eitaa logo
موسسه بیت النور کرج
181 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
661 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 📝و قال عليه‌السلام إِنَّ‌ لِلْقُلُوبِ‌ شَهْوَةً‌ وَ إِقْبَالاً وَ إِدْبَاراً، فَأْتُوهَا مِنْ‌ قِبَلِ‌ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ‌ الْقَلْبَ‌ إِذَا أُكْرِهَ‌ عَمِيَ‌. ✍شرح و تفسير امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يك نكتۀ اساسى روانشناسى اشاره كرده مى‌فرمايد: «براى دل‌هاى (آدميان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است هنگامى كه مى‌خواهيد كارى انجام دهيد از سوى علاقه و اشتياق وارد شويد، زيرا اگر قلب را مجبور به كارى كنند نابينا مى‌شود» 💢منظور از «قلب» و «قلوب» در اين عبارت، عقل و فكر انسان است كه حالات مختلفى دارد؛ گاهى در حال نشاط‍‌ و علاقه به انجام دادن كارى و زمانى در حال تنفر و بى‌ميلى و بى‌علاقگى است. هر گاه در حال نشاط‍‌؛ مثلاً نشاط‍‌ بر عبادات، به سراغ عبادت مى‌رويم و مى‌توانيم با حضور قلب عبادت را به نحو كامل احسن به پايان ببريم؛ اما در حالى كه تمايلات درونى موافق نيست كار به زحمت انجام مى‌شود و ايجاد خستگى و ناراحتى مى‌كند. 🔸از اين‌ رو در حكمت ٣١٢ اين جمله آمده است كه مى‌فرمايد: «إنّ‌ لِلْقُلُوبِ‌ إقْبالاً وَ إدْباراً؛ فَإذا أقْبَلَتْ‌ فَاحْمِلُوها عَلَى النَّوافِلِ‌، وَ إذا أدْبَرَتْ‌ فَاقْتَصِرُوا بِها عَلَى الْفَرائِضِ‌ ؛دل‌ها گاهى پرنشاط‍‌ و زمانى بى‌نشاط‍‌ است؛ آن‌گاه كه نشاط‍‌ دارند آنها را بر انجام دادن مستحبات (علاوه بر واجبات) بگماريد و هنگامى كه بى‌نشاط‌اند تنها به انجام دادن واجبات قناعت نماييد». همين مضمون در كتاب شريف كافى از پيغمبر اكرم نقل شده و با تعبير مشروح‌ترى در كلام امام على بن موسى الرضا عليه السلام ديده مى‌شود؛ آنجا كه فرمود: «إِنَّ‌ لِلْقُلُوبِ‌ إقْبالاً وَ إدْباراً وَ نِشاطاً وَ فُتُوراً فَإذا أقْبَلَتْ‌ بَصُرَتْ‌ وَ فَهِمَتْ‌ وَ إذا أدْبَرَتْ‌ كَلَّتْ‌ وَ مَلَّتْ‌ فَخُذُوها عِنْدَ إقْبالِها وَ نِشاطِها وَ اتْرُكُوها عِنْدَ إدْبارِها وَ فُتُورِها ؛دل‌ها اقبال و ادبار و نشاط‍‌ و سستى دارند. هنگامى كه اقبال كند (و پرنشاط‍‌ باشد) حقايق را به خوبى مى‌بيند و مى‌فهمد و هنگامى كه ادبار كند، ناتوان و ملول مى‌گردد، بنابراين در هنگام ادبار و نشاط‍‌ به سراغ آن برويد و در هنگام ادبار و فتور آن را رها سازيد». حقيقت اين است كه روح آدمى نيز مانند جسم او حالات مختلف دارد؛ گاه انسان از نظر جسمى خسته و ناتوان است؛ در اين هنگام اگر كارى به او واگذارند به يقين به صورت كامل انجام نخواهد گرفت؛ يا خطا و اشتباه مى‌كند يا ناقص به جا مى‌آورد؛ اما هنگامى كه جسم انسان داراى نشاط‍‌ و قدرت و نيرو است، هر كارى را به خوبى انجام مى‌دهد. روح انسان نيز همين‌گونه است و به تعبير بعضى از عرفا گاه در حالت قبض است و گاه بسط‍‌؛ در حالت قبض بايد فشارى به خود نياورد؛ اما در حالت بسط‍‌ انسان بايد با شتاب به سراغ اهداف سازنده برود. مطالعه در حال نشاط‍‌ لذت‌بخش و عميق و پرفايده و در حال ملالت و ادبار خستگى‌آور و بسيار سطحى و گاه آميخته با انواع اشتباهات است. به همين دليل در همه جاى دنيا براى بهره‌ورى بيشتر از كار كارگران و كارمندان، سعى مى‌كنند عوامل نشاط‍‌ را براى آنها فراهم آورند و مرخصى‌ها، جايزه‌ها و تزيين محل كار و اطراف آن و استفاده از درختان سرسبز و باغچه‌هاى پرگل همه براى ايجاد نشاط‍‌ است. البته آنها از وسايل نامشروعى مانند انواع موسيقى نيز براى اين كار استفاده مى‌كنند. در شريعت اسلامى نيز براى ايجاد نشاط‍‌، مخصوصاً در مورد عبادات، عوامل مختلفى ديده مى‌شود. وضو گرفتن پيش از نماز به يقين نشاط‌آور است. مضمضه و استنشاق آب در دهان و بينى افزون بر نظافت، ايجاد نشاط‍‌ مى‌كند. 🔹دستور داده شده قرآن و اذان با صداى زيبا و صوت حسن خوانده شود تا نشاط‌آور باشد. جمعه و جماعت ايجاد نشاط‍‌ در عبادت مى‌كند و از همه مهم‌تر فصاحت و بلاغت قرآن خود عامل مهمى براى نشاط‍‌ در قرائت قرآن است كه تا اعماق قلب انسان نفوذ مى‌كند. همچنين وعده‌هاى حقيقى براى مطيعان و نيكوكاران و مجاهدان و شهيدان به نعمت‌هاى بسيار لذت‌بخش بهشتى نشاط‌آور است. بسيارى از غذاها كه در قرآن مجيد به آنها اشاره شده نيز غذاهاى نشاط‌آور است. خواب شب كه به آن توصيه شده رفع ملال مى‌كند و نشاط‍‌ مى‌آورد. اين موضوع از آيات و روايات به كتب فقهى ما نيز نفوذ كرده و بعضى از فقها تصريح كرده‌اند كه نوافل را به هنگام عذر مى‌توان ترك كرد و يكى از عذرها را غم و اندوه شمردند. مرحوم نراقى در كتاب مستند مى‌گويد: منظورشان اين نيست كه در اين حال استحباب ندارد، چرا كه اگر در آن حال نيز به جا آورده شود اجماع بر صحت و ثواب آن است بلكه منظور اين است كه در مورد چنين اشخاصى تأكيد بر نافله نمى‌شود سپس به روايت بالا كه از كتاب كافى نقل كرديم اشاره مى‌كند. —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— و قال عليه‌السلام إِنَّ‌ هَذِهِ‌ الْقُلُوبَ‌ تَمَلُّ‌ كَمَا تَمَلُّ‌ الْأَبْدَانُ‌، فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ‌ الْحِكْمَةِ‌. امام عليه السلام فرمود: اين دل‌ها همانند تن‌ها، خسته و افسرده مى‌شوند. براى رفع ملالت و افسردگى آنها سخنان حكمت‌آميز و زيبا و ظريف انتخاب كنيد. ✍شرح و تفسير راه تحصيل نشاط‍‌ 🔻اين يك واقعيت است كه روح و جسم هر دو بر اثر كارهاى مختلف خسته مى‌شوند. چرا؟ زيرا توان نيروى انسان محدود است و اين محدوديت سبب خستگى جسم و جان مى‌گردد. اما خداى متعال كه انسان را براى ادامۀ زندگى آفريده به وى قدرتى داده كه مى‌تواند جوششى از درون ايجاد كند و اين جوشش، نيرو و توان جديدى براى كارهاى مجدد به او بدهد. براى اين‌كه اين جوشش در زمان خستگى و ناتوانى شتاب گيرد بايد از وسايل تفريح استفاده كرد. تفريحات مادى و انواع ورزش‌ها، جسم را نيرو مى‌بخشد و تفريحات معنوى، لطيفه‌ها، مزاح‌ها، شعرهاى زيبا، داستان‌ها نشاط‍‌ آور و لطائف الحكم خستگى روح را مى‌زدايد و به انسان براى عبادت و اطاعت پروردگار و مديريت كارهاى زندگى و تحقيق و كشف مطالب علمى نيرو مى‌دهد. 🔹از قديم معمول بوده كه در ميان ساعات درس زنگ تفريح مى‌گذاشتند براى اين‌كه خستگى و ملالت را از دانش‌آموز و دانشجو بگيرند. در روايات اسلامى آمده است كه از آداب مستحب سفر، مزاح كردن است؛ مزاحى دور از افراط‍‌ و آلودگى به گناه. مرحوم علامۀ طباطبايى بحر العلوم در اشعار فقهى خود مى‌گويد. وَ أكْثِرِ الْمِزاحَ‌ فِى السَّفَرِ إذا لَمْ‌ يَسْخَطِ‍‌ الرَّبَ‌ وَ لَمْ‌ يَجْلِبْ‌ أذَىً‌ در سفرها مزاح زياد كن؛ مزاحى كه سبب خشم خدا نشود و موجب آزار كسى نگردد. اين شعر برگرفته از حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله است كه مى‌فرمايد: «شش چيز است كه نشانۀ شخصيت انسان است سه چيز در حضر و سه چيز در سفر و آن سه چيز در سفر را به اين صورت بيان فرمود: فَبَذْلُ‌ الزّادِ وَ حُسْنُ‌ الْخُلْقِ‌ وَ الْمِزاحُ‌ فِى غَيْرِ الْمَعاصي ؛ بخشيدن بخشى از زاد و توشه به ديگران و حسن خلق و مزاح كردن به صورتى كه موجب عصيانى نشود». اين موضوع در مورد سفر تأكيد شده زيرا سفرها غالباً آميخته با خستگى‌هاى جسمى و روحى مخصوصاً در ايام گذشته است و اين مزاح‌ها مى‌تواند خستگى ملالت جسمى و روحى را برطرف سازد. 🔸ناگفته پيداست كه مزاح بايد در حد اعتدال و خالى از افراط‍‌ و بى‌بند و بارى و دور از اذيت و آزار ديگران و آنچه موجب خشم خداوند مى‌شود باشد. «طرائف» همان‌گونه كه سابقاً هم اشاره كرديم جمع «طريفة» به معناى هر چيز زيبا، دل‌انگيز و و شگفتى‌آور است و «حِكَم» جمع «حكمت» به معناى علم و دانش و مطالب آموزنده و به معناى عقل است، بنابراين «طرائف الحكم» به معناى نكته‌هاى لطيف و زيبا است خواه علمى باشد يا ادبى، در قالب شعر باشد يا به شكل نثر؛ ولى مى‌توان آن را به قرينۀ روايات و به اصطلاح از باب تنقيح مناط‍‌ به هر گونه مزاح و سخنانى نشاط‌انگيز هرچند جنبۀ علمى نداشته باشد تعميم و تسرى داد. در حديثى مى‌خوانيم: كه گاه يك مرد عرب بيابانى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله مى‌رسيد و هديه‌اى براى آن حضرت مى‌آورد. سپس عرض مى‌كرد: «اى رسول خدا؟ أعْطِنا ثَمَنَ‌ هَدِيَّتِنا؛ قيمت اين هديه را لطف كنيد» پيغمبر با شنيدن اين سخن مى‌خنديد و گاه هنگامى كه غمگين مى‌شد مى‌فرمود: «ما فَعَلَ‌ الْأعْرابِىُ‌ لَيْتَهُ‌ أَتانا ؛ آن مرد اعرابى كجاست اى كاش سراغ ما مى‌آمد». ❗️بار ديگر تأكيد مى‌كنيم كه نبايد براى رفع خستگى آلودۀ گناه شد آنگونه كه در دنياى امروز معمول است كه هرگونه سرگرمى سالم و ناسالم را براى رفع خستگى مى‌پسندند، بلكه بايد تقوا و اعتدال را در آن رعايت كرد. اين سخن را با شعرى كه ابن ابى‌الحديد در شرح اين كلام حكمت‌آميز مولا آورده پايان مى‌دهيم: أفِدْ طَبْعَكَ‌ الْمَكْدُودَ بِالْجِدِّ راحةً‌ تَجَمُّ‌ وَ عَلِّلْهُ‌ بِشَىءٍ مِنَ‌ الْمَزْحِ‌ وَ لكِنْ‌ إذا أعْطَيْتَهُ‌ ذكَ‌ فَلْيَكُنْ‌ بِمَقْدارِ ما يُعْطَى الطَّعامُ‌ مِنَ‌ الْمِلْحِ‌ طبع فرسوده و خستۀ خود را راحتى ببخش تا راحت پذيرد و به وسيلۀ چيزى از مزاح آن را درمان كن. ولى هنگامى كه اين فرصت را به طبع خود دادى بايد به مقدار نمكى باشد كه در طعام مى‌ريزند.