یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: بپر بغل بابا و فاطمه به آغوش او پرید. بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من اعتماد داشت. او پرید و می‌دانست که من او را می‌گیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود. توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست🌹 +همسر شهید مصطفی‌ صدرزاده [https://eitaa.com/bevaghteasheghy]‏

#سخرانی #ایران_قوی [https://eitaa.com/bevaghteasheghy]‏

#تفسیر_نور📖 صفحه نهم (۹) [https://eitaa.com/bevaghteasheghy]‏

#مداحی #حاج_ابوذر_بیوکافی [https://eitaa.com/bevaghteasheghy]‏

🔹این حجم از تصاویر مخابره شده از دانشگاه های آمـــریـــکــا باید خیلیارو از خواب خرگوشی بیـــــدار بکنه!!! [https://eitaa.com/bevaghteasheghy]‏

#تفسیر _نور صفحه دهم (۱۰) [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏

📳 پاسخ حجت الاسلام رستم نژاد به شبهه الهی قمشه‌ای در مورد اینکه #حجاب در قرآن یک توصیه است!! [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏

آخ دلم تنگ است برای حرمت . ای آقا جانم 💔

🌱شیعه خوب کسی است که حضور امام زمان عجل الله را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید؛ این؛ به انسان امید و نشاط می بخشد ... #شهیدانه 🕊 #امام_زمان ♥️ [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏

🔅 #پندانه ✍️ راه شناخت شخصیت واقعی انسان‌ها 🔹اگر می‌خواهی شخصیت واقعی یک انسان را بشناسی، به حرف‌هایی که دیگران درباره او می‌زنند توجه نکن. 🔸بلکه ببین او درباره دیگران چطور صحبت می‌کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏

صوت کمتر شنیده شده شهید حاج قاسم سلیمانی: ما به مردم قول دادیم ببریمشان کربلا. ولو اینکه با دادن خونمان باشد... #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏

شهیدی که بعد از شهادت گریه کرد... سید مهدی هیچگاه پاهایش رو جلوم دراز نکرد جلوی پام تمام قد می ایستاد وتا من نمی نشستم، او هم نمی نشست فقط یکجا پایش رو دراز کرد اونم وقتی بود که شهید شد... بهش گفتم سید تو هیچوقت جلوی من پاهات رو دراز نمیکردی؛ حالا چی شده مادر؟ یهو دیدم چشمای پسرم به اذن خدا برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از چشمانش اومد شاید میخواسته بگه مادر اگر مجبور نبودم جلوی پاهات تمام قد می ایستادم... منبع: کتاب رموز موفقیت شهدا جلد۱ #شهید_سیدمهدی_اسلامی_خواه [https://eitaa.com/bevaghteasheghy ]‏