eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
: اگر امام نبود، مي‌بايست در سالن‌هاي قمار به دعوا بپردازيم، در صف سينماها به سروكول هم بزنيم. امام افتخار دين و ملت ماست. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
18.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ارتش آرمانی 🔶 روایتی از سپاه قدس و سردار حاج قاسم سلیمانی "شهــ گمنام ــیـد"
5.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ماجرای شنیدنی تذکر حاج قاسم به محافظش؛ برو اونطرف بشین و از روضه استفاده کن ... ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
سعید دوستی‌ صمیمی‌ به‌ نام شهید ابوالفضل راه‌چمنی داشت، از بچگی‌ با هم‌ بودند وَ همه‌ جا حتی‌ سوریه‌🕌 نیز با هم‌ بودند، وقتی‌ که‌ دوستش‌ در سوریه‌ شهید❣ شد، می‌گفت‌ تا سالِ‌ او نشده باید‌ منم‌ شهید بشوم، من‌ به‌ او می‌گفتم: پسرم، هر کسی‌ یک‌ قسمتی‌ دارد، چرا این‌ حرف‌ را می‌زنی؟ اما دقیقاً‌ خواسته‌ سعید محقّق‌ شد و به‌ سالگرد‌ شهید‌ راه‌چمنی‌ نرسیده، خودش‌ هم‌‌ در سوریه‌ شهید ❣شد و به‌ کاروان شهدای‌ مدافع‌ حرم‌ پیوست. 🌷 📎 به روایت مادر شهید ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
رهبر انقلاب: جز برای خدا یک چنین چیزهایی را انسان نمیتواند مشاهده کند که مادر دو شهید بچّه‌هایش را خودش داخل قبر بگذارد و گریه نکند! ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌷رويش شقايق ها اواخر سال 69 مى خواستيم در منطقه اى شروع به كار تفحص كنيم كه مشكلاتى داشت و مى گفتيم شاید مجوز كار به ما ندهند. بحثى در آن زمان پيش آمده و سپاه گفته بود شما راهى كه داريد اين است كه يك شهيد بياوريد تا مشخص شود در آن منطقه شهيد هست. شش روز آن محدوده را گشتيم، اما چون به شهيدى برنخورديم و منطقه را هم توجيه نبوديم، دلشكسته خواستيم برگرديم صبح نيمه شعبان بود; گفتيم: "امروز به ياد امام زمان(عج) مى گرديم" اما فايده نداشت. تا ظهر به جست و جو ادامه داده بوديم و بچه ها رفتند براى استراحت در حال خودم بودم، گفتم: «يا امام زمان يعنى مى شود بى نتيجه برگرديم؟» همين كه در اين فكر بودم، چشمم به چهار - پنج شقايق افتاد كه بر خلاف جاهاى ديگر كه تك تك مى رويند، در آنجا دسته اى و كنار هم روئيده بودند. گفتم: «حالا كه دستمان خالى است، شقايق ها را مى چينم و مى برم براى بچه هاى معراجع تا دلشان شاد شود و اين هم عيديشان باشد.» شقايق ها را كه كندم، ديدم روى پيشانى يک شهيد روييده اند. او نخستين شهيدى بود كه در تفحص پيدا كرديم. شهيد «مهدى منتظر قائم» اين جست و جو در منطقه شرهانى بود و با آوردن آن شهيد، مجوزى داده شد كه به دنبال آن هم 300 شهيد در آن منطقه شناسايى شد. شهدايى كه هر كدام داستانى دارند ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مادر شهیدی که در خواب فرزندش را با حوری بهشتی دیده بود✅ حتما ببینید🙏 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌸 ﷽ 🌸 🔰تکبیر 🔶سال 61 پادگان 21 حضرت حمزه؛ آقای «فخرالدین حجازی» آمده بود منطقه برای دیدار دوستان.🍃💐 🔹طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش👞 شما بسیجیان هستم.»😳 🔸یکی از برادران نفهمیدم خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد، از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تأیید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت.🙃🤔 جمعیت هم با تمام توان الله‌اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند!👌😂😂 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
به نام خداوند مردان جنگ لقمه نان خشکی برداشتند و جانشان را گذاشتند ! بی ادعای بی ادعا این تمام سهـمشان بود از سفره ی انقلاب رزقک‌شهـادت ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 بدون تعارف با خانواده مدافع حرم 🌷 شهید صیاد خدایی 🌹 شادی روح شهدای مدافع حرم صلوات "شهــ گمنام ــیـد"
هدیه امام رضا (از خاطرات تفحص شهدا) آن روز صبح، كسى كه زيارت عاشورا مى خواند، توسلى پيدا كرد به امام رضا(ع). شروع كرد به ذكر مصائب امام هشتم و كرامات او. مى خواند و همه زار زار گريه مى كرديم. در ميان مداحى، از امام رضا طلب كرد كه دست ما را خالى برنگرداند، ما كه در اين دنيا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان اين شهدا به آغوش خانواده هايشان است و... هنگام غروب بود و دم تعطيل كردن كار و برگشتن به مقر. ديگر داشتيم نااميد مى شديم. خورشيد مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرين بيل ها كه در زمين فرو رفت، تكه اى لباس توجهمان را جلب كرد. همه سراسيمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهيد را از خاك در آورديم. روزى اى بود كه آن روز نصيبمان شده بود. شهيدى آرام خفته به خاك. يكى از جيب هاى پيراهن نظامى اش را كه باز كرديم تا كارت شناسايى و مداركش را خارج كنيم، در كمال حيرت و ناباورى، ديديم كه يك آينه كوچك، كه پشت آن تصويرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آينه هايى كه در مشهد، اطراف ضريح مطهر مى فروشند. گريه مان درآمد. همه اشك مى ريختند. جالب تر و سوزناكتر از همه زمانى بود كه از روى كارت شناسايى اش فهميديم نامش «سيد رضا» است. شور و حال عجيبى بر بچه ها حكمفرما شد. ذكر صلوات و جارى اشك، كمترين چيزى بود. شهيد را كه به شهرستان ورامين بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ اين مسئله را دريابند. مادر بدون اينكه اطلاعى از اين امر داشته باشد، گفت: «پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت...». "شهــ گمنام ــیـد"
🥀🕊 💐پدر بزرگوار شهید همه ساله،شب نیمه ماه رجب،مصادف باشهادت حضرت زینب (س)برای عزاداران عمه سادات،سفره طعام پهن می کند.ایشان می گوید:در شب بیست و پنجم ماه رجب،مصادف با شهادت موسی بن جعفر(ع) و پس از گذشت ده روز از شهادت حضرت زینب (س)،بی بی زینب را در خواب دیدم که به من فرمود: # امانتی روز یازدهم محرم را باید تحویل بدهی!!!از خواب که برخاستم به فکر فرو رفتم.یادم آمد علی اصغر روز یازدهم بدنیا آمد.چند روزی گذشت.سرکار بودم که خبر دادند حال خانواده خوب نیست و سریع به منزل حرکت کن. 🌷با خود گفتم:این بهانه ای بیش نیست وخبری دیگر مطرح است.وقتی به منزل رسیدم،فهمیدم که امانتم را تحویل دادم. در همان شبی که این خواب را دیدم،روح سیدعلی اصغر هم پرواز کرده بود.آنهم در جوار حرم حضرت زینب(س).😭 ✍راوی:پدر شهید_سیدعلی اصغر_شنایی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"