eitaa logo
روشنگری‌ آخرالزمان
5.3هزار دنبال‌کننده
47.1هزار عکس
43.3هزار ویدیو
631 فایل
هرآنچه که یک منتظر ظهور باید بداند سئوال ، پیشنهاد ، انتقاد خودرا در گروه هایمان مطرح فرمائید: https://eitaa.com/joinchat/2167734418C3f5169aabe گروه جهاد تبیین و افشاگری☝ نشر مطالب کانال ما بدون قیدوشرطی آزاد است(درراستای جهادتبیین)
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان مرحوم کشیکچی از یاران حضرت ولی عصر (عج) باربر ، حمّال و کشیکچی یا نگهبان ساده بازار اصفهان بود. آنقدر ساده بود و بی ریا که مردم به او لقب "هالو" داده بودند. امّا کسی نمی دانست که در ورای این ظاهر ساده و فقیرانه ، روح بلندی وجود دارد ، صاحب مقامی رفیع نزد حضرت صاحب الأمر و الزّمان أرواحنا لتراب مقدمه الفداء است.آقا (عجل الله فرجه) کارپردازانی دارند که در ایام غیبت با آنها ارتباط دارند که در دعای عهد یاد شده: «واجعلنا من المسارعین الیه فی قضاء حوائجه». بله، کسانی به این مقام می رسند که وقتی آقا حاجتی دارند آنها را صدا بزنند و آنها با سرعت برای برآورده کردن خواسته امام به سوی ایشان بشتابند. مرحوم میرزا حسین کشیکچی مشهور به هالو (متوفی 1309 ه ق) که بدن مطهرش در بهشت تخت پولاد ، خاک تابان جنوب زاینده رود آرام گرفته است ،حکایتی شگفت انگیز دارد که از قول مرحوم حاج آقا جمال اصفهانی در کتاب عبقری الحسان با رعایت امانت نقل گردیده است. حکایت وصل(اینجا) نزدیک اذان ظهر روز بود. مثل هر روز مهیای رفتن به مسجد شدم. از منزل ما تا مسجد فاصله چندانی نبود . چند سالی بود که توفیق امامت جماعت در این مسجد به من عنایت شده بود. مسجدی که بواسطه قرار گرفتنش در راسته بازار ، پاتوق کسبه و اهل بازار بود و البته حضور باربران و کشیکچیان و نگهبان های بازار هم رونق خاصی به مسجد می داد. هنوز چند قدمی به مسجد مانده بود که صدای جمعیت اندکی که تابوتی را بر دوش خود حمل می کردند مرا متوجه خود ساخت. جلوتر رفتم ؛ تابوتی ساده و فقیرانه بر دوش چند نفر که همه از باربران بازار بودند و چند نفری مشایعت کننده نیز در کسوت ساده حمّالان و کشیکچیان بازار که البته چهره برخی از آنها برایم آشنا بود. معلوم بود که میّت ، یکی از منسوبان همین آدم های سر و ساده و فقیر است که اینچنین غریبانه و بی پیرایه تشییع می شود. در همین بین ، ناگهان چشمم به میرزا حبیب ، تاجر سرشناس و مؤمن بازار افتاد که با حالتی نزار و پریشان در حالی که بشدت می گریست و مویه می کرد ، جنازه را مشایعت می نمود. مشاهده میرزا حبیب ، آن هم با این حال پریشان که گویی صاحب عزای اصلی است و نزدیک ترین کسان خود را از دست داده است ، مرا بسیار شگفت زده کرد. آخر میرزا حبیب از بازاریان و تجّار سرشناس و مؤمن بازار و از نیکان اصفهان بود. اگر از نزدیکان و بستگان او کسی فوت نموده ، پس چگونه است که اینچنین غریبانه و بی خبر تشییع می شود؟! چرا از بزرگان تجار و کسبه و اقربای خود میرزا حبیب ، کسی در این تشییع جنازه شرکت ندارد؟! .... همه اینها سؤالاتی بود که ذهن مرا به خود مشغول ساخته و بشدّت کنجکاو یافتن اصل ماجرا کرده بود. در همین حال بودم که نگاه پریشان میرزا حبیب به من افتاد و گویی متوجه تعجب و حیرانی من شد. بطرفش رفتم و دست بر شانه اش گذاشتم . پیش از آنکه سخنی بگویم با صدایی لرزان و مصیبت زده گفت: «حاج آقا جمال! به تشییع جنازه یکی از اولیای خدا نمی آیید؟! » کلامش بر قلب و جانم نشست و مرا بی اختیار بسوی جنازه کشاند. از رفتن به مسجد منصرف شدم و به همراه میرزا حبیب و جماعت باربران و کشیکچیان بازار ، جنازه را به طرف غسّالخانه مشایعت نمودم. از بازار تا غسالخانه که در محلی بنام «سرچشمه پاقلعه» قرار داشت ، مسافت نسبتاً زیادی بود و من باتفاق عده معدود مشایعت کننده در حالی این مسافت را پیمودم که در تمام طول مسیر ، جمله میرزا حبیب در توصیف صاحب جنازه ، ذهنم را به خود مشغول ساخته بود و بشدت کنجکاو بودم تا صاحب آن را بشناسم . به غسالخانه که رسیدیم ، جنازه را تحویل مغتسل دادند تا مراسم تغسیل و تکفین میت انجام