••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
بےخود عبور کردی و با خود گریستے
خمیازھ های پنجرھ یعنے تو نیستے
سنگ آخرین تلاش برای تلافے است
یک پنجرھ برای دو دیوانھ کافے است !
نجواۍبےنهایت☕️
👣 جز داستان مرگ در این گنبد کبود بین من و تو فاصلھی دیگری نبود نوستالژی، غروب مھ آلودِ ما رسید پیش
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
من خود دلم از مهر ٺو لرزید ،وگرنھ
ٺیرم بھ خطا مےرود اما بھ هدر،نھ !
🏹
نجواۍبےنهایت☕️
یک بار بھ مݩ قرعھ عاشق شدݩ افتاد یک باردگࢪ،باردگࢪ،باردگࢪ...ݩــھ ! 🚶🏻♂️💔 #شعر #فاضل_نظری @ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀ
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
در کوششگریختݩازدستخویشتݩ
چونبرگبےمزارموچونبادبےوطݩ
پیروزِرزمرستموسهرابهرکھهست
غیرازشکستنیستدرایݩجنگتݩبھتݩ
👣💔
نجواۍبےنهایت☕️
•• بردشٺلالھبرفنشستھسٺودورنیسٺ روزۍکھسردوبارھبرآریمازکفݩ 😏 #شعر #فاضل_نظری @ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
گفتھبودمبے #تو میمیرمولےاینبارنھ
گفتھبودۍعاشقمهستےولےانگارنھ
هرچھگویے #دوست_دارم بھجزتکرارنیست
خونمےگیرمبھاینتکرارطوطےوارنھ
نجواۍبےنهایت☕️
مےروۍاماخودٺهمخوبمےدانےعزیز میکنےگاهےفراموشمولےانکارنھ سختمیگیرۍبھ #من بااینهمھازدسٺ
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
آمدۍدرخوابمݩدیشبچھکارۍداشتے
اۍعجبازاینطرفهاهمگذارۍداشتے
راھراگمکردھبودینیمھ#شب شایدعزیز
یاکھشایدبادلِتݩگمقرارۍداشتے🚶🏻♂️
#مهربانے همبلدبودۍعجبنامهرباݩ
بعدِعمرۍیادتافتادھکھیارۍداشتے
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
روزیکھمیرفتےسفرگفتےخداحافظ
گفتممراباخودببرگفتےخداحافظ
گفتمبھیادآورکھبامنمهربانبودی
گفتےکهازیادشببر،گفتےخداحافظ
نجواۍبےنهایت☕️
•• بردشٺلالھبرفنشستھسٺودورنیسٺ روزۍکھسردوبارھبرآریمازکفݩ 😏 #شعر #فاضل_نظری @ʙɪɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
گر عقل پشٺ حرف دل
« اما » نمےگذاشٺ
تردید پا به خلوٺ
دنیا نمے گذاشٺ
ازخیرِهست ونیسٺ دنیا
به شوق دوسٺ
مےشد گذشٺ
وسوسه اما نمےگذاشٺ
🚶🏻♂️
نجواۍبےنهایت☕️
••• اۍدل بگوبه عقل کھ دشمن هم این چنین در خون مرا بھ حالِ خودم وانمےگذاشٺ ما داغدار بوسهی وصلیم
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
بر زمین افتادشمشیرٺ
ولے چون جنگ بود
برٺومےشدزخمهازد،
برمن اماننگ بود ... !
با خودم گفتم بگیرم
دسٺ یا جان تو را؟
اختلاف حرف دل
باعقل صدفرسنگ بود
[⚔️🧐]
ʙɪ ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
#ازدیگرےبخوان 📖 #شبِ_شعر
🫀
خزانرسیدوشبکوچهراتصرفکرد
و مهر در بغل کاج ها توقف کرد
وبعدنوبت آبان رسیدوبارانش
شبِعذابوخیابانراهبندانش
❄️
تمامپنجرههایجهانمکدربود
درستاخرصفایستگاه آذر بود
که دی سوارشدوآسمانبهحرفآمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد
🪞
سفرهمانسفربیادامهیمنبود
وشاعرانهترینماه،ماه بهمن بود
@ʙɪ_ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ |☕️
نجواۍبےنهایت☕️
🕊 سالها پیر شدم در قفس آغوشت شکر کردم ،درودیوار قفس محکم شد کاروان دل من بس کھ خراسان رفتھ است تارو
••♾••
#ازدیگرےبخوان 📖
#شبِ_شعر
🥀 |
مولاۍ ما نمونھ ء دیگر نداشتھ است
اعجاز خݪقت است و برابر نداشتھ است
وقت طواف دور حرم فکر مےکنم
این خانھ بےدلیݪ ترک برنداشتھ است
دیدیم در غدیر کھ دنیا بھ جز علے
آیینھ اۍ براۍ پیمبر نداشتھ است
نجواۍبےنهایت☕️
من پشیمان نیسٺم، امانمےدانم هنوز دل چرا در بازیِ نیرنگهایکرنگ بود [♥️🙂] در دلم آیینهای دارم که م
ʙɪ ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
#ازدیگرےبخوان 📖 #شبِ_شعر
دلواپس گذشته مباش و غمٺ مباد
[🚶🏻♂💭]
من سال هاسٺ هیچ نمےآورم به یاد
ʙɪ ɴᴀʜᴀʏᴀᴛɪᴍ
#ازدیگرےبخوان 📖 #شبِ_شعر
تیزی گوشههای ابرویٺ
پیچ و تاب قشنگ گیسویٺ
[👀🫀]
آن دوتا چشم ماجراجویٺ
این صدای خوش النگویٺ
آخرش کار مےدهد دستم ...