(كه اگر بيش از حد باشد طعام را شور و غير قابل استفاده مى‌كند) —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— و قال عليه‌السلام الرَّحِيلُ‌ وَشِيكٌ‌. امام عليه السلام فرمود: كوچ كردن (از دنيا) سريع است 📝شرح و تفسير بايد آماده بود .... امام عليه السلام در اين عبارت بسيار كوتاه و پر معنا از بى‌وفايى و كوتاهى عمر دنيا سخن مى‌گويد و مى‌فرمايد:(الرَّحِيلُ‌ وَشِيكٌ‌) «رحيل» به معناى هر گونه كوچ كردن است ولى در اينجا با قرائن حاليه به كوچ كردن از دنياى زودگذر اشاره دارد. اين واژه گاه به معناى اسم مصدر آمده است؛ مانند كلام بالا و گاه معناى صفت مشبهه را مى‌رساند؛ مثلاً شترى را به عنوان رحيل توصيف مى‌كنند يعنى شتابنده و «وشيك» از مادۀ «وشك»(بر وزن اشك) به معناى سرعت گرفتن در سير است. بعضى از شارحان گفته‌اند «وشيك» آن است كه سرعتش بسيار شديد و عجيب باشد. از مسائلى كه همه مى‌دانند و غالباً از آن غافلند كوتاهى عمر دنياست؛ گويى تا چشم بر هم زنى كودكان جوان و جوانان پير و پيران از صحنه خارج مى‌شوند. بارها افرادى را ديده‌ايم كه گرد و غبار پيرى بر رخسار آنها نشسته و ضعف سراسر وجودشان را فراگرفته و با قدى خميده عصا زنان به زحمت راه مى‌روند مى‌گوييم: عجب ديروز جوان شاداب و راست‌قامت و قوى‌پنجه‌اى بود چه زود پير شد. تازه اين در صورتى است كه رحيل در زمانى پيرى فرا رسد وگرنه بسيارند كسانى كه در كودكى يا جوانى بر اثر حوادث مختلفى چشم از دنيا مى‌پوشند. نه تنها انسان‌ها به سرعت از اين جهان كوچ مى‌كنند، قدرت‌ها و سلطنت‌ها و حكومت‌ها هم بسيار زود زوال مى‌پذيرند. ❣ابن ابى‌الحديد تشبيهى براى دنيا از بعضى از حكما نقل كرده مى‌گويد: پيش از آنكه به دنيا بياييم عدمى بوده است مستمر و بعد از كوچ كردن ما از اين دنيا باز به ظاهر عدمى است مستمر و عمر ما در اين ميان مانند برقى است كه در يك شب ظلمانى در بيابانى تاريك از ابرى مى‌جهد و بى‌درنگ خاموش مى‌شود. از آن مهم‌تر تشبيهاتى است كه قرآن مجيد براى زندگى دنيا كرده است و مى‌گويد: «وَ اضْرِبْ‌ لَهُمْ‌ مَثَلَ‌ الْحَياةِ‌ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ‌ مِنَ‌ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ‍‌ بِهِ‌ نَباتُ‌ الْأَرْضِ‌ فَأَصْبَحَ‌ هَشِيماً تَذْرُوهُ‌ الرِّياحُ‌ وَ كانَ‌ اللّهُ‌ عَلى‌ كُلِّ‌ شَيْ‌ءٍ مُقْتَدِراً» ؛(اى پيامبر!) زندگى دنيا را براى آنان به آبى تشبيه كن كه از آسمان فرو مى‌فرستيم؛ و به وسيله آن، گياهان زمين (سرسبز مى‌شود و) در هم فرو مى‌رود؛ امّا بعد از مدتى مى‌خشكد؛ به‌گونه‌اى كه بادها آن را به هر سو پراكنده مى‌كند؛ و خداوند بر همه چيز تواناست!» ✅در آيۀ ديگرى از قرآن مجيد مى‌خوانيم كه روز قيامت از گنهكاران سؤال مى‌شود چند سال در روى زمين توقف كرديد؟ در پاسخ مى‌گويند تنها به اندازۀ يك روز يا بخشى از روز. از آنهايى سؤال كنيد كه توان شمردن ايام را دارند «قالَ‌ كَمْ‌ لَبِثْتُمْ‌ فِي الْأَرْضِ‌ عَدَدَ سِنِينَ‌* قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ‌ يَوْمٍ‌ فَسْئَلِ‌ الْعادِّينَ‌». 🔰بار ديگر به آنها گفته مى‌شود: «خداوند مى‌فرمايد: آرى شما مقدار كمى‌توقف كرديد اگر مى‌دانستيد آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريديم و به سوى ما بازگردانده نمى‌شويد؟»؛ «قالَ‌ إِنْ‌ لَبِثْتُمْ‌ إِلاّ قَلِيلاً لَوْ أَنَّكُمْ‌ كُنْتُمْ‌ تَعْلَمُونَ‌ * أَ فَحَسِبْتُمْ‌ أَنَّما خَلَقْناكُمْ‌ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ‌ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ‌». در احاديث اسلامى نيز دربارۀ كوتاهى عمر دنيا تعبيرات و تشبيهات بيداركننده‌اى آمده است. از جمله در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «الدُّنْيا ساعَةٌ‌ فَاجْعَلُوها طاعة ؛دنيا ساعتى بيش نيست اين ساعت را در مسير اطاعت خدا قرار دهيد». 🌺حافظ‍‌ در اين زمينه مى‌گويد: مرا در منزل جانان چه جاى امن چون هر دم جرس فرياد مى‌دارد كه بربنديد محمل‌ها اين سخن را با كلامى از نوح پيغمبر با آن عمر طولانى عجيب پايان مى‌دهيم كه فرمود: «وَجَدْتُ‌ الدُّنْيا كَبَيْتٍ‌ لَهُ‌ بابانِ‌ دَخَلْتُ‌ مِنْ‌ أحَدِهِما وَ خَرَجْتُ‌ مِنَ‌ الْآخَرِ» دنيا را همچون خانه‌اى يافتم كه از يك در وارد شدم و از در ديگر خارج! —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
📖 کلاس شرح #نهج_البلاغه 👤توسط #استاد_قدیمی 🚫روزهای ۵شنبه ساعت ۱۰:۳۰ 🔹خیابان ۴۵ متری گلشهر. خیابان شهید افتخاری. پلاک ۶ @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— و قال عليه‌السلام الْخِلَافُ‌ يَهْدِمُ‌ الرَّأْيَ‌. امام عليه السلام فرمود: اختلاف، تصميم‌گيرى و تدبير را نابود می کند‌. ❣ ✍ شرح و تفسير ♦️ثمرۀ شوم اختلاف امام عليه السلام در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد:«اختلاف، تصميم‌گيرى و تدبير را نابود مى‌كند»؛ همه مى‌دانيم اختلاف سرچشمۀ همۀ بدبختى‌هاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايۀ اتفاق. كلام حكيمانۀ بالا تفسير مى‌تواند داشته باشد: * نخست اين‌كه گاه مى‌شود عده‌اى مى‌نشينند و بر سر موضوع مهمى تصميم‌گيرى مى‌كنند؛ ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مى‌كنند و تصميم‌گيرى پيش گفته را به هم مى‌زنند و كار ابتر مى‌ماند. همان‌گونه كه در