شود. گوشه خلوتی یافتم و تا مهیا شدن جنازه ، در انتظار نشستم. ساعتی از ظهر گذشته بود و من خسته از راه دراز و اندوهناک از فوت نماز جماعت اول وقت ، به سرزنش خود پرداختم که چرا بی جهت ، تحت تأثیر سخنان یک تاجر پریشان حال ، مسجد و نماز جماعت را ترک گفته ام. در حال و هوای خود بودم که دستی بر شانه خود احساس کردم. خودش بود ، میرزا حبیب. مثل اینکه تحیّر و سرگردانی مرا بیش از این تاب نیاورده بود. حالا مثل اینکه کمی آرام گرفته بود. به او گفتم: « میرزا! این جنازه کیست؟! حکایت این حال پریشان شما چیست؟!» میرزا حبیب ، آه بلندی کشید و در حالی که دست بر کمر گرفته بود و می نشست ، گفت: « قصه عجیبی است حکایت من و آشناییم با صاحب این جنازه!! قصه ای که تا کنون برای کسی آن را بازگو نکرده ام.» با کنجکاوی و تعجب گفتم: « بسیار مشتاق شنیدنم میرزا حبیب! بگو و مرا از این بهت و حیرانی بیرون آور.» میرزا حبیب دوباره آهی کشید و ادامه داد: « همینطور که می دانید امسال من مسافر قافله حج بودم. کاروان ما ابتدا راهی عراق شد تا پس از زیارت عتبات مقدسه نجف و کربلا ، راهی حجاز شویم. همه چیز بخوبی می گذشت تا در چند فرسخی کربلا ، کیسه حاوی سکه ها و بعضی اثاثیه ضروری
این است که روز پنجشنبه دو ساعت مانده به ظهر بیایی منزل ما تا کارم را به تو بگویم. » آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید کرد که سر ساعتی که گفته بروم ، نه دیرتر و نه زودتر. تا پنجشنبه موعود برسد ، چند روز فاصله بود که برای من یک عمر گذشت و من دیگر اورا در بازار ندیدم. در تمام این مدت به راز وعده آخر هالو می اندیشیدم و لحظه شماری می کردم تا دیدارمان تازه شود و من از او احوال مولا و صاحبمان را جویا شوم. و بالاخره آن پنجشنبه موعود از راه رسید و آن همین دیروز بود. صبح با خود گفتم خوب است ساعتی زودتر به ملاقات هالو بروم تا با او درباره مولایمان و راز و رمز ارتباطش با امام زمان (عج) گفتگو کنم. به آدرسی که داده بود رفتم ، اما اثری از منزل هالو و نشانه هایی که گفته بود نیافتم. ساعتی جستجو کردم تا سرانجام در همان ساعتی که وعده کرده بودیم ، منزلش را یافتم. » میرزا حبیب در حالی که بشدّت منقلب شده بود و اشک از دیدگانش جاری بود ، آه بلندی کشید و با صدایی لرزان ادامه داد: « وقتی خود را پشت درب خانه هالو یافتم ، آماده در زدن شدم که ناگاه دیدم درب خانه باز شد و سید بزرگواری غرق نور با عمامه ای سبز بر سر و شال مشکی به کمر از خانه هالو خارج شد و هالو نیز شتابان به دنبال او از خانه بیرون آمد در حالی که بشدت ادب می کرد و تواضع و احترام فوق العاده ای نثار آن جناب می نمود . در آن حال صدای هالو را می شنیدم که می گفـت: « سیدی و مولای! خوش آمدید ، لطف فرمودید به خانه این حقیر تشریف فرما شدید... » هالو تا انتهای کوچه آن سید بزرگوار را بدرقه کرد و بازگشت. مقابلم که رسید ، آثار شعف و شور زایدالوصفی را در سیمایش مشاهده کردم. سلام کردم و با حالتی آمیخته از بهت و حیرت از او پرسیدم: « هالو! او که بود؟! » چهره اش دگرگون شد و پاسخ داد: « وای بر تو!! مولا و صاحب خود را نشناختی؟!! .... او سرور و مولایم ، حضرت حجت ابن الحسن (عج) بود که در واپسین روز عمرم ، لطف فرموده و به دیدار نوکر خود آمده بود....» آن گاه مرا با خود به داخل خانه اش برد و چنین گفت: « از شما می خواهم فردا به ابتدای بازار بروی و دو ساعت مانده به ظهر ، حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری. درب این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید ، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه هشت تومان پول آماده کرده و داخل صندوق گوشه اتاق گذاشته ام. آن را بردار و خرج کفن و دفنم نما و در قبرستان تخت پولاد به خاکم بسپار....!! » با شنیدن این سخنان ، تأثّری عمیق بر جانم نشست. مات و مبهوت از آنچه دیدم و شنیدم ، با جناب هالو ، وداعی سخت و حسرت آلود نمودم و خانه اش را ترک گفتم. امروز صبح به بازار رفتم و دوستان و رفقای حمّال و کشیکچی هالو را خبر کردم و با هم به