eitaa logo
هیئت بیت‌ النبی (ص)
1.7هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
23 فایل
🏴حسینیه بیت النبی (ص) 🚩محفل بسیجیان و رهروان شهدا 🔸قرار هفتگی یکشنبه شب ها 🕗 ساعت ۲۰:۰۰ 🔻ارتباط با ادمین @beytonabi_admin 🔻خادم هیئت @beytonabi_khadem 📱@beytonabi_ir ▫️شماره کارت هیئت: 💳 ۵۰۴۱-۷۲۱۱-۱۱۶۴-۱۸۲۶ 📍قم،خ جوادالائمه،خ طباطبائی، ک۳
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت روز دوم_۳ خب اصحاب خراسانی۸ به هر سختی که بود از مرز عبور کردن!✌️✌️ چون این بچه ها از اونایی هستن که شاعر میگه: درب بهشت را گر نگشایید به روی ما ما یاعلی گوئیم و ز میرویم😁😁 در روایت دیگه ای میگه: یا علی گوییم و به میرویم 😅😅 البته این قضیه برای زمانی بود که قاچاقی می‌رفتن کربلا😉😉 کاروان از مرز گذشته بود و اما ما هنوز ماشینمون تو ترافیک قفل شده🔒🔒 تو ایلام گیر افتاده بودیم و شبو کنار جاده خوابیدیم تو ایلام 😴😴😴 و مثل ما کم نبودن اون شب 🤔 کاروان دوستان که جلوتر بودن تو گیر و دار قبل مرز و دم مرز و همون حوالی، توفیق نیسان سواری هم پیدا کردن 👍😄 همون طور که کربلا به نجف کامیون سواری کردیم همه🚚 تو شلوغی های مرز عراق بالآخره ماشین گیر آوردن و راهی بغداد شدن پیش به سوی منزل حسین آقا در بغداد 😍😍 سلام علیکم یا ابوعلی ما اومدیم باز😁😁 حبیبی🌺 نورعینی🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶🇮🇷🇮🇶 ۲ ▪️ @beytonabi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت روز دوم_۴ ما هم علی الحساب به مهران رسیدیم و همچنان با نصف روز فاصله از کاروان، در تلاش بودیم..🙋‍♂ الحمدلله علی کل حال🤲 برای نماز صبر کردیم کنار حسینیه ای اتفاقی کاروان متأهل ها رو دیدیم😍 خب حالا یه چند تا آشنا دیدیم 😍😍 حاج احمد آقا، سلطان العلما آقای مهربخش ( که این شبا روضه داره خواهشاً سروقت بیایید 😜) اعلم العلما آقا رفیعی😉، بانی العلما آقا محمودی که هر وقت بارون بیاد شام میدن غالبا 🌮🍜🥃😁😁 آقا جلیل عزیز و پیگیر 😉 🌺 آقا امیرمهدی و آقای صدقی🌺🌺 آقای واقعی پرست بزرگ که با صفا و دلسوز جمع بودن 🌺😊 مخصوصاً برای من که از درد دندون رو به کما بودم🤢🤕 توضیحات دقیق پزشکی‌شون باحال بود ✅ این بزرگواران یادم بود 😊 و جای عزیزی حسابی خالی بود تو جمع‌شون آقای رحیمی عزیز ❤️🌺 که بنظرم هر جا باشن برکت اون جمع هستن.. اصلا شاعر اهل بیت علیهم السلام اگه یه جا حضور فیزیکی هم نداشته باشه برکتش هست🌺🌺 حالا میگم براتون از ایشون..🤔🌺 خلاصه از اون مکان با کاروان متأهل ها راهب مرز شدیم چون مرز باز شده بود👣👣🚘🚖 به زحمت رسیدیم پایانه مرزی ایران_مهران..🇮🇷 ۲ ▪️ @beytonabi_ir