داستان جنگ صفين، على عليه السلام و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند؛ ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى‌خبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند. ** تفسير ديگر اين‌كه اختلاف سبب مى‌شود كه رأى‌گيرى هيچ‌گاه به جايى نرسد و تدبيرها عقيم بماند. جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد كه اختلاف هم مانع از تصميم و تدبير باشد و هم اگر تدبير و تصميم صحيحى منعقد شد، آن را بر هم بزند. روشن است براى انجام هر كار مهمى احتياج به فكر و انديشه و تدبير و تصميم‌گيرى صحيح است و اين كار تنها در فضايى ممكن است كه اختلاف در آن نباشد، بلكه تمام كسانى كه در آن تصميم‌گيرى شركت دارند هدفشان رسيدن به نقطۀ واحد و حتى الامكان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه يك نغمۀ مخالف كه يا بدون مطالعه اظهار شده و يا از غرض و مرضى ناشى گشته مى‌تواند تمام تصميم‌ها و تدبيرها را به هم بريزد. 🔸گاهى نيز رئيس جمعيت بر حسب تدبير خود تصميمى مى‌گيرد؛ اما مخالفت بعضى از پيروان آن را عقيم مى‌كند چنان كه در داستان قلم و دوات كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين لحظات عمرش درخواست كرد آن را بياورند و فرمانى دربارۀ جانشين خود كه قطعاً على بن ابى‌طالب عليه السلام بود، بنويسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأكيد كند، مخالفت يك نفر (خليفۀ دوم) سبب شد كه گروه ديگرى نيز نغمۀ خلاف سر دهند و جلوى اين كار گرفته و حتى به ساحت قدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اهانت زشتى شود كه شرح آن در چندين جاى صحيح بخارى و كتب ديگر حديث و تاريخ آمده است. 🔹در جنگ احد نيز همين حادثۀ شوم اتفاق افتاد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و جمعى از ياران اصرار داشتند مسلمانان در مدينه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع كنند، زيرا در آنجا بهتر مى‌شد دشمن را زمين‌گير كرد؛ ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت كردند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به احترام نظرات آنها لشكر اسلام را به بيرون و در كنار كوه احد آورد و سرانجام به سبب اين موضوع و پاره‌اى از اسباب ديگر ضربۀ سختى بر پيكر لشكر اسلام وارد شد. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «ما اخْتَلَفَتْ‌ أُمَّةٌ‌ بَعْدَ نَبِيِّها إلّا ظَهَرَ أهْلُ‌ باطِلِها عَلى‌ أهْلِ‌ حَقِّها ؛هيچ امتى بعد از پيامبر خود اختلاف نكردند مگر اين‌كه اهل باطل بر اهل حق در ميان آنها پيروز شدند». 🔻در كلام حكيمانۀ شمارۀ ١٧٩ نيز امام عليه السلام به اين حقيقت اشاره فرموده بود كه: «اللِّجاجَةُ‌ تَسُلُّ‌ الرَّاْىَ‌ ؛لجاجت فكر و رأى انسان را نابود مى‌كند». —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— 🇮🇷 @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 🌴 ♦️و قال عليه‌السلام حَسَدُ الصَّدِيقِ‌ مِنْ‌ سُقْمِ‌ الْمَوَدَّةِ‌. ✍شرح و تفسير دوستى ناسالم! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه يكى از نشانه‌هاى ضعف دوستى و صداقت را بيان كرده مى‌فرمايد:«حسادت (به دوست) دليل بيمارى دوستى است» 🔸«سقم» (به ضم و فتح سين) به معناى بيمارى است. روشن است دوستى وقتى سالم و خالى از غل و غش است كه انسان آنچه را براى خود مى‌خواهد براى دوستش نيز بخواهد و آنچه را براى خويش ناخوش دارد براى دوستش نيز ناخوش دارد و در بعضى از روايات آمده كه حد اقل مودت و دوستى همين است. ١ با اين حال چگونه ممكن است دوستى با حسد جمع شود. حسد به معناى انتظار زوال نعمت از ديگرى است و تفاوت آن با رقابت و تنافس اين است كه حسود، خواهان زوال نعمت از ديگرى است؛ ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مى‌كند خود را به پاى ديگرى برساند بى‌آنكه بخواهد چيزى از او كاسته شود. 🔹دوست واقعى كسى است كه خواهان پيشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش كند خودش نيز به پيشرفت و ترقى برسد، بنابراين آن كس كه چنين نيست دوست واقعى نيست و يا به بيان امام عليه السلام دوستى او گرفتار بيمارى است. 