📛 چهره واقعی سازمان مشکوک جمعیت امام علی در زمان شهادت حاج قاسم سلیمانی رو شد! درست در ایامی که همه منتظر #انتقام_سخت از آمریکا بودند، حساب رسمی #جمعیت_امام_علی در مغالطهای مزورانه آرزوی شادی برای خاورمیانه کرد 👇
[کابوسهایت کی تمام خواهد شد؟
کودکانت کی آرام خواهند خوابید؟
مردمانت کی خواهند خندید؟
خاورمیانهی غمگین!
خاورمیانهی زیبا!]
📌 طبیعتا کسی نفی کننده شادی و خنده برای کودکان خاورمیانه نبود. اما کسانی که خنده را از لب این کودکان گرفتهاند همین آمریکا و رژیم صهیونسیتی هستند. دقیقا خروج اینها از منطقه مایه آرامش و خواب خوش برای همین کودکان است.
🔸آقای تاجزاده در تازهترین افاضات خود فرمودهاند: مردم به خاطر مشکلات اقتصادی، شدیدا ناراضیاند. اگر #نظام فکری نکند، اعتراضات آبان #تکرار میشود.
مصطفی تاج زاده، فعال سیاسی اصلاحطلب اسفند ماه ۹۵ در مصاحبه با شرق گفته بود: اگر قرار بود نرخ دلار با همان رشد ۴۰۰ درصدی احمدینژاد افزایش یابد هر دلار الان ۱۲ هزار تومان بود، سکه سه چهار میلیون بود، پراید به ۶۰ میلیون رسیده بود!
نکته جالب ماجرا اینجاست که الان دلار حدود ۱۹۸۰۰ تومان، سکه ۸.۲۱۲.۰۰۰ میلیون تومان و پراید ۷۵ میلیون تومان است!
📌شما گند زدید به صدر تا ذیل مملکت ولی نظام باید یه کاری کنه! دولت هم که قاقالیلیه لابد!
احمد جانجان
📆دوشنبه ۱۳۹۹/۰۴/۰۲
⏰ساعت ۱۷:۳۹
👇تلنگری گرانبها به مسئولین
💥وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ «20»
💥💥و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند و درباره او بىرغبت بودند.
⛔️⛔️ نکته ها⛔️⛔️
هركس يوسفِ وجودش را ارزان بفروشد، پشيمان مىشود.
☘ #عمر، #جوانى، #عزّت
#استقلال و #پاكى انسان، هريك #يوسفى هستند كه بايد# مواظب باشيم #ارزان نفروشيم.
🔥🔥 جنابان چه ارزان فروختید سرمایه های این کشور واُمَّتِ شهید داده را
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#دخترانه
#دختران_شهدا
هوای دل یک پدر را فقط یک #دختر میتواند داشته باشد، دل یک #دختر هم تنها میتواند هوای دست یک #پدر را بکند؛ ناز یک #دختر در خانه فقط برای #پدر خریدار دارد و نیاز یک پدر هم تنها به گفتن یک « خسته نباشی #بابا » برطرف میشود.
انتظار یک #دختر برای دیدن چهره #پدری که همواره به او #لبخند زده و برای #لبخند او هر تلاشی کرده است، در تصور هم دشوار به نظر میرسد چه رسد به اینکه در واقعیت محقق شود؛ بهانه #روز_دختر و میلاد حضرت معصومه سلامالله علیها بیش از همه برای #دخترانی که حالا فرزند #شهید شدهاند، دلتنگی کودکانهای را به همراه دارد که با یادآوری خاطرات شیرین با #پدر بودن تداعی میشود، بهانهگیری حضور #پدر حالا دیگر به صحبت با قاب عکسهایش بدل شده است و بهای #آزادی و #امنیت ایرانزمین، فرارسیدن روزی برای #دختران_شهدا که پدری نیست تا به آنها بگوید :
🌼 #روزت_مبارک_دخترم 🌺
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#قسمت_بیستم
#داستانِ_واقعی
🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕
✍عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را میشناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش می کردند تا به ایشان صدمه بزنند اما نمی توانستند...
☘ اتفاقات زیادی را در همان لحظات دیدم و متوجه آنها شدم، اتفاقاتی که هنوز در دنیا رخ نداده بود.
☘خیلی ها را دیدم که به شدت گرفتار هستند حق الناس میلیونها انسان به گردن داشتند و از همه کمک می خواستند اما هیچ کس به آنها توجهی نمیکرد.
