eitaa logo
هنرمندان مرکزی
758 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
340 ویدیو
9 فایل
نظرات، پیشنهادات، انتقاد و مطالب مرتبط با حوزه فرهنگ و هنر خود را به این آیدی ارسال فرمایید @S_b_h_o_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 رای جاودانه 🇮🇷 برخیز ! که صندوق تو را میخوانَد، این رآی، یقین که جاودان میمانَد از رآیِ تو ، دوست شاد و دشمن ناشاد دشمن ز حضور، گیج و دَر میمانَد 📜شاعر: احمد خمیجانی فراهانی ۱۴۰۳/۴/۱۵ @bhomarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎭علیرضا رعیت هنرمند عرصه تئاتر و نمایش شهر دلیجان با اجرای سید مجتبی جلالی مسئول کانون بسیج هنرمندان شهرستان دلیجان @bhomarkazi
38.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎉حضور پر شور و اجرای گروه سرود دختران حاج قاسم کانون بسیج هنرمندان شهرستان شازند در شعبه مصلی شازند بهمراه پخش مستقیم در شبکه آفتاب استان مرکزی 🔹مربی و سرپرست گروه دختران حاج قاسم: 🔸سرکار خانم قنبری 🔸سرکار خانم قاهانی @bhomarkazi
🎉🎨 اجرای زنده دو تابلو نقاشی از شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید رئیسی( شهید خدمت) توسط سرکار خانم صدیقه قاهانی شعبه مصلی شازند بهمراه پخش مستقیم در شبکه آفتاب استان مرکزی @bhomarkazi
🖍برگزاری همنویسی گرامیداشت روز قلم در شهر شازند 🖋بکوشش استاد مجید سهیلی @bhomarkazi
تصویر الهام گرفته شده از تابلوی عصر عاشورای استاد فرشچیان به مناسبت شب اول محرم▪️◾️ با هنرنمایی خانم فاطمه کرمانی 🖋با تکنیک سیاه قلم @bhomarkazi
می‌وزد یک‌بار دیگر در خیابان عطر سیب می‌کشد دل را به سمت خانه‌ای امن و نجیب گرچه خسته، اشک‌ریزان و غبارآلوده‌ام حکم دعوت می‌دهد این موپریشان را حبیب می‌گذارم سر به دیوار پر از آیینه‌اش من کجا و این سعادت؟ من کجا و این نصیب؟ بوی عود و عطر گل می‌آید از سمت حرم زیر لب آهسته می‌خوانم فقط "امّن یجیب" روی بر تربت گذارم، اشک ریزم از غمش بوسه‌گاه بوتراب آن‌دم که شد خَدُّالتَریب با عطش بیمارم و دارالشفایم کربلاست تربت پاک حرم را نسخه پیچیده طبیب زائری دلخسته‌ام از قلب ایران آمدم زیر قبه خواندمت با گریه با حال عجیب خوانده حتما از امام ِجان، سفارش‌نامه را چون دویدم آهوانه چون نوشتم ناشکیب قلب تاریک مرا هم می‌خرد وقت وداع نیستم دیگر در این شهرِ پر از زائر، غریب ✍ خانم سمیرا یکه‌تاز @bhomarkazi
لبیک بر این ماهِ خدایی که تو داری بر آن سرِ از شانه جدایی که تو داری صد شکر بر این خیمه که صد شور برانگیخت احسنت بر این خیلِ گدایی که تو داری جانا نفروشم به دو دنیا همهٔ عمر یک رشته از آن شالِ عزایی که تو داری هر لحظهٔ با یادِ تو بوده است محرّم جانم به چنین حال و هوایی که تو داری از عرش چنین زمزمه کردند ملائک گشتیم و ندیدیم صفایی که تو داری در بارگه عشق حبیبا نتوان یافت زیباتر از آن صوتِ رسایی که تو داری چایی تو داروی طبیبان جهان است مست اند از این تلخ دوایی که تو داری خورشید فرو برده سحرگاه سرش را بر سینهٔ ایوان طلایی که تو داری جنت به خدا مَعبرِ بین الحرمین است لبیک بر این کرب و بلایی که تو داری @bhomarkazi