سمت منزل هالو به راه افتادیم ، بی آنکه طبق خواسته جناب هالو ، کس دیگری را با خبر سازم. در ساعت مقرّر به منزلش رسیدیم ، در حالی که درب خانه باز بود و همانطور که خودش دیروز خبر داده بود ، روح از بدنش مفارقت کرده و در اتاق ، رو به سمت قبله آرام گرفته بود. درب صندوقی را که گوشه اتاق بود گشودم و داخل آن کفنی دیدم با هشت تومان پول که در آن نهاده شده بود. جنازه او را غریبانه برداشتیم و اکنون طبق وصیّت او سوی قبرستان تخت پولادش می بریم....» صحبت های میرزا حبیب که به اینجا رسید ، با صدای صلوات تشییع کنندگان که تعدادشان از عدد انگشتان دست فراتر نمی رفت ، متوجه شدم که کار غسل و تکفین میت تمام شده است. حالت عجیبی داشتم. بغض سنگینی در گلویم نشسته بود و از اینکه تاکنون از وجود امثال هالو در اطراف خویش بی خبر بوده ام ، در وجود خویش احساس شرمساری می کردم. بی اختیار میرزا حبیب را در آغوش گرفتم و چشمان او را که لیاقت دیدار مولا و صاحبمان ، حضرت ولی عصر (عج) را یافته بود ، غرق بوسه خویش کردم. چیزی نگذشت که تابوت جناب هالو دوباره بر دستان اقلیت تشییع کننده بسوی آرامگاه تخت پولاد روانه شد. خود را به زیر تابوت آن ولیّ خدا رساندم و با چشمانی اشکبار او را تا تخت پولاد مشایعت کردم. دلم می خواست ، پرتوی از نور معرفت یکی از عاشقان و دلباختگان ملازم و همراه حجّت خدا ، وجودم را روشن سازد. مراسم تدفین جناب هالو که تمام شد ، دیدم میرزا حبیب تاجر که تا همین جا نیز سوز و بی قراری بی اندازه اش در فراق هالو ، حاضران و تشییع کنندگان اندک او را که همگی از دوستان و همکاران او بودند به حیرت وا داشته بود ، طاقت از کف داد و خود را بر خاک مزار او انداخت ، در حالی که با صدای بلند می گفت: « ای مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید! ... او یکی از اولیای خدا و از ملازمان امام زمان (عج) بود....» و در آن هنگام کسی از حاضران جز من ، راز سوز و گداز بی اندازه میرزا حبیب را نمی دانست. صبح فردای آن روز ، میرزا حبیب به سراغ من فرستاد تا به مسجد بازار بروم. من که هنوز مبهوت ماجرای دیروز و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹وعده ما هر روز صبح دعای عهد🌹 سلام بر شما : ❤️ منتظران بقیه الله (ارواحنا فداه) ❤️ ان شاء ا... هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با 🌺امام زمان (عج)🌺 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 📜 🌹*بِسْم اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ*🌹 ❣🕊اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْه❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ،وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ،❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ ❣🕊اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ❣🕊 ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈ 🔴 آنگاه سه باربرران خوددست میزنى، ودرهرمرتبه مى گويى: اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان ❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈🍃❈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در همه صنایع، ماشین‌هایی که با حداکثر توان اسمی کار می‌کنند احتمال آسیب‌پذیری بالاتری دارند البته به همراه خطاهای انسانی ناخواسته به خاطر فشار کاری بالا بر روی همکاران ما از اختلال‌ها، وقفه‌ها و کاستی‌ها آگاهیم ولی تمام سعیمان را می کنیم تا مجدد به اوج برگردیم با عنایت پروردگار با لطف و همراهی شما و با اطمینان به تعهد و دانش همکاران‌مان... @pooyesh
پیام آقای غفاری مدیر عامل ایتا👆 ✅ تنهامسیرآرامش برای این مدیر انقلابی آرزوی موفقیت میکند🌹
🔷 یه نکته کوتاه در مورد کرونا عرض کنم. ⭕️ کرونا در حقیقت نوعی از آنفولانزا هست و درمانش هم بسیار ساده. 💢 فقط این وسط مقاومت وزارت بهداشت در مقابل درمان های طب سنتی و اسلامی خیلی عجیب به نظر میرسه. ✅ اما به لطف خدا داره اتفاقات خوبی میفته که به زودی فتنه های پنهان کرونا رو برملا خواهد کرد...