🔸دربارۀ اهميت دوستى در روايات اسلامى و همچنين شرايط‍‌ دوست خوب و نيز وظائف دوست در برابر دوست مطالب زيادى وارد شده است. امام حسن مجتبى در وصيتى كه به «جناده»(ابن ابى سفيان) در لحظات آخر عمر خويش فرمود چنين مى‌گويد: با كسى دوستى كن كه دوستى با او زينت تو باشد و هنگامى كه به او خدمت مى‌كنى تو را محفوظ‍‌ دارد و هرگاه كه از او كمكى بخواهى يارى‌ات كند، اگر سخنى بگويى (از روى اعتمادى كه به تو دارد) گفتار تو را تصديق كند و اگر در جايى (به حق) حمله كنى تو را تقويت نمايد و اگر دست خود را براى حاجتى به سوى او دراز كنى او دستش را به سوى تو دراز كند و هرگاه نقطه ضعفى از تو ظاهر شود آن را بپوشاند و اگر كار نيكى از تو ببيند آن را بشمارد (و آشكار سازد) و اگر چيزى از او بخواهى به تو بدهد حتى اگر سكوت كنى (ولى نيازمند باشى) بدون مقدمه كمك كند و اگر مشكلى براى او پيش آيد تو را ناراحت سازد». —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— 🇮🇷 @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— ✍أَحْبِبْ حَبِيبَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَکَ يَوْماً مَا، وَأَبْغِضْ بَغِيضَکَ هَوْناً مَا، عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَکَ يَوْماً ما. (حکمت ۲۶۸) امام علیه السلام فرمود: دوست خود را در حد اعتدال دوست بدار، چراكه ممكن است روزى دشمنت شود و با دشمنت نيز در حد اعتدال دشمنى كن، زيرا ممكن است روزى دوست تو شود. 🔻شبيه همين معنا از امام صادق علیه السلام با عبارت ديگرى نقل شده است. آنجا كه براى بعضى از اصحابش فرمود: «لا تُطْلِعْ صَدِيقَکَ مِنْ سِرِّکَ إِلاَّ عَلَى مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ عَدُوُّکَ لَمْ يَضُرَّکَ فَإِنَّ الصَّدِيقَ قَدْ يَكُونُ عَدُوَّکَ يَوْماً مَا؛ دوستت را از همه اسرارت آگاه مكن مگر اسرارى كه اگر دشمنت از آن آگاه شود زيانى به تو نرسد، زيرا دوست ممكن است روزى به دشمن تبديل گردد». 🔹در ديوان اشعار منسوب به اميرمؤمنان على علیه السلام نيز همين مطلب به بيان ديگرى در ضمن دو بيت آمده است مى فرمايد: وَأَحْبِبْ إذا أَحْبَبْتَ حُبّاً مُقارِباً فَإنَّکَ لاتَدْري مَتى أَنْتَ نازِعٌ وَأَبْغِضْ إذا أَبْغَضْتَ بُغْضاً مُقارِباً فَإِنَّکَ لاتَدْري مَتى أَنْتَ راجِعٌ هنگامى كه طرح دوستى با كسى مى ريزى اعتدال را رعايت كن ـ زيرا نمى دانى كى از او جدا مى شوى. و اگر با كسى دشمنى كردى به طور كامل از او جدا مشو، ـ زيرا نمى دانى كى به سوى او باز مى گردى. —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 🌴 🌹 وَ قِيلَ‌ لَهُ‌ صِفْ‌ لَنَا الْعَاقِلَ‌ فَقال عليه السلام هُوَ الَّذِي يَضَعُ‌ الشَّيْ‌ءَ مَوَاضِعَهُ‌، فَقِيلَ‌: فَصِفْ‌ لَنَا الْجَاهِلَ‌ فَقَالَ‌: قَدْ فَعَلْتُ‌. از امام عليه السلام سؤال شد: عاقل را براى ما توصيف كن. امام عليه السلام فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى‌دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم. 🔸مرحوم سيد رضى مى‌گويد: «منظور امام عليه السلام اين است كه جاهل كسى است كه هر چيزى را در جاى خود قرار نمى‌دهد، بنابراين ترك وصف جاهل خود صفت او محسوب مى‌شود، زيرا بر خلاف وصف عاقل است» 👈شرح و تفسير امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه در عبارتى كوتاه و پرمعنا در واقع تمام اوصاف عاقل و جاهل را خلاصه كرده است؛ عاقل كسى است كه دربارۀ هرچيز مى‌انديشد و محل مناسب آن را بررسى مى‌كند و سپس آن را در محل مناسب قرار مى‌دهد؛ مثلاً اگر رئيس اداره يا رئيس حكومت است شايستگى‌هاى افراد را در نظر مى‌گيرد و هر كدام را در محل لايق خود قرار مى‌دهد يا اگر مى‌خواهد مثلاً سخنرانى كند، مطالب را چنان تنظيم مى‌كند كه مقدمه در جايگاه خود، شرح مطالب در جاى خود و نتيجه‌گيرى پايانى سخن نيز در جاى خود باشد. اگر عبادتى انجام مى‌دهد، اجزا و شرايط‍‌ و واجبات و مستحبات آن را هر كدام در جاى خود به جا مى‌آورد. اگر طبيب است و مى‌خواهد بيمارى را درمان كند مراحل مختلف درمان را دقيقا در نظر مى‌گيرد و هر دارو و درمانى را در جاى خود قرار مى‌دهد و اگر مى‌خواهد اموال زكات و بيت المال را تقسيم كند نياز افراد و گروه‌ها را در نظر مى‌گيرد و به هر كدام به اندازۀ نيازش مى‌پردازد. حتى اگر مى‌خواهد مجازات كند، مجازات نيز درجات و مراحلى دارد. او هر مرحله را در جايگاه خود قرار مى‌دهد تا نتيجۀ مطلوب عائد شود. 🔻آرى عاقل مى‌انديشد و اندازه‌گيرى مى‌كند و تدبير مى‌نمايد و نظم هر كار را رعايت مى‌كند. تعبير به «رُشد» در قرآن مجيد در مورد دادن اموال يتيمان به آنان نيز مى‌تواند اشاره‌اى به همين معنا باشد؛ يعنى يتيم به مرحله‌اى برسد كه بتواند در مسائل مالى هرچيز را در جايگاه مناسب انجام دهد. به عكس جاهل، كه هيچ يك از اين امور را رعايت نمى‌كند؛ در جايى كه بايد نرمش انجام دهد شدت عمل به كار مى‌گيرد و به عكس در جاى شدت عمل نرمش، افراد را در جايگاه خود قرار نمى‌دهد، حقوق را متناسب تقسيم نمى‌كند، واجبات و مستحبات شرع را به طور صحيح در جايگاه اصلى قرار نمى‌دهد و همين امر باعث شكست او در همۀ زمينه‌هاست. 🔹روايات ديگرى در زمينۀ توصيف عقل يا عاقل از اميرمؤمنان عليه السلام مى‌خوانيم: «الْعَقْلُ‌ أنَّكَ‌ تَقْتَصِدُ فَلا تَسْرِفَ‌ وَتَعِدَ فَلا تُخْلِفَ‌ وَإذا غَضِبْتَ‌ حَلِمْتَ‌ ؛عقل آن است كه ميانه‌روى را انتخاب كنى و اسراف ننمايى و هر گاه وعده مى‌دهى تخلف ننمايى و به هنگام غضب، حلم كنى». در حديث ديگرى در همان كتاب از آن حضرت مى‌خوانيم: «النُّفُوسُ‌ طَلِقَةٌ‌ لكِنْ‌ أيْدِى الْعُقُولِ‌ تَمْسِكُ‌ أعْنَتَها عَنِ‌ النُّحُوسِ‌ ؛نفوس آدميان آزاد است؛ ولى دست‌هاى عقل زمام آن را گرفته و از چموشى و سركشى باز مى‌دارد». 