eitaa logo
بتلیجه( مهدعلم،ایثارو شهادت)ثامن
763 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
228 فایل
ارتباط با ادمین کانال @omranzadeh2018 @Omranzadeh2017
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 اطلاعیه نقل و انتقالات همکاران فرهنگی 🔹با توجه به اینکه سامانه نقل و انتقالات برون استانی از طرف وزارت صرفاً جهت ویرایش درخواستهای انتقال ( و نه ثبت درخواست جدید) تا روز یکشنبه مورخ ۱۴۰۲/۰۵/۱۵ فعال شده است لذا متقاضیانی که تایید نهایی درخواست انتقال را انجام ندادند و یا می خواهند درخواست قبلی را ویرایش کنند، نسبت به این موضوع اقدام کنند.
💢نتیجه آزمون های ورودی مدارس تیزهوشان پایه هفتم و دهم اعلام شد ▫️ نتیجه آزمون های ورودی مدارس استعدادهای درخشان پایه هفتم و دهم اعلام شد، شرکت کنندگان در آزمون می‌توانند با مراجعه به پنجره واحد خدمات الکترونیک وزارت آموزش و پرورش my.medu.ir و وارد کردن کد ملی و سریال شناسنامه از نتیجه مطلع شوند. 🔹نحوه مشاهده اعلام نتايج تيز هوشان ۱۴۰۲ ▫️وارد سامانه‌ مای مدیو شوید ▫️سپس در بالاترین کادر نقش دانش آموز را انتحاب نمایید ▫️مشحصات را وارد نمایید ▫️سپس گزینه سمپاد انتخاب کنید ▫️روی کادر آبی با دریافت نتیجه کلیک کنید۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان مانند یک رودخانه است هرگز نمی توانیم به یک آب دو بار دست بزنیم زیرا آن جریان آبی که از مقابل ما گذشت دیگر باز نمیگردد، از لحظه های زندگیمان استفاده کنیم ‌🆔️https://eitaa.com/betlijeh1
11.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روحانی در دیدار نوروزی با هم کیشان خود صحبت هایی کرد و کد هایی داد که طی چند روز اخیر محسن سازگارا خارج نشین، از آن پرده برداشت!!! مراقب فتنه پائیز امسال باشیم!👆
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🌓 ❤️ برایت یک بغل سر به آورده ام ، در پیشگاهت کالم را می شکنم . تا بلندای محو تماشای می شوم ، محو سپیدی که با لبخندهای دارت عجین شده است. برایت می کنم از تمام آنچه سخت است برای من و برای تو معادلات حل شده ی آسان است . در پژواکهای بی نسب گم شده است و برای گفتن کم آورده ام اما باز هم بی مهابا به رسیدن به می تازم، تا متلاطم روحم را دهی. 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د گم شده ام در این نحس تظلم ، در این سر درگمی های تکراری، از چهار دیواری که نامش و من همچون یک محبوس این دنیای رنگارنگم ، بریده ام و بمعنی واقعی کلمه آورده ام. مرا به و کن با نگاهی از سر لطف در ساعتی که به وقت صفر است، دستان خسته ام را بگیر و مرا که در تو با سفید گام بر می دارم کن به هر آن چیزی که از سراغ داری . من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 🌗 🌷 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🌴🥀
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً. براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود. 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🏴🌴
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 🌹 🌹 فرزند : اسماعیل : 🗓 1329/09/14 🗓 محل تولد : قزوین وضعیت تاهل : متأهل راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : بازگشت به ایران : فرماندهی پایگاه اصفهان ( از درجه به درجه ) : 🗓 1360/05/07 🗓 معاون عملیات نیروی هوایی تهران ( به درجه ) : 🗓 1362/09/09 🗓 افتخار به : 🗓 1366/02/08 🗓 : 🗓 1366/05/15 🗓 مسئولیت : معاونت عملیاتی نیروی هوایی محل : سردشت نام عملیات : شناسائی هوائی مزار : 🌹 https://eitaa.com/betlijeh1 🌹🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 احترام ژنرال آمریکائی به در بخشی از خود در مورد تحصیلات گفته بود: دوره ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم نبود و به من نمی‌دادند، تا این که روزی به دفتر ، که یک آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به و یا شدنم اظهار نظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال های بر می‌آمد که نظر نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با و من داشت، زیرا احساس می‌کردم که دوری از و برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال است و باید و بدون دریافت به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در به صدا در آمد و شخصی خواست تا داخل شود. او ضمن ، از خواست تا برای کار به خارج از برود با رفتن ، من لحظاتی را در تنها ماندم. 🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به ساعتم نگاه کردم، وقت بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم را بخوانم. انتظارم برای آمدن طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نیست، همین جا را می‌خوانم. تا تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از رفتم و را که همراه داشتم به انداختم و مشغول شدم. در حال خواندن بودم که متوجه شدم وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ را ادامه بدهم یا ؟ بالاخره گفتم، را ادامه می‌دهم، هر چه بخواهد همان خواهد شد. سرانجام را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از معذرت ‌خواهی کردم. پس از چند لحظه نگاه به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما بر این است که در ساعت‌های از باید با به بپردازیم و در این ساعات آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در استفاده کردم و این را انجام دادم. با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست. این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین‌طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از و من به و فرهنگ و نباختنم در برابر جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای خود نویس را از جیبش بیرون آورد و را کرد. سپس با حالتی از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی دارم. من هم متقابلاً از او کردم. احترام گذاشتم و از خارج شدم. آن روز به اولین محل که رسیدم به پاس این بزرگی که به من کرده بود، دو رکعت خواندم . 🌹 🌹 🕊 https://eitaa.com/betlijeh1🥀🌹