🔷 یه نکته دیگه اینکه ⭕️ ویروس کرونا یک جنگ بیولوژیک هست و این جنگ ادامه خواهد داشت. در واقع اینطور نیست که با پایان یافتن کرونا، دیگه هیچ ویروسی تولید نشه. کرونا صرفا به عنوان دست گرمی هست و ویروس هایی مانند هانتا و سایر بیماری ها در ادامه یکی یکی رونمایی میشوند.. ✅ نظام بهداشتی ما با کمک طب سنتی و اسلامی باید خودش رو فوق العاده قوی کنه تا اماده مقابله با ویروس های جدید بشه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ چطور برخی افراد با وجود با افراد بیمار، مبتلا به نمی‌شوند؟ از زبان متخصص طب ایرانی‌اسلامی دکتر سید سعید اسماعیلی
3.37M
💥ساختار شناسی پزشکی ✨🔸مبانی علم پزشکی نوین ✨🔹مبانی علم طب قدیم 🔆آیا میشود بین طب قدیم و جدید وحدت ایجاد کرد؟ 💢👈دلیل ناتوانی پزشکی جدید از پیشگیری و درمان 💥ماهیت کروناویروس 🎙 "سید روح الله حسینی" @Javaher_Alhayat ‌‌ ❁•••❋✨🦋✨❋•••❁
کرونا و حکمرانی مجازی .pdf
286.4K
🗓 استاد میرباقری | متن کاملِ فرضیۀ «کرونا و حُکمرانی مجازی» 💥 یک و فرضیه این است که اشاعۀ بیماری در جهان، با هدفِ عبور دادنِ ملت‌ها از نظم فعلیِ تمدنی به‌سمتِ حکمرانیِ بلامنازع مجازی باشد. 💥 جوانانِ آتش‌به‌اختیار بستر تأیید یا رد این قبیل فرضیه‌ها را فراهم کنند. 💥 ویروس کرونا برخلاف همۀ طراحی‌ها، می‌تواند ضربه‌های مهلکی بر پیکرۀ مدرنیته وارد کند. 🔵 این متن بازتاب گسترده‌ای در فضای مجازی و در خبرگزاری‌ها و پایگاه‌های خبری داشت، از جمله در: خبرگزاری فارس b2n.ir/047727 / مشرق‌نیوز b2n.ir/256035 / جهان‌نیوز b2n.ir/108330 / خبرگزاری تسنیم b2n.ir/510729 و...
