دَستش توی عملیات قطع شـده بود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته،
بهش گفتم: مادر برات بمیره!
چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم
باز وجدانم راضی نمیشد کـه من خونه باشم
و شما زحمت شستن لباسها رو بکشی...
#شهید علی ماهانی🌹
"شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
او شهیدی است که در نوجوانی با ترک یک گناه و نگاه حرام، به درجه بالای عرفانی رسید و در جوانی به دیدار
ماجرای تحول #شهید «احمدعلی نیری» به خاطر دوری از #گناه
یک روز بهش گفتم من نمیدانم چرا توی این چند سال اخیر شما در معنویات رشد کردی .
می خواست بحث را عوض کنداما سوالم را تکرار کردم . گفتم حتما علتی داره.گفت اگه طاقتش رو داری بشین تا برات بگم.
یه روز با رفقای محل وبچه های مسجد رفته بودیم دماوند. همه مشغول بازی بودند یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری روآب کن بیار…
منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.تا چشمم به رودخانه افتاد، یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم .
همان جا پشت درخت مخفی شدم …می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم.
پشت آن درخت وکنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن .همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شوداما خدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم.
کتری خالی را برداشتم از جایی دیگر آب تهیه کردم ورفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم
به سختی آتش را آماده کردم و خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود،
یادم افتاد حاج آقا گفته بود هرکس برای خداگریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهدداشت.
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم
واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله… به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به
اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!!
همه می گفتند سبوح القدوس و ربنا الملاکه والروح…
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…
"شهــ گمنام ــیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار زیبا از سه برادر #شهید
علی ، مهدی و حمید باکری🌹
#شهدارایادکنیدباصلوات
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼🍃
🍃
📽 #نماهنگ
ویدیویی زیبا از حال و هوای
#راهیان_نور🥀
#با_نوای🎶
#حاج_مهدی_ترڪاشوند💐
پُر از عطـ🍃🌸ـر #شهید است
سرزمین #شلمچه🕊
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار زیبا از سه برادر #شهید
علی ، مهدی و حمید باکری🌹
#شهدارایادکنیدباصلوات
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی را گفتند عشق غم است یا شادی ؟
انگشت بر لب نهاد و گفت : انتظار !!! انتظار !!! انتظار !!!
ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم
او به ظاهر گشت عاشق ما به معنا سوختیم
🍃🍃🍃
این نوشته حال مان را عوض کرد..
انتظار برایمان سخت بود...
حسین جان ...
45 روز در گمنامی به سر بردی و چشم های ما خشک شده بود و دل هایمان روز به روز تنگ و تنگ تر ....
این دوران چشم انتظاری بسیار سخت بود و با تمام وجود برای خانواده های شهدای مفقودالاثر کربلای خانطومان از عمه سادات طلب صبر میکنم...
🥀
همه دل هایشان برایت تنگ است...
برای شجاعت و مردانگی و از خودگذشتگی هایت ... 😞
چه سفری ...
آه از دمشق و سفر عشق ..
آه از عشق ...
🕊
حسین آقا ...
وقتی دلتنگ می شویم خیابان را مستقیم میگیریم سمت مزارت ...
همانجا که بوی بهشت میدهد
بوی حسین(ع) و بوی شهادت...
#به_امید_نظری_ازشهدا
#باذکرصلوات
#مرهمی_بردل_تنگ_خانواده_شهدا
#شهید #حسین_مشتاقی
"شهــ گمنام ــیـد"
🌴🌹 #شهید_احمدی و 🌷 #شهید_ملاسلیمانی ، فرمانده گردان فتح - عملیات بیت المقدس -اردیبهشت ۱۳۶۱
ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱
🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید:
▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو #شهید متوجه شوند از آنها عکس گرفتم.
🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود
📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در #عملیات_بیت_المقدس به #شهادت رسیدند...
"شهــ گمنام ــیـد"
قرار بود وداع داشته باشیم. وقتی صورتش را دیدم فقط گریه میکردم. دستم را کشیدم روی صورتش و همینطور که نگاهش میکردم با #روحالله خداحافظی کردم. خیلی حرف برای گفتن داشتم.