🔻نيز در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «إنَّمَا الْعَقْلُ‌ التَّجَنُّبُ‌ مِنَ‌ الْإثْمِ‌ وَ النَّظَرِ فِي الْعَواقِبِ‌ وَ الْأخْذِ بِالْحَزْمِ‌ ؛عقل تنها پرهيز از گناه و نگاه كردن در عواقب امور و رعايت احتياط‍‌ در كارهاست». 🔹جالب اين‌كه امام عليه السلام در كلام حكيمانۀ ٤٣٧ عدالت را نيز به چيزى شبيه آنچه در بالا دربارۀ عقل فرمود وصف كرده است، مى‌فرمايد: «الْعَدْلُ‌ يَضَعُ‌ الْأمُورَ مَواضِعَهَا ؛عدل هر چيزى را در جايگاه خود قرار مى‌دهد». و به يقين هر عاقلى عادل است و هر عادلى بايد عاقل باشد. در عهدنامۀ مالك اشتر نيز آمده است كه امام عليه السلام به او دستور مى‌دهد «فَضَعْ‌ كُلَّ‌ أمْرٍ مَوْضِعَهُ‌ وَ أوْقِعْ‌ كُلَّ‌ أمْرٍ مَوْقِعَهُ‌ ؛هر چيز را در جايگاه خود قرار ده و هر امرى را در محل مناسب آن». و اين هم امر به عدالت است و هم رعايت عقل و تدبير. 🔸ابن ابى‌الحديد در اينجا ضرب‌المثلى نقل مى‌كند كه به پندار خودش شبيه كلام امام عليه السلام است در اين جهت كه از بيان مطلبى، مطلب ديگرى فهميده مى‌شود ولى ضرب‌المثل گفته شده بسيار نامناسب نسبت به گفتار حكيمانۀ امام عليه السلام است. —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 🌴 🌹 ✍الْحَجَرُ الْغَصِيبُ‌ فِي الدَّارِ رَهْنٌ‌ عَلَى خَرَابِهَا. امام عليه السلام فرمود: سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ويرانى آن است. 🔸شرح و تفسیر مرحوم سيد رضى مى‌گويد: «اين سخن از پيامبر صلى الله عليه و آله نيز نقل شده است و جاى تعجب نيست كه هر دو كلام مانند هم باشند، زيرا هر دو از يك محل سرچشمه گرفته و ريزش هر دو از يك دلو بوده است» سنگ غصبى، خانه خرابت مى‌كند و امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، آيندۀ شوم بناهايى را بيان مى‌كند كه با وسائل غصبى ساخته شوند و اشاره دارد به اين‌كه همان‌گونه كه «رهن» و گروگان، سبب مى‌شود انسان، مطالباتش را وصول كند، سنگ غصبى هم سبب مى‌شود كه ويرانى براى خانه وصول شود. 💢مرحوم مغنية در كتاب فى ظلال نهج البلاغه در شرح اين كلام حكيمانه مى‌گويد: كسى كه بنايى كند يا چيزى در اختيار بگيرد يا بخورد يا بنوشد يا به هر صورتى، از اموال ديگران (بدون رضاى آنها) بهره گيرد، سرانجام كارش وبال و خسران است، هرچند اين زيان پس از مدتى صورت گيرد و اگر كسى بپرسد اين آسمان‌خراش‌هايى كه از خون ملت‌هاى بى‌گناه بنا شده و محكم در جاى خود ايستاده و ويران نمى‌شود چگونه است‌؟ در پاسخ آنها مى‌گوييم: اگر اينها ويران نشود بناكنندۀ آنها به زودى آنها را ترك گفته و به قبور تاريك و متعفنى پناه مى‌برند... اضافه بر اين، بناى راسخ، همان وجدان پاك و روح آرامى است كه انسان بدون هرگونه نگرانى زندگى كند.(آيا بانيان آنها چنين‌اند؟ قطعاً نيستند). 💢مرحوم طبرسى در مجمع البيان از ابن عباس نقل مى‌كند كه مى‌گويد: من از قرآن به خوبى استفاه كرده‌ام كه ظلم و ستم خانه‌ها را ويران مى‌سازد. سپس به آيۀ شريفۀ سورۀ «نمل» تمسك مى‌كند كه مى‌فرمايد: «فَتِلْكَ‌ بُيُوتُهُمْ‌ خاوِيَةً‌ بِما ظَلَمُوا إِنَّ‌ فِي ذلِكَ‌ لَآيَةً‌ لِقَوْمٍ‌ يَعْلَمُونَ‌» ؛اين خانه‌هاى آنهاست در حالى كه به‌خاطر ظلم و ستمشان فرو ريخته؛ و در اين نشانۀ روشنى است براى كسانى كه آگاهند». ✅مرحوم ديلمى از علماى قرن نهم در كتاب ارشاد القلوب خود حديثی را به اين صورت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده است: «خَمْسُ‌ كَلِماتٍ‌ فِي التَّوْراةِ‌ وَ يَنْبَغي أَنْ‌ تُكْتَبَ‌ بِماءِ الذَّهَبِ‌ أَوَّلُها حَجَرُ الْغَصْبِ‌ فِي الدّارِ رَهْنٌ‌ عَلى‌ خَرابِها وَ الْغالِبُ‌ بِالظُّلْمِ‌ هُوَ الْمَغْلُوبُ‌ وَ ما ظَفَرَ مَنْ‌ ظَفَرَ الْإثْمُ‌ بِهِ‌ وَ مَنْ‌ أَقَلَّ‌ حَقَّ‌ اللّهِ‌ عَلَيْكَ‌ أنْ‌ لا تَسْتَعينَ‌ بِنِعَمِهِ‌ عَلى‌ مَعاصِيهِ‌ وَ وَجْهُكَ‌ ماءٌ جامِدٌ يَقْطُرُ عِنْدَ السُّؤالِ‌ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ‌ تَقْطُرُهُ‌ ؛پنج جمله در تورات آمده است كه سزاوار است با آب طلا نوشته شود: نخستين آنها اين است كه سنگ غصبى در بناى خانه گروگان ويرانى آن است و آن كس كه با ظلم غلبه مى‌كند در حقيقت مغلوب و شكست‌خورده است و كسى كه از طريق گناه پيروز شود در واقع پيروز نشده است و كمترين حق خداوند بر تو اين است كه از نعمت‌هاى او براى معصيتش كمك نگيريد و آبروى تو همچون آب منجمدى است كه تقاضا، آن را آب مى‌كند مراقب باش نزد چه كسى آن را آب مى‌كنى». ✅در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «اتَّقُوا الْحَرامَ‌ فِي الْبُنْيانِ‌ فَاِنَّهُ‌ أساسُ‌ الْخَرابِ‌ ؛از به كار گرفتن اشياى حرام در بناها بپرهيزيد كه سبب خرابى آن