🔸 روایت روز دوم_۵ ❇️یکی از نعمت‌هایی که همیشه سعی می‌کنم در حد توان شُکرشُ بجا بیارم آشنایی با شخصیت های خاص و اصیل اهل‌بیتیه! 💎اگه شاعر آیینی طبع شعری و محتوای معنوی خودشو مدیون عنایات حضرات معصومینه! حتماً می‌دونیم که چند گروه هم هستن که عُلقه و ارتباطشون با ائمه اطهار رو شدیداً مدیون این شُعرای فهیم و اصیل آیینی هستن👇 از جمله: ذاکران🎤 واعظان 🎤 گریه‌کنان😭 سینه‌زنان🙋‍♂ و.. که بقول آقای طاهری مداح جلسات بیت النبی_ص، چندین ساله سر سفره اشعار ایشون هستیم کاش موندگار می‌شدن این سفر رو و برکت حضور ایشون به همسفراشون می‌رسید😍 نعمت‌های خدا رو اگر قدر ندونیم محروم میشیم.. کاری به تحلیل ها ندارم اما فکر میکنم قدر ندونستیم همراهی ایشون رو 😊 من که عضو کاروان متأهل ها نبودم حسرت خوردم برگشتن ایشون رو😔😔 سفر سفر سختی بود البته! متأهلی هم که چند برابر سختی..💯 اما سفر دسته جمعی یعنی مراعات و فهم روحیات تک تک اعضای جمع و الا پراکندگی و انقطاع ایجاد می‌کنه ✅ آقا یوسف رو بالآخره یافتم تو عکسا 😁 تو این عکس بالا،گوشه سمت چپ کنار در هستن 😍😍 همگی ماشینا رو که پارک کردن پارکینگ،داخل خونه صاحب پارکینگ رفتن برای نماز🕋 سوهون قمم دادن به بنده خدا 😉 بریم باز کنار پایانه مرزی مهران✅ سمت ایران🇮🇷 و ادامه راه.. ۲ ▪️ @beytonabi_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 روایت روز دوم_۶ 📢بین شما پیر مرد پیر زن، بچه و بزرگ و بعضاً کسایی هستن که نمیتونن تحمل کنن و اذیت میشن 📣 خواهشاً کمک کنید که اتفاقی برا کسی نیوفته.. این صدای مرزبان عزیز ما بود✅ بگذریم از حرفای نامربوط یه عده از مردم که بد و بیراه نثار اینا می‌کردن که انگار اینا مرز برای باباشونه و بستن مرز رو! مرد حسابی اگه اینا نبودن که الان باید به صدام میگفتی آق دایی😒 دیالوگ اخراجی ها 😅 آره کمی مدیریت ضعیف بود مشکل بود درد سر هم میوفتادیم اما خدایی اینام نیتشون خیر بود..✅ ایرانو رد شدیم خواستیم بریم سمت عراق🙋‍♂ اما دوباره صف و مرز عراق بسته بود گفتن یه ساعت دیگه باز میشه 😊 بین ایران و عراق معلق مونده بودیم 🇮🇷🇮🇶 البته چند نفر رد شده بودن از ما! ما اما بین ایران و عراق ماندگار فعلا.. یه مداحی هست که میگه 👇😉 من بین ایران و عراقم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی 😄 مختار اومد گفت: بااااااز کنید دروازه راااا😁 باز کردن و رد شدیم تا رسیدیم گیت عراق.. ۲ ▪️ @beytonabi_ir
🔸روایت روز دوم_۷ همراه جمع شدیم در آنسوی مرزها ‌و رفتیم سراغ ون های عراقی تو‌ گاراژ مرزی مترجم ها شروع به کار کردن آقای مهربخش 🌸 آقای صدقی 🌺 به هر شکل کرایه ون از مرز تا کاظمین رو از ۱۵ دینار آوردن تا ۱۲ دینار💪 موفقیت غرور آفرینی بود انگار 😉 بازم دمشون گرررم! مسافر کم داشت ون حرکت نمی‌کرد! 🚎 آخرش مجبور شدیم کرایه دو سه نفر مونده رو تقسیم کنیم بین خودمون و پرداخت کنیم تا حرکت کنه..💳💰💎 یه کروکی پیچیده داشتیم از محل اسکان کاروان متأهل ها تو کاظمین که باید تماس می‌گرفتیم گالیور نقشه خان بیاد و رمز گشایی کنه برامون 😅😅 خلاصه رسیدیم کاظمین بامداد جمعه، روز دوم سفر.. ۲ ▪️ @beytonabi_ir