دائم به یاد صحن و سرایت نوشته اند دائم به یاد کرب و بلایت نوشته اند از زلف بی مثال تو مضمون گرفته اند آنها که بی حساب برایت نوشته اند خون تو دست شعر و غزل را گرفته است از بس که شاعران به هوایت نوشته اند آن شاعران زخمی گودال قتله‌گاه در ابتدای شعر عزایت نوشته اند: "باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!" از محتشم دوباره برایت نوشته اند... آقا بگو چه شد که بزرگان ما تو را زخمی ترین امام هدایت نوشته اند؟!... ✍علی حسینی اصیل @bhomarkazi
🖼️ | سومین جـشنواره رسانه‌ای بانوان حریم رسالت ✅ قالب‌های جشنواره: 🔹 کلیپ و گزارش ویدیوئی 🔹موشن‌گرافی 🔹 اینفوگرافی 🔹 پادکست 🔹 مستند 🔹 عکس 🔹 گزارش تحقیقی و تحلیلی 🔹 یادداشت و سرمقاله 🔹 گزارش خبری 🔹 مصاحبه 🔹 تیتر 📮 جهت ارسال آثار و کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه کنید: Www.harimeresalat.com 🔴 مهلت ارسال آثار: 📅 ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۳ @bhomarkazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کیست حسین را یاری دهد... 🏴 پیشنهاد ویژه | تله‌تئاتر «کاتب اعظم» ◼️ مجموعه تله تئاتر محصول با اقتباس از کتاب «اعترافات کاتب کشته‌شده»، اتفاقات شب تا عصر عاشورا را از خیمه دشمن روایت می‌کند. 📺 تماشای تله‌تئاتر «کاتب اعظم» در تلوبیون 🎞 کانون بسیج هنرمندان شهرستان زرندیه @bhomarkazi
اگر حسین بن علی(ع) بود چه می‌کرد؟ ◽در اول ماه غم دلم جا مانده از قصه ی غزه غصه برجامانده فریاد که کیست تا مرا یار شود یاران حسین! غزه تنها مانده | (ع) | 🔹کانون بسیج هنرمندان شهرستان زرندیه @bhomarkazi
اولین جشنواره تخصصی شعر مرحوم علامه محمد باقر مجلسی 🔸 بر ساحل بحار 🔸 🔻موضوعات: ✅ زندگی و شخصیت علامه مجلسی ✅ خدمات علامه مجلسی به اسلام و تشیع ✅ جایگاه علمی، تألیف کتب و تربیت شاگردان ✅ نقش تربیتی پدر بزرگوار ایشان و اساتید 🟦 جوایز: 1️⃣ سه جایزه شصت میلیون ریالی 2️⃣ پنج جایزه سه میلیون ریالی 🗓مهلت ارسال آثار: ▪️دهم مرداد ماه ۱۴۰۳/۰۵/۱۰ 🧮 محدودیتی در تعداد اثر و قالب آن نیست 📝در پایین هر شعر نام نام خانوادگی، تاریخ تولد، محل سکونت و شماره تلفن همراه ثبت شود 📚دبیرخانه مجاز به چاپ اشعار منتخب می باشد 📝اشعار به صورت پیام متنی به شماره ۰۹۱۵۵۶۷۰۵۷۰ در پیام رسان های ایتا یا تلگرام ارسال شود «لطفاً اشعار فقط به صورت پیام متنی ارسال شود» @bhomarkazi
چند روز است قلم به دست گیج و سرگردان می‌خواهم از روز دهم بنویسم و هربار قلم جا می‌زند. روایت آن روز تاریخی کار من نیست. قلم هراس دارد از اینکه حق مطلب ادا نشود و بماند با هزاران حرف ناگفته! چند روز است خود را در جای جای دشت کربلا قرار داده‌ام، از زاویه‌های مختلف روایت دست نخورده و ناب را دید زده‌ام بلکه بشود و بتوانم چند جمله‌ای بنویسم. بارها و بارها مادر شده‌ام و شیرخواره‌ام را به آغوش کشیده‌ام، نوزادم بی‌تاب و گریان و من هربار او را تنگ‌تر به آغوش می‌کشم، آفتاب داغ‌تر می‌تابد و تشنگی طاقتش را طاق کرده، علی‌اصغرم شیر را پس می‌زند و دل مادرانه‌ام می‌داند که تشنه است، یک قاشق مربا خوری آب گلوی اصغرم را تر خواهد کرد و من مادر چه خوب راه چاره را می‌دانم اما مگر در خیمه ما آب پیدا می‌شود؟ بارها و بارها از پشت چادر خیمه زل زده‌ام به حسین بن علی و در دل با شرم طلب آب کرده‌ام و هربار نتوانستم به زبان بیاورم، مباد که خجل شود و دلشکسته! بارها و بارها گلوی بریده نوزادم را تصور کردم و تاب نیاوردم، مو پریشان کردم و بلند بلند گریستم، نشد که مثل رباب هوای دل سرور و سالارم را داشته باشم، من نمی‌توانم گهواره خالی را تاب بدهم و مویه نکنم، نه نمی‌شود! بارها و بارها پدر شدم، از جوانم خواستم جلوی چشمانم راه برود و حظش را ببرم،دل پدرانه‌ام غنج رفت برای صلابتش،چه با ابهت راه می‌رفتی علی اکبرم! یاد پیامبر را زنده کردی، با رجزخوانیت به خود بالیدم و چه در دلم می‌گذشت را خدا می‌داند! من اما به بدن اربا اربا که رسیدم جا زدم، نشد که جوانان بنی هاشم را صدا بزنم، حنجره‌ام قفل شد، نفسم حبس و هوش از سرم رفت! نشد که تو را در آغوش بکشم، هلهله حرامی‌ها در سرم آونگ می‌شود و من سست‌تر از همیشه روی زمین شل می‌شوم! بارها و بارها برادر شدم و خواستم که اذن ندهم برای آب آوردن، اما بی‌قراری کودکان و چشمان رقیه سه ساله‌ام، مشک ترک خورده و گلوی خشک سکینه، مهر بردانه‌ام را رام کرد و تو را با قد رشیدت و بازوان ستبرت روانه علقمه کردم،رفتی که برگردی و دریا را در آغوش کودکانم سرازیر کنی! باز هم نتوانستم برادر بمانم و کمر خم کنم، نتوانستم بلندبلند گریه کنم و اشک‌هایم را با آستین پاک کنم، نشد برادرت بمانم عباس، و از ادب و غیرتت برای دیگران بنویسم، من هربار که به دستان بریده‌ات،به شرم در چشمانت رسیدم دستم توان پیدا نکرد ستون خیمه را پایین بکشد من تا صبح از ترس نگاه حرامیان به حرم امن شما به خود لرزیدم، نتوانستم میان آن دشت بی تو غریب و بی یاور بمانم، خواستم بگویم فدای سرت که مشک سوراخ شد اما گریه امان نداد و از خیمه‌ها شنیدم که علمدار نیامد،هم نوا شدم با اهل حرم و سوختم از نبودت. بارها و بارها حسین ابن علی شدم،بیعت برداشتم و در سیاهی شب، خار را از دل زمین کندم تا دلبرکانم موقع دویدن زخمی به پایشان ننشیند و انتظار شدم برای رسیدن یاورانی که نیامدند، دیر آمدند! بارها خواستم تا جای که می‌شود از دل سیاهی نجاتشان دهم،با صدای‌ بلند خود را معرفی کردم و هربار که به اسم فاطمه مرضیه رسیدم اشک شدم، هل من ناصر ینصرنی خواندم.بغض شدم،می‌خواستم به زنان خیمه بگویم معجر سفت کنیدو خلاخال دربیاوردید،خواستم بگویم بعد از نور ماه،بعد از عباسم هر نوری ببینید آتش است.هربار زبان در کلام نچرخید و لال شدم،لال لال لال! بارها و بارها از بالای تل نگاهم را به سیل سیاه و سنگ دشمن انداختم.