eitaa logo
بغض قلم
631 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
257 ویدیو
30 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! 📄روزنوشت 📒داستانک 📕کتابخوانی 🎧کتاب صوتی ✏️داستان‌نویسی 📡جشنواره‌های ادبی 💡فقط تلاش مستمر در مسیر! 📘کتاب‌های محدثه‌قاسم‌پور _پشت پرچم قرمز _شب آبستن _نمیری دختر @Adminn_behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تازه دانستم نه با آب و نه با نان زنده‌ام تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده‌ام تازگی‌ها باورم شد این‌که مثل هر غریب دورتر از خود دلی دارم که با آن زنده‌ام هرکجا رفتم به چشمان من آمد خاک او دورِ نزدیکی که از او سخت حیران زنده‌ام گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده‌ام.. سایه‌وار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب هرکجا باشم به خورشید خراسان زنده‌ام 📝 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.047.mp3
1.84M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت چهل و هفتم | سوره بقره | يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: 9mint ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پسنده خواب دیشب خود را برای همسایه پیرش تعریف می‌کرد. سن‌وسال پسنده کمتر از او بود. پسنده به راحتی می‌توانست کارهای خانه‌اش را انجام بدهد. نان بپزد، غذا درست کند به خروس و مرغ و جوجه‌هایش آب و دانه بدهد. او در شهر نیشابور تنها بود و هیچ‌کس را نداشت. بلقیس با خنده به او گفت:(ان‌شالله که تعبیر خوبیش را به همین زودی‌های ببینی.) پسنده لبخند زد. صدایی به گوششان خورد. یکی از پسرهای بلقیس که نامش طاهر بود با عجله آمد و گفت:(ننه یک کاروان از مدینه به نیشابور آمده.می‌گویند پسر رسول خدا در این کاروان است) چشم‌ پسنده برق زد. بلقیس به جایی که سر و صدا از آن بلند بود نگاه کرد و گفت:(کو کجاست؟ چرا من او را نمی‌بینم!) قلب پسنده به تاپ تاپ افتاد. او با خودش فکر کرد:(نکند آن مرد نورانی، امام رضا باشد.) همه رفتند. جز بلقیس و پسنده. کاروان به کوچه آنها نزدیک شد. ناگهان اسب سفیدی از کاروان جلو افتاد. اسب به خانه پسنده رسید. مردی نورانی پایین آمد و سلام کرد. پسنده با بغض گفت:(سلام آقا خوش آمدید!) امام رضا حال بلقیس و مردم کوچه را پرسید. پسنده در چوبی و کهنه خانه‌اش را باز کرد و گفت:(آقا بفرمایید!) امام‌رضا به خانه او پا گذاشت. نهال کوچکی از بادام در خانه پسنده کاشت. پسنده نمی‌دانست چه کند برای امام و همراهانش آب و میوه بیاورد یا با آنها حرف بزند. بلقیس با گریه پسنده را کنار کشید و گفت:(خواب دیشب تو تعبیر شد. آن مرد نورانی همین امام رضا است!) 📒کتاب مرغابی‌های مهمان / مجیدملا‌محمدی/ به‌نشر 🆔 @bibliophil
گوشی‌همراه کتابخوان‌ها این شکلی هر نرم‌افزاری درباره کتابخوانی هست، در این گوشی می‌درخشد؛ طاقچه، فیدیبو، پاتوق‌کتاب، فراکتاب، بهخوان، کتاب‌راه، ایران‌صدا، کست‌باکس و... 👇شما چه نرم‌افزار کتابخوانی دارید؟! 📒 بهم‌بگید یاد بگیرم. 🆔 @bibliophil_a 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.048.mp3