✅ فرهنگ یک جامعه هم دقیقا شبیه روحیات یک انسان هست. ⭕️ همون طور که اگه یک انسان به طور مداوم مراقب هوای نفسش نباشه خراب میشه ⭕️ یک جامعه هم اگه به طور مداوم پالایش نشه کم کم خراب خواهد شد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 آقای حیاتی، ان شاء الله به زودی خودتان این خبر را در اخبار سراسری قرائت کنید. @IslamlifeStyles
‌🌷مهدی شناسی ۵۹🌷 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹ابوتراب🌹 ◀️قسمت سوم 🍃خاك ماده‌اي با قابليت مقاومت و تحمل فراواني است. چنانچه صبر و مقاومتش زبانزد كوي عرفان است. از اين رو نه در مقابل فسق فاسقان و ظلم ظالمان،عبوس و مضطرب مي‌شود و نه در حلقات ذكر، جلسات علم شادي و سرور خود را به نمايش مي‌گذارد ( البته اين سخن به آن معنا نيست كه خاك شادمان از حلقات ذكر و جلسات علم ناراحت از مجالس فسق نيست. سخن اين جاست كه هيچ يک از اين دو وضعيت را به جلوه بروز ظاهري نمي‌كشاند. همه اشياء عالم اهل ادراك هستند و مادام در حال تسبيح گويي حضرت حق مي‌باشند.) 🍃حضرت مهدی علیه السلام "ابوتراب" است يعني سينه وسيع و دل گشاده ايشان هم تحمل گناه و قصور افراد را دارد و هم به اذن حق روي آنها پرده مي‌اندازد. همچنين از عبادت بيش از اندازه گروهی از عابدان و زاهدان بيش از اندازه شادمان نمی‌شود. 🍃خصلت بزرگان است که در هيچ حالی از وضعيت طبيعی خارج نمی‌شوند. نه خبری آنها را بيش از اندازه شادمان می‌کند و نه مصيبتی آنها را از حد بيرون غمگين می‌سازد. صراط عالمند واز افراط و تفريط مصون و درامان‌اند. وجود مقدس ابوتراب پدر هر صابر و مومن متعادلی است. 🍃ويژگی ديگر خاک جذب آب است. آب در عالم معنا علم و معرفت و در انتها پذيرش ولايت حضرات معصومين است. اگر ولايت حضرات معصومين از لابلای سنگلاخ وجودی هر طالبی عبور کند، قطعا همان فضای نامطلوب برای کشت معرفت تبديل به مزارع سبزی خواهد شد. 🍃حضرت صاحب الزمان ابوتراب‌اند. پدری که بر زمين تشنه وجود فرزندان خويش بارانی از معرفت می‌بارد تا سيرابِ سيراب شوند. 🍃ويژگی عجيب خاک که شايد کمتر مورد توجه قرار می‌گيرد پنهان کردن موادی است که ثمره چندانی ندارند.اگر برگها از درخت می‌ريزند روی آنها را با خاک می‌پوشانند تا دوباره به کود تبديل شود و اگر زباله‌ای هست که قابليت تبديل شدن به کود را داشته باشد در خاک دفن می‌شود. 🍃 ابوتراب پوشاننده ی رذايل اخلاقی افرادند. وجود مقدس صاحب الزمان نواقص اخلاقی هر سالکی را پنهان می‌کنند تا زمان برای رويش دوباره ايجاد شود. ابوتراب با جلوه الهی خويش سيئات فرد را به حسنات بدل می‌کند و آنچه از نظر شخص پرونده سياه اوست زمينه ساز پرورش مجددش می‌شود. 🍃ويژگی ديگر آب: چون به خاك اضافه شود، گل حاصل شده كاملاً شكل پذير است، اگر آب ولايت به خاک وجود هر سالکی اضافه شود وجود او شکل پذير و قابل انعطاف خواهد شد و برای پذيرش احکام شريعت و تسليم شدن در مقابل احکام مقاومت و سرسختی از خود نشان نمی‌دهد. آب ولايت چنان بر گوشه و کنار دلش سايه می‌افکند که جايی برای بروز منيّت‌هايش نمی‌يابد. 🍃شايد خالی از لطف نباشد به نام ابوتراب در قيامت نگاه ديگري بيندازيم. قيامت روز حسرت است. روز آه‌های بلند. روز نگرانی‌های جاودان. روز اضطراب‌های بی‌پايان.تنها کسانی اين روز رستگار و بی دغدغه‌اند که در دنيا خاک وجود خود را به دست مربی عالم سپرده‌اند و در آن جا همراه او قيام می‌کنند. 🍃 کجايند کسانی که ابوتراب پرورش دهنده آنها بود؟؟؟ در آن روز که ناله‌ها از شدت فراق از حق به عرش می‌رسد صدايی می‌آيد که کاش ما تراب بوديم(سوره ی نبا)، که امروز در پی ابوتراب قيام می‌کرديم. اما چقدر دير است و چه بی‌فايده است. آن روز، روز غبطه و حسرت است. 🍃ابوتراب!مهدی جان! خاک وجود مرا زمينه‌ساز قدمهای مبارک خويش کن تا با اثر مبارك گامهايت قلب مرده من، زيباترين مسجد عالم شود. ای صبا نِکهَتی از خاک در يار آور خاطر از ما ببر و مژده ديدار آور نغمه او به دل و جان، دهد آرام و قرار غم ما را ببر ای پيک صفا، تار آور صبرايوب، نباشد من بی سامان را وعده بگذار و از او، رقعه بر اين زار آور http://eitaa.com/joinchat/1943535617C235633b5fa کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi
اِلهى‏ عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک‏ الْمُشْتَکى‏، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ‏ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى‏ فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى‏ فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ‏ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏ اَدْرِکنى‏، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ کانال جوانان انقلابی @Javananenghelabi