🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 #طوطی_و_تاول ❣قسمت سی و سه ✨مادر اخم کرد. چیزی نگفت. دختر پوزخندی زد و گفت: آقا، کمابیش آشناییم. برای همین هم اینجاییم. ممنون از شما. 🍁من خواستم چیزی بگویم درباره هم زمانی ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و بازگشت مسیح(علیه السلام) که مجال نیافتم. خانم دکتر با ناراحتی سریع راهش را کشید، رفت دنبال مادرش. شیخ با اوقات تلخی به حامد گفت: تو اینجا هم دست از تفتیش عقاید مردم برنمی داری؟ حامد گفت: من چی گفتم؟ مگر ما نباید مردم را دعوت کنیم به اسلام؟ _ما اول باید خودمان مسلمان بشویم. معلوم بود که حامد از واکنش خانم دکتر حسابی پکر شده؛ نشست. کوله اش را به آغوش کشید و با حالت توجیه گرانه گفت: آقایان، من فکر می کنم ما نسبت به آنها مسئولیت داریم. باید دعوت شان کنیم به ایمان و توحید و اسلام. شیخ صدایش را برد بالا و گفت: بابا ولمان کن! آن از مهران که گیر دادی به یک جوان اهل سنت که ناراحتش کردی، بعدش با یک اهل حق بحث کردی که شیعه شود. این هم از این دو مسیحی. برادر من، تو باید اول زبان دعوت را یاد بگیری، بعد دعوت کنی. تازه کی را می خواهی دعوت کنی؟ اینها که از صد من و تو مومن تر بودند. حامد سرش را بالا آورد و گفت: به چه دلیل؟ من ساکت بودم. نمی خواستم وارد بحث شیخ و سید بشوم. اما دلیل خواهی سید تحریکم کرد که بگویم: شیخ راست می گوید. من و تو برای پیاده روی و زیارت آمده ایم تا ثواب ببریم. اما اینها برای درک ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و مسیح(علیه السلام) آمده اند. دیدی چقدر مصمم بودند؟ شیخ دوباره دستش را گذاشت روی شانه من و چندبار تکرار کرد: همین طور است. همین طور است. حامد که دید ما دو نفر شدیم سکوت کرد و دمپایی اش را درآورد. پاهایش را گذاشت روی تیر برق و با تاول های پایش ور رفت. من به پای پانسمان شده ام نگاه کردم که دکتر با حوصله بسته بود. برای اینکه کمی فضا را تلطیف کنم به شیخ گفتم: البته سید نیت بدی نداشت. شیخ برآشفت: شما چی می گویی آقا؟ طرف رسما دارد مردم را تفتیش عقیده می کند. آن وقت تو می گویی نیتش خوب بوده؟ من هم دیدم شیخ عصبانی است، لبخندی زدم و ساکت شدم. روی کردم به ردیف مورچه ها. ناگهان یاد حرف آن پیرمرد افتادم که گفته بود: طوطی بهتر است یا زن؟ و من در جواب گفته بودم: زنبور. احساس کردم این خانم دکتر، آمیزه ای از هر سه بود؛ مخصوصا زنبور که شفابخشی اش مثال است در قرآن. به عطر فکر کردم و به این دختر... ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 #امام_زمان ﷻ #فرج_مولاصلوات🌹 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