☘مسئولینی که روزگاری برای خودشان کبکبه و دبدبه ای داشتن و غرق رفاه و راحتی در دنیا بودند حالا با التماس غرق در گرفتاری بودند...
🔆سوالاتی را از جوان پشت میز پرسیدم و جواب داد.
☘مثلاً در مورد امام عصر و زمان ظهور پرسیدم ایشان گفت:
باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود.
☘ اما بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان را نمی خواهند...اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیایی به ایشان مراجعه میکنند...
بعد مثال زد و گفت: مدتی پیش مسابقه فوتبال بود، بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند...
☘از نشانه های ظهور سوال کردم،از اینکه اسرائیل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنها همکاری میکنند...
☘ جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: نگران نباش اینها کفی برآب هستند و نیست و نابود می شوند، شما نباید سست شوید باید ایمان خود را از دست ندهید.
❌نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند آنها فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند...
☘جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
☘ به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه میدادیم گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت شعاع قرار می داد.
☘ در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستادهاند.
🍀 از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتن متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند .
☘وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی میشد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند، اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود.
☘ اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود،در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی میکردم که همواره به یاد ایشان باشم.
☘ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب میآمدیم.
حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود.
☘کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم...برای شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش...
🥀از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم...
☘ بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود...
از طرفی به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند.
☘برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را میگذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم میداد که من بمانم.
☘نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم.
☘آنها می گفتند:خدایا ما نمیخواهیم دوباره یتیم شویم.. این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینههای این دو کودک یتیم را می دادم و سعی میکردم برای آنها پدری کنم.
☘ آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم...
✍ادامه دارد۰۰۰۰۰۰۰
#هدیه_حضرت_معصومه
🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت:"عموزادهام آیتالله سید عبدالکریم کشمیری فرمود: یخچال نداشتم. به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) رفتم و از آن حضرت یخچال خواستم. به منزل که برگشتم دیدم دربِ منزل، گاری ایستاده و یخچال آورده است. گفتم از کجا آوردهای؟ گفت: مأمور نیستم بگویم.
🍃آقا سید ابوالحسن علی رضوی کشمیری گفت: از ایشان ذکری برای رفع تنگدستی خواستم، فرمود: روزی 110 بار بگو: «اللّهُمَ اَغنِنِی بِحلالِکَ عَن حَرامِک و بِفَضِلکَ عَمَّن سِواک»."
📚 منبع: کتاب «روزنههایی از عالم غیب»، نوشتۀ آیتالله سید محسن خرازی، صفحۀ 110
✅ احکام مربوط به تحلیل سیاسی
❇️ برگرفته از کتابچه «احکام هدایت سیاسی» بر اساس فتاوای حضرت امام خامنه ای(مدظله العالی)
❌ 6- در مقام تحلیل و یا ارائه گزارش ها، افشای اسامی متهمین به فساد یا خیانت چه حکمی دارد؟
⭕️ جواب: چنانچه اثبات شده باشد افشاء اشکال ندارد، ولی چیزی که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاکردنش جایز نیست و کسی حق ندارد افراد را به صرف گمان، متهم نماید؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبون های گوناگون، بلکه باید حیثیت افراد حفظ شود
🍃🌹۰۰۰﷽۰۰۰🍃🌹
#قسمت_بیست ویکم
#داستانِ_واقعی
🌕#سه_دقیقه_تاقیامت🌕
✍به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
☘ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و #حق الناس را جبران کنم یا کارهای #خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
☘لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا #شفاعت نمود تا برگردی.
به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر #محو شود.
☘ مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
☘روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
☘در تمام لحظات، #شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
☘ من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و #بهشت_برزخی را با تمام $نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی #بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و #مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت #چه مقامی دارد...
☘حالا برای من #تحمل_دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
☘ همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا $وحشت کردم من او را مانند یک #گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
☘ یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن #چهره_باطنی آنها وحشت زده شدم....
☘بدنم #لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده #تحمل هیچکس را ندارم.
احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، #باطن_اعمال و رفتار...
☘به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم #باطن_غذا را ببینم...
دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘️ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای #تسبیح_خدا را از در و دیوار می شنیدم...
☘دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان #ترس دارم.
آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
☘خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در #خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر #لحظات_زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی #اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
☘ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین #لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که #شهید شده بودن!
☘می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از #احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا #شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
کانال نورالقرآن👇
🆔@noor133Qoran