کثرت کشته شدگان به خروش آمده بود.لشگریان عمر بن سعد از کشتن علی بن الحسین پرهیز می کردند، ولی « مرة بن منقذ عبدی » که از دلاوری های او به تنگ آمده بود، گفت: گناه همه عرب بر گردن من اگر این جوان بر من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننشانم! پس علی اکبر به او رسید در حالی که بر آن سپاه حمله ور بود. مرة بن منقذ راه را بر او گرفت و با نیزه ای او رااز اسب بر زمین انداخت، آن گروه در اطراف او جمع شدند و با شمشیر پاره اش کردند! بعضی نقل کرده اند که مرة بن منقذ ابتدا با نیزه به پشت او زد و بعد با شمشیر ضربتی به فرق آن بزرگوار وارد کرد که فرق مبارکش شکافت و او دست به گردن اسب خود انداخت، ولی اسب که ظاهراً خون روی چشمانش را گرفته بود او را در میان سپاه دشمن برد و دشمن از هر طرف بر او تاخت و بدن مبارکش را پاره پاره کرد. در این هنگام بود که فریاد زد: السلام علیک یا ابتاه! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کرد و او امشب در انتظار توست.تو را سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن. و آن گاه فریاد زد و به شهادت رسید. 💚اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🏴کانال به سوی نور؛ https://eitaa.com/besoyehnor