بزرگآقا🌱
ظرفهای طرح قدیم را از سفرهٔ سفید دورطلایی برداشتم و کنار شیرآب مشغول شستنشان شدم..
صدای کَلکَل بلند شد که: دوباره پنج صبح بیدار شدید و ماشین ریش تراش را انداختید بیخ موهایتان و بتراش و بتراش، کسی نبود آن وقت صبح که موهای سفیدتان را اصلاح کند نه؟
بابا بود که جزء جزء صورتش میخندید و اینها را خطاب به آقا میگفت!
آقا، بزرگمان است.. پدرمان است.. اصالتمان است..
او که وقتی نجیبانه و شاید کمی مظلومانه _مظلومیتی که با اقتدار همیشگیاش تلفیق میشود_میخندد دل همهٔمان خوش میشود به بودنش که کاش این دلخوشی عمرش دراز باشد..
میخندید و میگفت: بله، کوتاه کردم و چه خوب کوتاه کردم، تو آخر چه میدانی بعد از نماز صبح از تیزی موهایت کف سرت زوق زوق کند یعنیچه؟
+خب چرا سر مبارک را به دست آرایشگر نمیسپاری حاجی!؟
بابا، آقا را حاجی صدا میکند.. از بیست سال پیش؛ همان سالی که به این دنیا و این خانواده پاگذاشتم و همان سالی که آقا با ننه به مکه مشرف شدند و یک کت قهوهای تیرهٔ پسرانهای کبریتی با همان شکل خاص و پایین تنه کوتاهی که دارد سوغات آوردند گرچه هیچوقت قسمت قامتم نشد..
_آرایشگر عوض همین کاری که با سرم کردم پول میخواهد، وقتی خودم توانش را دارم محتاج دست آرایشگر باشم؟
این را وقتی میگفت که مثل همیشه زانوهایِ مستقلش را با دستان چروکیدهٔ هفتاد و نه سالهاش میمالید و انگشتر عقیقش در پرتو چراغ اتاق میدرخشید..
از وقتی که به یاد دارم هیچوقت کاری که از دستش برمیآمده به دست دیگران نسپرده..
زانوهایش تق تق میکنند اما از باغ انگورش دل نمیکند، شده با عصا و قرص، تاک خود را نوازش میکند و نازش را میخرد.. درختان مو هم با گیسوانشان انصافا خوب ناز میکنند!
بابا تعریف کرد که من و امیرمهدی هربار که برای اصلاح مو به آرایشگاه میرویم حدود شصت تومن آب میخورد و آقا بلافاصله گفت:
دیوانهای چون! خب بیایید پیش من ، مثل خودم موهایتان را اصلاح کنم.. بد است مگر؟
ننه با صورت سفید و گردش که با روسریِ از پشت گردن بسته شدهاش قاب شده بود و به تنِ سرماییاش آن بافت قهوهایرنگِ پاییزی معروف بود، چشمان پر از خندهاش را به آقا دوخت:
نه، عالی شدهای، فقط کمی شبیه حسن گلاب!
و طنین صدای خندهای عاشقانه که در شیداییای پنجاه ساله ریشه داشت در هوا پیچید و خانه بوی گلاب گرفت!
بابا خندید، مامان هم و من..
میان خنده، عاجزانه از خدا اجابت آرزویی محال را خواستم؛ که انعکاس این خندههای کاهیرنگ و غرق بوی گلمحمدی هیچوقت از در و دیوار خانه کم نشود و در دل به امّیدی بلند آمین گفتم!
در عرصه فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی میکنم و حقیقتا دغدغه دارم.
این دغدغه از آن دغدغههایی است که آدمی به خاطر آن ، گاهی ممکن است نیمهشب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند!
من چنین دغدغهای دارم..
#حضرتآقا
+دغدغهفرهنگیمنوشماچقدره؟!
بیتالاسرار
🍃🌸 لینک عضویت در کلاسها 👇 🌹 هزینه هر کلاس 100 هزار تومان است 🌹 🌱 کلاس شماره ۱ (۵ جلسه صوتی) 💓 #ر
شرکت کردید دیگه؟
باید بگم من یه دوره رو به اتمام رسوندم
و بینهایت راضی هستم..