۱۰🔸 روایت روز دوم_۸ من در میان جمع و دلم جای دیگری‌ست.. تو ون کنار دوستان متأهل بودم که اتفاقا دمشون گرم مهمون نوازم بودن خیلی😍 حتی آقا جلیل به عنوان لیدر جمع( که از فرمانبرداری جمع هم کمی ناراضی بود و می‌گفت بیچاره آقا میثم چی می‌کشه تو مدیریت😄😄) به من پیشنهاد کاری داد بمان با ما و هر آنچه لشگر میثمیون قراره بده بهت من دو برابر میدم سه تا شونه تخم مرغم روش😅😅 ولی بمون سفرنامه مارو بنویس 😁 اما خب من این فصلو با اصحاب خراسانی۸ قرار داد بسته بودم 😜 تو ون هنوز نت ایران جواب میداد آقا مهدی عاصم دمش گرم پیگیر ما بود پیام داد کی میرسید بنده و دوقشلاقی بزرگوار👳‍♂🧔👱‍♂ راه افتادیم و نت پرید 😭 نیمه های شب به کاظمین مشهد دو امام همام حضرت جوادالائمه و باب الحوائج موسی بن جعفر علیهماالسلام رسیدیم حیف اما کمی دیر.. کاروان از ما زودتر رسیده بود و عکس معروف دسته جمعی با پشت زمینه گ دو گنبد طلای کاظمین رو بدون ما گرفته بودن☹️ چطور دلتون اومد 😭 زیارت اولم رفته بودن رفقا و روضه و اشک و آه.. یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر.. فردا میرسیم به اصحاب خراسانی و دیگه روایت از دل کاروان شروع میشه..😍🌺 و وداع با کاروان متأهل ها.. تا فردا.. ۲ ▪️ @beytonabi_ir
امروز عکس سردار عزیز درست در قلب آمریکا که فرمان به شهادت رساندن او را صادر کردند، بر بلندای دستان رئیسی همچون پرچم اقتدار و عزت می‌درخشد و با تمام قدرت می‌گوید که عاملان ترور را مجازات خواهیم کرد. سلام بر سردار شهید ... به یاد این جمله نورانی حضرت زینب (س) در حضور یزید در شام افتادیم : «فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا» «هر چه می‌توانی نقشه بکش و تلاش کن و بکوش، به خدا سوگند یاد ما محو شدنی نیست و وحیِ ما را هم نمی‌توانی از میان برداری». 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 ______________________ ▪️ @beytonabi_ir
🕌(۲) ✅قسمت چهارم 📝نویسنده: 🔰حجت‌الاسلام یعقوبی 🚩 ۱۴۴۴ 🚩"هیأت‌بیت‌النبی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم"🚩 🔸 ______________________ ▪️ @beytonabi_ir
🔸 روایت روز سوم_۱ حبیبیWiFi📳 موجود⁉️ نت موجود⁉️ من در حال یافتن اینترنت برای هماهنگی با آقا مهدی عاصم که بریم برسیم بهشون همراه کاروان بشیم ادامه راهو😊 اما نت ماکو 😏 پیدا نکردم 🤦‍♂ تا اینکه دیدم یه شماره عراقی افتاده رو‌ گوشیم👍 با سیم ایرانی توکل بر خدا زنگ زدم بهش و خدا خواست و وصل شد و آقا مهدی بود 😎 هماهنگی کردیم و بعد از ساعتی دم حرم کاظمین قرار گذاشتیم و