خواهد شد» 🤲خداوندا توفيق پيروى از اين كلمات دلنشين و حكمت‌آموز و به كار بستن آنها را در زندگى به همۀ ما مرحمت فرما تا راه بهتر زيستن را بيابيم و از آن به مقصد برسيم. —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 🌴 🌴 ✍و قال عليه‌السلام اِتَّقِ‌ اللّهَ‌ بَعْضَ‌ التُّقَى وَ إِنْ‌ قَلَّ‌، وَ اجْعَلْ‌ بَيْنَكَ‌ وَ بَيْنَ‌ اللّهِ‌ سِتْراً وَ إِنْ‌ رَقَّ‌. ✅ شرح و تفسير امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، افراد ضعيف الايمان را از پرده‌درى كامل برحذر مى‌دارد و مى‌فرمايد: «تقوا و پرهيزكارى پيشه كن، هرچند كم باشد و ميان خود و خدا پرده‌اى قرار ده، هرچند نازك باشد» روشن است كه مخاطب در اين كلام حكمت‌آميز، اولياء اللّه و پاكان و نيكان و پرهيزكاران سطح بالا نيستند، بلكه مخاطب، توده‌هاى مردمند كه گاه لغزشى براى آن‌ها پيدا مى‌شود و به گناه نزديك شده و يا آلوده مى‌گردند. گاه در ميان آن‌ها كسانى يافت مى‌شوند كه همۀ پرده‌ها را پاره كرده و به اصطلاح، پل‌هاى پشت سر خويش را ويران مى‌سازند و رابطۀ خود را به كلى با خدا قطع مى‌كنند. امام عليه السلام به آن‌ها خطاب كرده، مى‌فرمايد: اگر لغزشى هم پيدا كرديد، پرده‌درى كامل نكنيد؛ لااقل بخشى از تقوا را حفظ‍‌ كنيد كه اميد است شما را به سوى خدا بازگرداند و توفيق توبۀ كامل پيدا كرده از هرگونه گناه پاك شويد. مانند بسيارى از فضايل اخلاقى، داراى درجات متفاوتى است؛ گاه به‌قدرى والاست كه به سرحدّ عصمت مى‌رسد و گاه به اندازۀ تقواى بزرگانى مى‌رسد كه در درجات بعد از معصومين عليهم السلام قرار داشته‌اند؛ مانند سلمان‌ها و ابوذرها و علماى راستين، و گاه به‌قدرى ضعيف مى‌شود كه صاحبش را بر لب پرتگاه قرار مى‌دهد. 🔸 در قرآن مجيد به اين‌گونه افراد اشاره شده و در آيۀ ١٠٢ سورۀ «توبه» مى‌خوانيم: «وَ آخَرُونَ‌ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ‌ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللّهُ‌ أَنْ‌ يَتُوبَ‌ عَلَيْهِمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌»؛ و گروهى ديگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آميختند. اميد مى‌رود كه خدا توبۀ آن‌ها را بپذيرد. به يقين، خداوند آمرزنده و مهربان است!». واژۀ «سَتر»(پرده) در واقع كنايه از حاجب و مانعى است كه انسان را از طغيان باز مى‌دارد و جملۀ «وَإنْ‌ رَقَّ‌»(هرچند نازك باشد) اشاره به ضعيف بودن اين حاجب و مانع است. 🔸مرحوم «مغنيه» در شرح نهج البلاغۀ خود در جلد ٤، صفحۀ ٣٦١ مى‌گويد: «گفتار امام عليه السلام مخصوصاً براى زمان ما كه عوامل گناه و شهوت‌پرستى زياد شده است صادق است؛ آن‌ها كه دست كم اندكى از تقوا و ايمان داشته باشند همان مقدار إن‌شاءاللّه مايۀ نجاتشان مى‌شود. وى سپس به اين حديث معروف نبوى اشاره كرده كه مى‌فرمايد: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ‌ زَمَانٌ‌ الصَّابِرُ عَلَى دِينِهِ‌ مِثْلُ‌ الْقَابِضِ‌ عَلَى الْجَمْرَةِ‌ بِكَفِّه؛ زمانى بر مردم فرا مى‌رسد كه آن كس كه دين و ايمان خود را حفظ‍‌ مى‌كند مانند كسى است كه شعلۀ آتشى در كف دست خود نگاه داشته باشد». در حديث ديگرى آمده است: «لِلْعامِلِ‌ مِنْكُمْ‌ بِطاعَةِ‌ اللّهِ‌ مِثْلُ‌ أجْرِ خَمْسينَ‌ فَقالَ‌ رَجُلٌ‌ مِنَ‌ الصَّحابَةِ‌ مِثْلُ‌ أجْرِ خَمْسينَ‌ مِنّا أوْ مِنْهُمْ‌؟ قالَ‌: بَلْ‌ مِنْكُمْ‌؛ كسانى كه در آن زمان اطاعت فرمان خدا مى‌كنند معادل پاداش پنجاه نفر به آن‌ها داده مى‌شود. يكى از صحابه عرضه داشت: پنجاه نفر از آن‌ها يا از ما؟ حضرت فرمود: از شما». 🔻در آيات قرآن مجيد اشاره‌هاى ديگرى نيز به امثال اين گروه شده است؛ از جمله در آيۀ ٣١ سورۀ «نساء» مى‌خوانيم: «إِنْ‌ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ‌ عَنْهُ‌ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ‌ سَيِّئاتِكُمْ‌ وَ نُدْخِلْكُمْ‌ مُدْخَلاً كَرِيماً» ؛اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى‌شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى‌پوشانيم؛ و شما را در جايگاه خوبى وارد مى‌سازيم». همچنين در آيۀ ٣٢ سورۀ «نجم» مى‌خوانيم: «اَلَّذِينَ‌ يَجْتَنِبُونَ‌ كَبائِرَ الْإِثْمِ‌ وَ الْفَواحِشَ‌ إِلاَّ اللَّمَمَ‌ إِنَّ‌ رَبَّكَ‌ واسِعُ‌ الْمَغْفِرَةِ‌» ؛همانان كه از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مى‌كنند، جز گناهان صغيره (كه گاه آلودۀ آن مى‌شوند)؛ آمرزش پروردگار تو گسترده است». 🔹كوتاه سخن اين‌كه اگر انسان راه خطا را مى‌رود لااقل بايد چنان باشد كه روى برگشت به درگاه خدا و تقاضاى عفو را داشته باشد و تمام پل‌ها را پشت سر خود ويران نسازد. به گفتۀ شاعر: گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند/نگاه دار سر رشته تا نگه دارد —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