🍃🌷🍃
جمعیت آنقدر زیاد بود که فقط دلم میخواست نگاهش کنم. شاید ازدحام جمعیت بهانه بود، تاب گفتن از بیصبریهایم را نداشتم. حرفهای من و #روحالله ماند به قیامت.😭
🍃🌷🍃
#روحالله خیلی #نماز شب میخواند. اواخر سعی میکرد #نماز شبش ترک نشود. #توسلهایش دیدنی بود. #عاشق #امام زمان (عج)♡بود، میگفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای #خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید روح الله کافی زاده هم درتاریخ ۱۳۹۲/۲/۱۵# در شهر #حلب سوریه به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر نجف آباد اصفهان.
🍃🌷🍃
"شهــ گمنام ــیـد"
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
⚘مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود:
" رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است."
آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا میخنـدی؟؟؟
⚘گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(ع) گرفتم.
بهش گفتم اگه تو #شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم....
مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست...
#شهید_مهدی_صابری♥️🕊
#علی_اکبر_فاطمیون
.
"شهــ گمنام ــیـد"
#شهیدی_که_امام_زمان_(عج)
#کفنش_کرد💔
#شهیدی بود که همیشه #ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر…
#یابن_الزهرا💚
#یا_بیا_یک_نگاهی_بمن_کن💚
#یا_به_دستت_مرا_در_کفن_کن💚
از بس این #شهید به #امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
#علاقه داشت😍 به دوست روحانی خود #وصیت می کند.
اگر من #شهید_شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی…
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند.
پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است
آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟
و آنان اجازه دادند…
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم #ذکر شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن💚
یا به دستت مرا در کفن کن💚
وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن.😳
وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم
دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از #شهدا فردا باید تشییع شود
و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی💚
وقتی که می خواستم این #شهید را کفن کنم دیدم
یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این #شهید را کفن کنم.
من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟
با عجله برگشت و دیدم دیدم این #شهید کفن شده
و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.😭
از دیشب نمی دانستم #رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم …نشناختم…
🌴 #منبع: کتاب روایت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده کتاب “میر مهر” حجه الاسلام سید مسعود پور آقایی
◽خانواده شهید راضی به دانستن اسم شهیدشون نیستن▫
"شهــ گمنام ــیـد"
دل #شهید جنتی است که
#ملائک بدان غبطه می خوردند
آری #جنتی که جز حضور دائم چیز دگری نیست
#و_عند_ربهم_یرزقون
"شهــ گمنام ــیـد"
∘ زمانِحضوردرسوریه
∘ محمدرضاخوابمےبیندکه
∘ خانمےباچهرهاےنورانے
∘ محمدرضارافرامےخواندومےگوید
∘ آمدهامتاشمـــارا
∘ خدمتِپسرم،حسیـــنعلیهالسلامببَرم
∘ محمدرضاباگریـــه
∘ نامِایشانرامےپرسدوَآنخانم،
∘ خودرادختـــرپیامبـــرﷺمعرفےمےکند!
•|🕊|• #شهید #محمدرضا_جبلی
•|🗣|• #بہنقلازهمسرشہید
•|💌|• #خاطرات_شہدا
"شهــ گمنام ــیـ
خاطره ای از #فرمانده_جهاد
بحث #شهادت که می شود #فاطمه_مغنیه می گوید: مادر من یک زن فوق العاده است.
خبر #شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند. همه ما را آرام کرد. بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم خطاب به بابا گفت: الحمدلله که وقتی #شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند. همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد که آرام شدیم. بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشییع برگزار می شد یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند ...
خبر #شهادت #جهاد را هم که شنید همین طور ....
دلم سوخت وقتی دیدمش ... مثل #بابا شده بود ... خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود ... جای کبودی و خون مردگی ها ...
تصاویر #شهادت و بابا و #جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگرنمی توانم تحمل کنم...
بازمادرغیرمستقیم من ومصطفی را آرام کرد،وقتی صورت #جهاد را بوسید،گفت : ببین دشمن چه بلایی سر #جهادم آورده ....