2.18M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت چهل و هشتم | سوره بقره |وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: 10mint ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📒 آموزش داستان‌نویسی مقدماتی 👇با رویکرد معرفی عناصر داستان 🖌جلسه اول/ چرا می‌خوام نویسنده بشم؟ https://eitaa.com/bibliophil/1178 🖌 جلسه‌ی دوم/ ایده و مضمون https://eitaa.com/bibliophil/1205 🖌 جلسه‌ی سوم/ ادامه‌ی مبحث ایده https://eitaa.com/bibliophil/1210 🖌 جلسه‌ی چهارم/ ایده داستان اندوه https://eitaa.com/bibliophil/1230 🖌جلسه‌ی پنجم/ پرورش ایده https://eitaa.com/bibliophil/1252 🖌جلسه‌ی ششم/ پیرنگ داستان‌ https://eitaa.com/bibliophil/1270 🖌 جلسه‌ی هفتم/ پیرنگ و کشمکش https://eitaa.com/bibliophil/1302 🖌 جلسه‌ی هشتم/ شخصیت https://eitaa.com/bibliophil/1326 📒 این لیست رو برای دوست‌داران داستان‌نویسی بفرستید. 🆔 @bibliophil
📒 آموزش روایت‌نویسی و مستندنگاری 📒 جلسه اول روایت‌نویسی/ استعداد ندارم https://eitaa.com/bibliophil/903 📒 جلسه‌ی دوم روایت‌نویسی/ چرا روایت کنیم؟ https://eitaa.com/bibliophil/915 📒 جلسه‌ی سوم روایت‌نویسی/ روایت به چه معناست؟ https://eitaa.com/bibliophil/926 📒 جلسه‌ی چهارم/ به چه سوژه‌هایی توجه کنیم؟ https://eitaa.com/bibliophil/956 📒جلسه‌ی پنجم/ زاویه دید در روایت https://eitaa.com/bibliophil/965 📒 جلسه‌ی ششم/ کانونمندی در روایت https://eitaa.com/bibliophil/979 📒 جلسه‌ی هفتم/ راوی باید مثل زنبور عسل باشد. https://eitaa.com/bibliophil/986 📒جلسه‌‌ی‌هشتم/ بهترین روایت نویسان ایرانی https://eitaa.com/bibliophil/1003 📒جلسه‌ی نهم/ چه‌طور شروع کنم؟ https://eitaa.com/bibliophil/1015 📒جلسه‌ی دهم/ توصیف و تحلیل https://eitaa.com/bibliophil/1025 📒جلسه‌ی یازدهم/ شاخ و برگ دادن به روایت https://eitaa.com/bibliophil/1033 📒جلسه‌ی دوازدهم/ تعلیق در روایت https://eitaa.com/bibliophil/1040 📒جلسه‌ی سیزدهم/ قلاب شروع روایت https://eitaa.com/bibliophil/1044 📒جلسه‌ی چهاردهم/ زبان و دیالوگ https://eitaa.com/bibliophil/1060 📒 جلسه‌ی پانزدهم / فرق روایت و داستان‌نویسی https://eitaa.com/bibliophil/1088 🆔 @bibliophil
تمام آموزش‌های کانال سنجاق شده/ سمت راست بالا روی علامت سنجاق قرمز رو که لمس کنید تمام لیست‌ها قابل مشاهده است. 📒 لیست اول/ آموزش مستندنگاری و رمان نوجوان از رضا امیرخانی تا مریم‌راهی https://eitaa.com/bibliophil/442 📒 لیست دوم/ سی و هشت جلسه آموزش داستان‌نویسی سعید فرض‌پور https://eitaa.com/bibliophil/477 📒 لیست سوم/ پانزده جلسه آموزش روایت‌نویسی https://eitaa.com/bibliophil/1227 📒لیست چهارم/ آموزش مقدماتی عناصر داستان https://eitaa.com/bibliophil/1225 🆔 @bibliophil
جلسه چهارم ایده داستان اندوه.MP3
11.94M
✍آموزش داستان‌نویسی / جلسه چهارم مباحث این جلسه: ایده و مضمون داستان اندوه، اثر چخوف 🆔 @bibliophil
زاویه دید داستان اندوه سوم شخص در صوت به اشتباه اول شخص گفته شده است که به علت حواس‌پرتی بوده، ببخشید به این عنصر که برسیم کامل توضیح میدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسلام پرچم دار کتاب‌خوانی من هر زمان که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه‌‌ی خودمان می‌افتم، *غالبا غمگین و متاسف می‌شوم.* این به خاطر آن است که در کشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلا ده برابر این میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر ایران پرچم‌داری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاید، بنظرتان آیا به کتاب و کتابخوانی و نوشتن اهمیت می‌دهد؟ 📒 من و کتاب از سیدعلی خامنه‌ای 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