—◇— 🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃—◇— 🌴 🌹 و قال عليه‌السلام احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ‌ فَمَا كُلُّ‌ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ. امام عليه السلام فرمود: از فرار كردن (و رميدن) نعمت‌ها برحذر باشيد كه هر فرارى بازنمى‌گردد. ⭕️ شرح و تفسير نعمت‌ها را از خود رم ندهيد! امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه دربارۀ از دست رفتن نعمت‌ها هشدار مى‌دهد و مى‌فرمايد:«از فرار كردن (و رميدن) نعمت‌ها برحذر باشيد كه هر فرارى بازنمى‌گردد» «نِفار» به معنى فرار كردن و «نِعَم» جمع نعمت است، بعضى آن را به فتح نون و به معنى حيوان چهارپا مانند گاو و گوسفند و شتر دانسته‌اند و «شارد» به معناى حيوان فرارى است. در اين گفتار حكيمانه، امام عليه السلام نعمت‌ها را تشبيه به حيوانات اهلى سودمند كرده كه گاه فرار مى‌كنند، فراركردنى كه هرگز به چنگ نمى‌آيند و توصيه مى‌فرمايد كه قدر نعمت‌ها را بدانيد، شكر آن را به جا آوريد، از فرصت‌ها استفاده كنيد و از نعمت‌هاى الهى بهره گيريد. 🔸به يقين،«جوانى» از آن نعمت‌هايى است كه وقتى فرار كرد هرگز بازنمى‌گردد، بايد جوانان از آن بهره گيرند و علم و آداب و فضايل اخلاقى تحصيل كنند كه همۀ اين‌ها در جوانى امكان‌پذير است. به گفتۀ شاعر عرب: فَتَراكَضُوا خَيْلَ‌ الشَّبابِ‌ وَ بادِرُوا اَنْ‌ تَسْتَرِدَّ فَإنَّهُنَّ‌ عَواري بر اسب‌هاى جوانى سوار شويد و با سرعت برانيد (و خود را به مقصد برسانيد)- مبادا گرفته شوند و براى هميشه از دست بروند، زيرا اين مركب‌ها عاريتى هستند. 🔸سلامتى جسم، يكى ديگر از آن نعمت‌هاست كه در بسيارى از موارد هنگامى كه گرفته شد بازنمى‌گردد و يا اگر بازگردد به شكل اوّل نخواهد بود. انسان سالم قادر بر هر كار مثبتى است؛ ولى هنگامى كه سلامتى از دست رفت عجز و ناتوانى جاى آن را خواهد گرفت به خصوص بيمارى‌هايى كه در سنين بالا انسان را مبتلا مى‌كنند، مصداق بارز همين مطلب است. 🔸امنيت نيز يكى ديگر از نعمت‌هاى بزرگ است؛ انسان در محيط‍‌ امن قادر به انجام دادن هر كار خوبى است؛ امّا بسيار ديده شده با تزلزل امنيت، سال‌ها ناامنى و آثارش باقى مى‌ماند و به‌زودى بازنمى‌گردد. كوتاه سخن اين‌كه تمام نعمت‌ها اعم از نعمت‌هاى فردى يا اجتماعى، مادى يا معنوى، همواره در معرض زوالند؛ زوالى كه گاه امكان بازگشت در آن هست و گاه زوالى است كه هرگز امكان بازگشت ندارد. 🔻البته چيزى كه باعث رميدن نعمت‌هاست در درجۀ اوّل، است؛ همان چيزى كه در حكمت ٢٤٤، امام عليه السلام به آن اشاره فرمود كه هر نعمتى حقى دارد، كسى كه حق آن را ادا كند خداوند آن را افزون مى‌سازد و هركس در اداى حق نعمت كوتاهى نمايد آن را در معرض زوال قرار خواهد داد. بعضى از شارحان نهج البلاغه مسئلۀ خارج شدن آدم و حوا را از بهشت، يكى از مصاديق همين گفتار حكيمانۀ مولا دانسته‌اند. جد و جدۀ ما براثر ترك اولى‌ و ناسپاسى براى هميشه از بهشت خارج شدند و به دنيايى كه پر از مشكلات و ناراحتى‌هاست گام نهادند؛ نعمتى بود كه بعد از رميدن، به آن‌ها و فرزندانشان بازنگشت (البته حساب بهشت و آخرت حساب ديگرى است). ✨در روايتى از امام على بن موسى‌الرضا عليه السلام خطاب به يكى از اصحابش چنين مى‌خوانيم: «إِنَّ‌ النِّعَمَ‌ كَالْإِبِلِ‌ الْمُعْتَقَلَةِ‌ فِي عَطَنِهَا عَلَى الْقَوْمِ‌ مَا أَحْسَنُوا جِوَارَهَا فَإِذَا أَسَاءُوا مُعَامَلَتَهَا وَ إِنَالَتَهَا نَفَرَتْ‌ عَنْهُمْ‌؛ نعمت‌ها همچون شترى است كه مهار و بسته شده است. مادامى كه صاحبانش با آن خوش‌رفتارى كنند در جايگاه خود مى‌ماند ولى هنگامى كه بدرفتارى نمايند (اى بسا مهار خود را پاره و) از آن‌ها فرار كند». ✨شيخ حرّ عاملى رحمه الله در وسائل الشيعه در كتاب امر به معروف و نهى از منكر بابى تحت عنوان «وُجُوبُ‌ حُسْنِ‌ جَوارِ النِّعَمِ‌ بِالشُّكْرِ وَ أداءِ الْحُقُوقِ‌» نوشته و روايات متعددى در اين زمينه آورده است. در آيۀ شريفۀ «إِنَّ‌ اللّهَ‌ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ‌ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ‌» ؛خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمى‌دهد مگر آن‌كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند» نيز اشاره‌اى به اين مطلب ديده مى‌شود. —◇—🍃🌺🌸🌹🌸🌺🍃 —◇— @beytonoor
حجت‌الاسلام مصطفی امینی‌خواهسه دقیقه در قیامت 34.mp3
زمان: حجم: 34.78M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و چهارم * بیت‌المال را فقط در بودجه دولتی نبینیم * عدم حساسیت نسبت به اپیدمی گناه * رودربایستی‌هایی که ما را به جهنم می‌برد * مدیریت حسادت و حساسیت * به فکر ابدیت خودمان باشیم * شرح خطبه ۲۲۴ * مدیریت مبتنی بر معاد * امان از حیا نکردن از خدا * راه کنترل غضب * از خدا بخواهیم حقیقت را به ما بچشاند، حتی شده یک ثانیه * تنزل عذاب جهنم در دنیا 📅99/01/05 @beytonoor