❣قسمت سی و سه 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 طوطی_و_تاول ✨مادر اخم کرد. چیزی نگفت. دختر پوزخندی زد و گفت: آقا، کمابیش آشناییم. برای همین هم اینجاییم. ممنون از شما. 🍁من خواستم چیزی بگویم درباره هم زمانی ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و بازگشت مسیح(علیه السلام) که مجال نیافتم. خانم دکتر با ناراحتی سریع راهش را کشید، رفت دنبال مادرش. شیخ با اوقات تلخی به حامد گفت: تو اینجا هم دست از تفتیش عقاید مردم برنمی داری؟ حامد گفت: من چی گفتم؟ مگر ما نباید مردم را دعوت کنیم به اسلام؟ _ما اول باید خودمان مسلمان بشویم. معلوم بود که حامد از واکنش خانم دکتر حسابی پکر شده؛ نشست. کوله اش را به آغوش کشید و با حالت توجیه گرانه گفت: آقایان، من فکر می کنم ما نسبت به آنها مسئولیت داریم. باید دعوت شان کنیم به ایمان و توحید و اسلام. شیخ صدایش را برد بالا و گفت: بابا ولمان کن! آن از مهران که گیر دادی به یک جوان اهل سنت که ناراحتش کردی، بعدش با یک اهل حق بحث کردی که شیعه شود. این هم از این دو مسیحی. برادر من، تو باید اول زبان دعوت را یاد بگیری، بعد دعوت کنی. تازه کی را می خواهی دعوت کنی؟ اینها که از صد من و تو مومن تر بودند. حامد سرش را بالا آورد و گفت: به چه دلیل؟ من ساکت بودم. نمی خواستم وارد بحث شیخ و سید بشوم. اما دلیل خواهی سید تحریکم کرد که بگویم: شیخ راست می گوید. من و تو برای پیاده روی و زیارت آمده ایم تا ثواب ببریم. اما اینها برای درک ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) و مسیح(علیه السلام) آمده اند. دیدی چقدر مصمم بودند؟ شیخ دوباره دستش را گذاشت روی شانه من و چندبار تکرار کرد: همین طور است. همین طور است. حامد که دید ما دو نفر شدیم سکوت کرد و دمپایی اش را درآورد. پاهایش را گذاشت روی تیر برق و با تاول های پایش ور رفت. من به پای پانسمان شده ام نگاه کردم که دکتر با حوصله بسته بود. برای اینکه کمی فضا را تلطیف کنم به شیخ گفتم: البته سید نیت بدی نداشت. شیخ برآشفت: شما چی می گویی آقا؟ طرف رسما دارد مردم را تفتیش عقیده می کند. آن وقت تو می گویی نیتش خوب بوده؟ من هم دیدم شیخ عصبانی است، لبخندی زدم و ساکت شدم. روی کردم به ردیف مورچه ها. ناگهان یاد حرف آن پیرمرد افتادم که گفته بود: طوطی بهتر است یا زن؟ و من در جواب گفته بودم: زنبور. احساس کردم این خانم دکتر، آمیزه ای از هر سه بود؛ مخصوصا زنبور که شفابخشی اش مثال است در قرآن. به عطر فکر کردم و به این دختر... ادامه دارد... 🌼السلام علیک یا اباعبدالله✋ 【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــآن】 #امام_زمان ﷻ #فرج_مولاصلوات🌹 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

استدلال محکم بر امامت امیرالمؤمنین<ع>💙 با استدلال بر امام زمان (عج)... 👤استاد قرائتی #امام_زمان | #سخنرانی ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

🔴تندروی چیست؟تندرو کیست؟ عالی👌 از بیانات رهبر حفظه‌الله ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

چه زمانی امام زمان ارواحنافداه خیلی از ما ناراحت میشود ؟ 🎙آیتاللهناصری (ره) ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

🔴خانم هانا، قهرمان بوکس، مدل و خواننده آلمانی، مسلمان میشه و حالا برای اسلام تبلیغ میکنه✌️ 📖 یَدخلونَ فی دینِ اللهِ افواجا ✅در آخرالزمان مردم دسته دسته گروه گروه وارد به دین خدا میشوند ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

🌱این کلیپ ارزش یکبار دیدن دارد چقدر زیبا یاد اوری میکند داشته هایمان را ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

🌱مداحی شنیدنی🖤 میگن حرم نرو امسال..😭😭 محمد رضا نوشه ور ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

یکۍ از هم‌سنگرهایش می‌گفت؛ من بستن کمربند ایمنی را در سوریہ از محمود رضا یاد گرفتم . . یک بار بھ او گفتم اینجا دیگر چرا کمر بند می‌بندی؟! اینجا کہ پلیس نیست! گفت: می‌دانی چقدر زحمت کشیده‌ام که با تصادف نمیرم؟♥:) #شهید‌محمودرضابیضائی

🍃 توصیه استاد فاطمی نیا برای کسانی که اربعین کربلا مشرف نمی شوند..! برای هیچ عملی این پاداش ذکر نشده، جز برای زائر اربعین که👇👇 زائر اربعین ،عاقبت بخیر می شه😭😭❤️ ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan

📛 آسیب‌های اثبات شده یوگا از زبان کارشناسان 🌐 https://www.adyannet.com/fa/news/45627 📎 #یوگا 📎 انحرافات آخرالزمان را بشناسیم ═━━⊰❀⊱━━═━ #بسوی_ظهور https://eitaa.com/besuyezohur_golpaygan