02.Baqara.049.mp3
1.84M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم 🌺 قسمت چهل و نهم | سوره بقره |وَإِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ 🎤 آیت‌الله قرائتی 👇هر روز تفسیر قرآن: 10mint ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ       ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ  ↻ 🆔 @bibliophil
زمین درست از همانجایی، پهن شدن را، خشک شدن را، زمین شدن را ... آغاز کرد؛ که روزی قدم‌های کسی، ریشه‌ی همه‌ی تاریکی‌ها را، از همانجا خواهد خشکاند... و آنوقت است که؛ زمین، زمین خواهد شد! أنّ الأرضَ یرثها عبادیَ الصّالحون(انبیا، ۱۰۵) 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند ماهی است که نوشتن شده جزئی از زندگیم، دنبال سوژه‌ام. دو هفته پیش با چند نفر از دوستان جایی دعوت شدیم.(مجلس روضه رفته بودیم.) مداح شروع کرد به خواندن. وسط روضه گفت:(امام رضا خیلی دوست دارم) اسم‌ امام رضا آمد، صدای چند نفری بلند شد. جمع امام رضایی‌ها بود! گره که به کار هرکدام از ماها می‌افتد، سراغ این آقا می‌رویم. منم که حسابی دلم پر بود. موقع برگشت که کوچه و خیابان‌ها خلوت بود، دیدیم چند نفری عکس می‌گیرند و دو تا خادم هم سمت ماشین ون می‌روند و پرچم حرم را با احترام توی دست گرفتند. سریع از ماشین‌ پیاده شدیم و رفتیم سمت پرچم حرم و زیارت کردیم! آن لحظه یکی از خادم‌ها تبرکی جانماز و مهر داد. بعداز گذشت ۶ روز که دنبال کارهای ویژه برنامه ولادت امام رضا که یک برنامه جمعی بود، رفتیم فردیس برای هماهنگی وسایل. زهرا دوستم گفت:(مزار شهدای گمنام قراره پرچم حرم بیارن، بیا با هم بریم مزار) چقدر حس قشنگی بود؛ پرچم را بوسیدم. بازهم خادم حرم تبرکی داد‌. یک و‌ ان یکاد آبی بانوشته‌های طلایی! نگه داشتمش برای روز مبادا که آن روز دیرنیست! باخودم فکر می‌کنم، بااینکه خیلی جاها خراب کردم، ولی امام رضا همچنان هوامو دارد! و اما جا دارد بنویسم: خوبیا تو نمیبرم از یاد به آبروی پنجره فولاد گفتم امام رضا خونت آباد... 📒 به قلم خانم الهام احمدی / همراه عزیز کانال _دوست دارم❤️ 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📒 کتابی که پنج‌بار خواندم و بازهم باید بخوانم! چون خودم به بچه‌ها معرفی کردم و همان مصداق خودم کردم که... کتابی که برای خواهرزاده‌هایم بیشتر از پنج‌بار آن را خواندم و باز هم وقتی حرف کتاب می‌شود به اتفاق می‌گویند:(خاله! آدی رو بخون!) داستان درباره‌ی عید غدیر است ولی از زبان (بچه) که یک شتر خاطره جمع کن است و دوست بچه‌ که پسری است به نام (آدی) . نوع حرف زدن بچه طنز زیبایی به کتاب داده و داستان به خاطر همین طنز، بسیار خواندنی است. دوست دارم عیدغدیر همین کتاب را به بچه‌ها هدیه بدهم. برای کودک و نوجوان جذابیت دارد. داستان این‌طوری شروع می‌شود: من یک شتر یک ساله هستم. اسمم هم بچه است. من خیلی تر از خیلی دوست دارم خاطره جمع کنم. اما شترها خیلی کمتر از کم خاطره جمع میکنند. مگر اینکه مثل من به سفر بروند. سفر به شهری خوب و به خانه ای خوبتر از خوب. سفری که در آن با یک آدم خیلی خیلی خوبتر از خوب آشنا شدم. بعد خواندن این کتاب تا چند وقت تکه کلام‌های بچه روی زبان خودم و بچه‌ها ماند؛ آدی یک پسر درست‌ مراقبت‌نکن، گناه‌ش را به گردن دیگران بینداز، لج‌دار است. 📒لذت بخش‌ترین کتاب کودک و نوجوانی که این مدت خواندم. 🆔 @bibliophil