لحظه موعود فرا رسید 😢 وقتی به نشانه ای از کاروان هیأت رسیدیم حال اون بچه ای سر راهی رو داشتم که بعد از سالها به مراد دلش رسیده😁😁 فیلم هندی ای شد😉 ماه عسلی بر پا بود 😅 ناگهان احسان علیخانی با بالگرد اومد پایینو بغض ما ترکید 😭😜 در حال سلفی گرفتن بودیم و امیرمهدی هم پیش ما بود برا خداحافظی و دیدن آقا مهدی 😊 ماشین گرفتیم و راهی بغداد شدیم منزل حسین آقا میزبانمون تو کاظمین🌺 وارد خونه که شدیم استقبال وِلَرمی از ما شد😁 چرا حالا وِلَرم؟! گرم چرا نبود؟!👀 چون نصفشون خواب بودن و کمی هم خسته ی راه برگشت از .. لذا از استقبال گرم خبری نبود..😊 بله سامرا رفته بودن عزیزان 🚌🚎🚌 بدون ما! ما عقب مانده بودیم😔😔 الحمدلله دوستان به جای ما! زیارت خوبی هم داشتن و روضه و عشق و حالی وصف ناشدنی در سامرا! خانه امام زمان علیه السلام و حرم امام هادی و امام عسکری علیهماالسلام..❤️ این زیارت اربعین رو از وجود مبارک امام حسن عسکری علیه السلام و روایت معروفشون داریم ❤️🏴 و به هر صورت تا آخر این سفر معنوی قسمت ما دو سه نفر نشد که سامرا مشرف بشیم 😔😔😔😔😔 ۲ ▪️ @beytonabi_ir
🔸روایت روز سوم_۲ وقتی ما بعد از کلی ماجرا رسیدیم به کاروان رفقا،اولین جمله ی همه‌ با دیدن ما این بود که « بالآخره اومدین😂😂» داستانی بود رفتن ما! اصلا کربلا رفتن داستان نشه که حال نمیده😉 ناهار آوردن چه ناهاری 😋😋 ما که ناهار دوممون بود😎 یه ناهار با متأهل ها قبل رسیدن به اینجا زده بودیم 🍜🍲🥛 بعد ناهار دقایقی به حالت ریکاوری رفتم 😴😴 بیدار که شدم رفتم اتاق 😍 آقا میثم هم بیدار شده بودن و دیداری کردیم 🙋‍♂ مشغول کارای دانشگاه بودن 👨‍💻👨‍🏫👨‍🎓 زمزمه هایی به گوشم میخورد 👂 که قراره غروب یا بعد مغرب پیاده روی اربعین رو از کاظمین شروع کنیم به امید خدا 🤲 بعد یکسال چشم انتظاری💔 🚶‍♂🚶‍♂🚩🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🏴🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂🚶‍♂ آره فکر کنم همین حدود پنجاه نفر بودیم 😉 نماز مغرب رسید و آقا سید با لهجه شیرین آذری☺️حاج آقا حسینی عزیز🌺 پدرخانم آقا جابر امام جماعت بودن.. بین نماز دقایقی از سختی های زیارت کربلای اون قدیما برامون گفتن تا خیلی ناله نکنیم از سختی راه ✅✅ بوی وداع میومد🙋‍♂ عَلَم کاروان کنار چوب پرده خونه برافراشته و مراسم عزاداری برپا شد🚩🚩🏴🚩🚩 میزبان‌های عرب زبانمون هم اومدن نشستن پای محفل بیت النبی_ص👳‍♂👳‍♂👳‍♂🧔 و مداح شروع کرد..🎤 الحمدلله الذی خلق الحسین_ع نور ازل حسین_ع وَ سَلامٌ علی الحُسَین_ع..😭😭🏴❤️ بیشتر نوحه های مداح بود تا میزبان‌هامون هم که حالا میهمان جلسه هیأت ما شده بودن،خوب ارتباط بگیرن✅ انصافا هم با کهولت سن اما خوب سینه میزدن😍 مخصوصاً با این ذکر نورانی و طوفانی: عباس یا ابالفضل 🚩🚩🚩🚩❤️😭 ۲ ▪️ @beytonabi_ir