از هر سو به سمتت یورش می‌آوردند، پاهایم سست شده بود اما نگاه اهل حرم به من بود، به خواهر تو! خواهر شدم و اشک ریزان تو را تماشا کردم، شمیر زدنت همانند پدرم بود و دلاورید به بنی هاشم برده بود، اما هربار که قتلگاه رسیدم جا زدم، خشک شدم! نشد، نتوانستم، مگر می‌شود خواهر بود و برادر را آن‌گونه دید؟ من فقط بلدم خون از چهره‌ات پاک کنم، مو پریشان به سینه بکوبم، من حتی نمی‌توانم در خیالم هم خواهرت باشم! من از آتش و گریه‌های رقیه،از اسارت و حتک حرمت می‌ترسم،نه نمی‌توانم! چطور است دختر بچه سه ساله بشوم و با دامن آتش گرفته به دنبال عمه بگردم، گوشواره از گوشم بکشند و سیلی را حواله صورتم کنند،دست سنگینشان آنچنان به صورتم بخورد که تا ساعت‌ها صدای زنگ در سرم بچرخد و من گیج‌تر از همیشه با پاهای کوچکم در خیال خود بگویم: بگذار بابا بیاید حتما گلایه این مردان سنگ را پیش او خواهم برد. من اصلا به خار مغیلان که می‌رسم ضعف می‌کنم،می‌لرزم، من عمه را دست بسته ببینم می‌میرم، نه نمی‌توانم در خرابه با تن کبود بنشینم و بوی غذای شامیان دل کودکانه‌ام را ببرد و سر عزیزترینم را در سینی ببینم، نه نمیتوانم! بگذار در کنج خلوت و دنجی در سیاهی شب برای غریبی‌تان اشک شوم و چند ساعتی تشنگی بکشم، بگذار غمت در سینه‌ام سنگینی کند و از داغی آنچه بر تو و خاندانت گذشت سر بر بیابان بگذارم! بگذار عاشقت بمانم و اشک را برای غیر تو حرام نکنم،آقا جان بگذار کنارت بمانم و
امیدوار باشم به کشتی نجاتت و بنشینم جای حر،بگذار سراسر امید شوم، بگذار حر شوم و در آغوشت جان بسپارم. ✍🏻فرشته عسگری
Moharam.mp3
9.72M
🏴🏴« کشتی نجات »🏴🏴 شاعر فارسی: علی یوسفی شاعر عربی: استاد اسماعیل حکاک خواننده فارسی : علیرضا براتی خواننده عربی: هادی قاسمی تنظیم ، آهنگسازی و صدابرداری: علیرضا براتی محرم الحرام 1446 @bhomarkazi
هنرمندان مرکزی
🏴🏴« کشتی نجات »🏴🏴 شاعر فارسی: علی یوسفی شاعر عربی: استاد اسماعیل حکاک خواننده فارسی : علیرضا برا
تو حسین عاشقایی زیر پرچمت دخیلم‌‌ و میدونی پای هیئت قد کشیدم به تو وصل بند جونم ای تموم مهربونی تازه میشم با محرم انگاری بهار من سیاهی کتیبه ها شد سر به خاک تو میذارم جلوه نماز من تربت پاک کربلا شد توو کویر روزگار من تو اون آب حیاتی توی طوفان بلا همیشه کشتی نجاتی با تو خو گرفته نبض من یه وقتی با ابالفضل توی قلب من حسین و رو لبای من ابالفضل  ⬛ يَا شَفِيعَ الـمُذْنِبِينْ مُذْنِبًا کنتُ وَأَنْتَ فيَّ أَعْلَمْ لَكِنَّنِي يَا سَيَّدِي بِكَ وَصْلِي وَوُجُودِي وَلَكُمْ فُؤَادِي أَسْلَمْ وَإِذَا جَاءَ الـمُحَرَّمْ سَيَغْدُو رَبِيعِي كَلَافِتَاتٍ لِلْسَّوَادِ وَلَكَ الرُّوحُ سُجُودًا فَوْقَ تُرْبَةِ الشِّفَا أرتَجِي فِيهَا رَبَّ العِبَادِ صِرْتَ في جَدْبِ وُجُودِي إِكْسِيرَ الحَيَاةِ وَسْطَ بُرْكَانِ البَلَا صِرْتَ فُلْكَا لنَّجَاتی يَا أُنْسًا لِنَبْضِي يَا نَهْجًا لِدَرْبِي وَمَشْعَلِ دَقَّةُ القَلْبِ حُسَيْنٌ وَعَلَى الشِّفَاهِ أَبَا الفَضْلِ @bhomarkazi
34.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضور هنرمندان شبیه خوان شهر تفرش در برنامه شبکه یک در شب اول محرم به سرپرستی آقای ابوالفضل صابری @bhomarkazi