دوره بعدی رو ثبت نام کردم و برنامهم اینه تا جایی که میتونم همه دورههای این طرح رو شرکت کنم..
خدا به همهی این مجموعه و دکتر پوراحمدخمینی خیر بده
دغدغه فرهنگی یعنی این!
بیتالاسرار
دنبال همسرِ بیعیب گشتن خودش یک عیبِ بزرگ است!
شیرینی زندگی؛
بیش از هر چیز به نحوهٔ رفتار خوب خود آدم بستگی دارد،
اگرچه پاسخ خوبی دریافت نکند!!
پن: اون موقع که بیتوقع مِهر بخشیدی حال دل خودت هم علاوه بر زندگیت رو به راه میشه..
شک نکن!
هدایت شده از 🌸 همسران خوب 🌸🇵🇸
💓💓 تنها 2 روز تا آغاز #نذر_فرهنگی کلاس آموزشی و مهارتی #تربیت_نوجوان باقی مانده است. 😍
❤️ دریافت #رایگان و یا با احتساب پنجاه درصد #تخفیف ☺️
🌸🍃 تا فرصت هست وارد شوید👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🌸🍃 با فرزند نوجوانم چگونه برخورد کنم؟
🌸🍃 مسائل بلوغ را برای او چگونه توضیح دهم؟
🌸🍃 ویژگی های دوره نوجوانی چیست؟
چگونه فرزندان نوجوان خوبی تربیت کنیم؟
🌸🍃 چگونه رابطه مان را با فرزندان نوجوانمان اصلاح کنیم؟
⏰ یکشنبه ٢٣ آبان، نذر فرهنگی داریم.
💓🍃💓🍃💓انتشار حداکثری...
امشب دوباره یادَت کردم
دوباره گوش به آن صدایِ بغضآلود شیخمان سپردم که بالای پیکرت میخواند:
اللهملانعلممنهمالّاخیرا..
و مثل همان شب اول فراق اشک ریختم
امشب باز دلم مثل نفَسم تنگ شد.
این یادآوریِ مکرر چرا عادی نمیشود؟
چرا هربار غمت همان غمِ جانسوز پیشین است؟
چرا هرجمعه شبی نبودنت فریاد میکشد بر سرمان؟
هرهفته، پنجشنبه، ساعت یک و بیست دقیقه بانگی برمیآید و تنت هزارتکه میشود و من یتیم میشوم و به سوگت مینشینم..
هربار این قصهٔ واقعیِ تلخ تکرار میشود و آتشِ میان فرودگاه بغداد به جان من هم میافتد..
و هربار من هم جان میدهم..
#فرمانده💔
مستند صوتی ولکن الله رمی.mp3
4.68M
و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت
وَلٰکنَ الله رَمیٰ!
بیتالاسرار
و ما رَمَیتَ اِذ رَمَیت وَلٰکنَ الله رَمیٰ!
حضرت آقا در منزل سردار سلیمانی هم که برای تسلای دل رفته بودند فرمودند:
«شهید سلیمانی سرشار از اخلاص بود!»
تو برای خدا باش!
خدا آسمان و زمین را زیر پایت فرش میکند
همین..
عیدتون مبارک باشه💚
شاید امروز بهترین عیدیای که میتونید از امام زمان بگیرید ارادهای باشه برای انجام یه کار مفید که خیلی وقته قراره انجامش بدید!
❣
چه بسيار كسانى كه در آغاز روز زنده بودند اما روز را به پايان نبردند
و چه بسيار كسانى كه در آغاز شب زندگى شان مورد غبطه مردم بود
اما در پايان همان شب عزاداران به سوگشان نشستند!
#امیرالمومنینحیدر 🌱
بیا به مناسبت هفته کتابخوانی برنامه ریزی کن ، پا روی نفست بذار و کتابهای دست نخورده کتابخونهت رو بخون!
اینم یه جور مبارزهست :)
به نظرت من کی هستم؟
من رو چجوری شناختی؟
چهکسی پشت میز بیتالاسرار نشسته؟
🌱ناشناس
https://harfeto.timefriend.net/16319708441995