eitaa logo
هیئت بیت‌النبی (ص)
1.7هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
977 ویدیو
19 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 📝بعد از ماه ها هماهنگی دوباره لحظه موعود فرا رسید... امسال همه سعیمان را کردیم که خانوادگی به رزمایش اربعین برویم... البته با همه سختی‌هایی که میدانستیم در انتظارمان هست، ولی توکل به خدا کردیم و بسم الله را گفتیم ... 🔸صبح پنجشبه 🔸دوباره آغاز عاشقی بود، گرگ و میش صبح پنجشنبه تجمع زائرین میعادگاه اربعینی ... 🔸با این که تاریکی سحر هنوز همه جا را فرا گرفته بود، می شد ذوق را در چشمان کسانی که قرار بود همراه این کاروان باشند دید، انگار که دیشب هیچ خوابی به چشمانشان نیامده باشد و مثل همیشه که از کودکی وقتی موعد حرکت اردو فرا میرسید بی تاب لحظات رسیدن حرکت بودیم ... 🔸چند نفر هم در این لحظات سحر آمده بودند تا زواران سیدالشهدا علیه السلام را بدرقه کنند و حسرت را می شد در نگاه هایشان خواند... ▪️ @beytonabi_ir
🔸کاروان در حال آماده شدن بود...
▫️خیلی ها اول صبحی خوش و بش میکردند و بعضی ها که مهمان سفر اربعین و تازه به جمع پیوسته بودند، هنوز یخشان باز نشده بود ...
▫️چه زیبا شعاری نشان همه ماشین ها شده بود: خوش آن راهی که پایانش تو باشی یا حسین ...
🔸بچه ها هم سر صبحی از توبره محمدآقای یوسفی بی نصیب نبودند و انگار محمد آقا امسال کارش را زودتر از هر سال شروع کرده:
▫️بچه های گروه های تربیتی نیز به جمع اضافه میشدند...
🔻مینی بوس را هم بچه های مجرد پر کرده بودند ...
📝از پنجره مینی بوس سرم را بیرون آوردم و دیدم که اقای آزادوار دارند نام بچه هایی را میخوانند که مجرد به سفر آمده‌اند...
🔸راه که افتادیم از سرمای داخل مینی بوس در حال یخ زدن بودم و با نگاهی پرحسرت به همسفرانی که با خانواده و ماشین شخصی بخاری دار! از کنارمان گذر میکردند نگاهی کردم: اشکالی ندارد، سرمای این راه هم اجر دارد.... 💠رسول خدا (ص) فرمود : أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ؛ برترین عمل آن است که سخت تر و دشوارتر باشد. شاید یکی از حمکت های اجر بالای پیاده روی اربعین همین باشد...
▫️مینی بوس به راه افتاد و بعد از ده دقیقه حرکت مقابل یکی از مجتمع های بین راهی ایستاد تا نماز صبح بخوانیم، اینجا میعادگاه هر سال ما برای نماز صبح است....
🔸اما یکی از بچه ها (علی نقی) که بسیار سردش بود دوام نیاورد و به راننده گفت: دایی! ماشینت بخاری داره؟ 🔸راننده که دایی علی و محمد بود با لهجه شیرین همدانی گفت: آره بخاری داره در حد هواپیمایا!! 🔻بخاری را روشن کرد، ولی نمیدانم چرا هوا سرد ترشد! علی نقی جهت اعتراض گفت: بچه ها بیاید پنجره ها رو باز کنیم تا هوا گرم بشه! 🔸پنجره ها را باز کرد هوای داخل ماشین به کلی یخ شد و بعد از سرو صدا کردن بچه ها مجبور شد که پنجره را ببندد😊!
▫️بعد از اراک به توره رسیدیم و برای صبحانه ایستادیم ...
▫️باز هم نگاه حسرت آمیز مجردها به متاهل ها! صبحانه آنها بسیار قوی بود و صبحانه ما اگر خیلی هم دست و دل بازانه بود فوقش نان و پنیر بود..
🚗 ماشین ها یکی یک می آمدند و به هم ملحق میشدیم! ماشین آقای سید سجاد هم به ما رسید و ملحق شد! 🔸داشتیم انواع نان و پنیر را می خوردیم که ناگهان آقا میثم آمد بالای سرمان، همه تعارف کردند که آقا میثم بفرمایید و ایشون تشکر کردند و گفتند میوه چی دارید؟؟ ما هم که از دار دنیا دو تا نارنگی، یه قالب پنیر و بیست نان داشتیم. نارنگی ها را نشان آقا میثم دادیم و گفتیم بفرمایید، آقا میثم یک پَر از نارنگی خوردند و از بس ترش بود فرار را بر قرار ترجیح دادند!
🔸بعد از تمام شدن صبحانه سوار ماشین شدیم و خوابیدیم تا نماز ظهر ، برای نماز در کرمانشاه توقف کردیم، امامزاده باقر(ع) در بیستون از نوادگان امام کاظم(ع)