eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
181 دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
76 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه لباس بسیجی به تن داشت، پوتین هایش رنگ و رو رفته بودند و موهای سرش را مانند سربازان عادی می تراشید. متواضع بود. چیزی که محبت زین الدین را در دل ها جا می کرد، سادگی اش بود. دنبال تشریفات و در بند پست و مقام نبود. راحت بود و بی تکلّف. در جمع رزمندگان بود؛ با آنها غذا می خورد، درد دل هایشان را می شنید و از همه مهم تر، به آنان بسیار احترام می گذاشت. این بود که خواسته یا ناخواسته، همه را دنبال خود می کشید!
حضرت زهرا سلام الله علیها فَجَعلَ اللهُ الایمانَ تَطهیراً لَکم مِنَ الشِّرکِ ، وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ؛ خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر و خودخواهی. الاحتجاج علی اهل اللجاج (طبرسی)، ج1، ص99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وداع پدر شهید عباس بابایی با پیکر فرزندش 🌷سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی گرامی باد
🎥 رهبر انقلاب: همینجا به خانواده‌های شهدا تعظیم می‌کنم 🔹رهبر انقلاب در دیدار با ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران:شما بحمدلله عزیزانتان برگشتند و آنها را در آغوش گرفتید اما خانواده‌های شهدا، جای خالی عزیزانشان پر نشد. 🔹من بارها در ملاقات خانواده‌های شهدا میگویم خداوند سایه شما را از سر ملت ایران کم نکند.
حاج‌ قاسم‌ میگفت: همراه‌ خود، دو چشم‌ بسته‌ آورده‌ام...! که آن‌ در کنار همه‌ ناپاکی‌ها، یک‌ ذخیره‌ ارزشمند دارد و آن: گوهر اشک‌ بر حسین‌ فاطمه‌ است... گوهر اشک‌ بر اهل‌ بیت‌ است... گوهر اشک‌ دفاع‌ از مظلوم ،یتیم، دفاع‌ از مظلوم‌ در چنگ‌ ظالم .... 🥀سردار دلها 🥀 🌷🍃 سرداردلها‌حاج‌قاسم‌عزیز
🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «همانند شهید بابایی دل‌ها را به هم نزدیک کنید؛ درون را پاک کنید؛ عمل را خالص کنید؛ برای خدا کار کنید؛ آن وقت خدای متعال برکت خواهد داد. عباس بابایی یک انسان واقعاٌ مؤمن و پرهیزگار و صادق بود.» ۱۳۸۳/۱۰/۲۳ ۱۵ مرداد سالروز شهادت سرلشگر خلبان گرامی باد 🌷🍃 مدیون‌شهداءیم
مادر است دیگر... تنها پسرش بود که تقدیم خدا شد... حال و روز مادر شهید مدافع امنیت سینا آراسته که شبها تا صبح کنار قبر فرزند شهیدش می‌خوابد... امنیت چنین بهای سنگینی دارد 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۰ ثاینه جانگداز از خداحافظی و دلتنگی پدر شهید سینا آراسته در آخرین لحظات خاکسپاری😭 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گریه‌های شهید سردار سلیمانی برای شهیدی که می خواست در کنار او دفن شود
✍ارضا علیه السلام : ما زاَرنی أَحٌد مِن أولیِائی عاِرفا بَِحّقی إّلا ُشفعت فیِهَ یوَم الِقیاَمِه امام الرئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: هیچ یک از دوستانم مرا با شناخت حقم زیارت نمی کند مگر این که در روز قیامت شفاعتم از او پذیرفته می شود . 📚وسائل الشیعه،ج13،ص552
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ نماز عباس بابایی و احترام ژنرال آمریکایی معجزه‌ی خواندن نماز اول وقت ✍خود عباس ماجرای فارغ‌التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است:«دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی‌دادند تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در مقابلش و روی میز بود. ژنرال آخرین فردی بود که می‌بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهارنظر می‌کرد. او پرسش‌هایی کرد که من پاسخش را دادم. از سؤال‌های ژنرال برمی‌آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت زیرا احساس می‌کردم که رنج دو سال دوری از خانواده و شوق برنامه‌هایی که برای زندگی آینده‌ام در دل داشتم همه در یک لحظه در حال محو شدن است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا درآمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای انجام کار مهمی به خارج از اتاق برود، با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می‌توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می‌خوانم. ان‌شاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه‌ای از اتاق رفتم و روزنامه‌ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می‌دهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می‌نشستم از ژنرال معذرت‌خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت، نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می‌کردی؟ گفتم: عبادت می‌کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت‌های معین از شبانه‌روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعت زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست، این طور نیست؟ پاسخ دادم: بله همین طور است. لبخند زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پایبندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره‌ای بشاش خودنویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده‌ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام‌آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می‌گویم. شما قبول شدید. برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم شادی روح شهید عباس بابایی صلوات
من‌درسوریه‌خودم‌به‌این‌نتیجه‌رسیده‌ام‌ وبایقین‌می‌گویم‌هرکس‌شهیدشده خواسته‌که‌شهیدبشود،شهادتِ‌شهید فقط‌دست‌خودش‌است! -شهیدمحمود‌رضا‌بیضایی🌱