البته هنوز به ارباًاربا نرسیده..
«لایوم کیومک یااباعبدالله»
باز خجالت آراممان کرد.
"شهــ گمنام ــیـد"
خاطـــرات_شهــدا
شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار گوارا و خنک مانده بود..
منبع :دلهای خدایی
"شهــ گمنام ــیـد"
باور کن، #شهید دوستت دارد..
همین که بر #مزارشان ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده اند..
همین که #اشک هایت روان میشود ، یعنی نگاهت میکنند..
همین که دست میگذاری بر مزارشان ، یعنی دستت را گرفته اند..
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند..
همین که #قولِ_مردانه میدهی ، یعنی تو را به #هم_رزمی قبول کرده اند..
#باور_کن ،شهید #دوستت_دارد..
که میان این شلوغی های #دنیا هنوز گوشه ی #خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برشی کوتاه از زندگی #حاج #قاسم_سلیمانی
● قسمت ۸ - من میدونم کِی #شهید میشم...!
#میراث_سلیمانی
"شهــ گمنام ــیـد"
🔰 چشم به درد نخور !
🔻 چشماش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت: چشمی که برا امامحسین(ع)
گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#شهید #محسن_درودی 🌷
◼️ #انتشار_حداکثری_با_شما
"شهــ گمنام ــیـد"
#درمحضـــــر_شهــ🕊ـــداء🎋
دوستش میگفت:
حضرت آقا که فرمودند تولید ملی،
فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت...
محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنش رو در بیاره شور میگرفت تو هیئت میگفت برا امام حسین کم نذارین حضرت آقا که فرمودند شعور حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو نکرد...
روز عید که بچهها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت کی گفته ما دیوونه حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم عاقلانه عاشق حسینیم...
به قول خودش نمیذاشت حرف آقا #شهید بشه بلافاصله اطاعت میکرد
توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر میگرفت و طرح میریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت
#شهید_محمدحسین_محـــ✨ــمدخانی
#عمار_حلب🌷
"شهــ گمنام ــیـد"
خاطرات_شهدا🌷
💠ماجرای جالب تفحص شهدای گمنام
🍃🌹پنج #شهید را که مطمئن بودیم #گمنام اند، انتخاب کردیم. پیکرها را خوب گشته بودیم. هیچ #مدرک هویتی به دست نیامده بود.
🍃🌹قرار شد در بین شهدا، یک #شهیدگمنام که سر در بدن نداشت، به نیابت از ارباب بی سر، اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در #روز_تاسوعا تشییع و در ورودی دهلران دفن کنیم.
🍃🌹کفن ها آماده شد. همیشه این لحظه، سخت ترین لحظه برای بچه های #تفحص است؛ شهدا یکی یکی #کفن می شدند. آخرین شهید، پیکر بی سر بود.
🍃🌹سخت دلمان هوایی شده بود، #معجزه شد، تکه پارچه ای از جیب لباس شهید به چشم بچه ها خورد. روی آن چیزی نوشته شده بود که به سختی خوانده می شد: « #حسین پزنده، اعزامی از اصفهان».
🍃🌹شهید به آغوش خانواده اش برگشت تا در روز #عاشورا در اصفهان تشییع شود و بی سر و سامان دیگری از قبیله ی حسین (علیه السلام) جایگزین او شد.
🍃🌹 کسی چه می داند، شاید نام او که در روز تاسوعا در دهلران تشییع و به جای او دفن شد #عباس بوده است.
😭😭😭☘☘
"شهــ گمنام ــیـد"
عکسی ز شهیدان همه اعصاب مرا ریخت بهم
#زینب تو سر نعش عزیزان چه کشیدی . . . .
#یا_زینب_کبری
#دفاع_مقدس
#شهید
#کربلا
☘☘☘😔😔😔😔
"شهــ گمنام ــیـد"
باور کن، #شهید دوستت دارد..
همین که بر #مزارشان ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده اند..
همین که #اشک هایت روان میشود ، یعنی نگاهت میکنند..
همین که دست میگذاری بر مزارشان ، یعنی دستت را گرفته اند..
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند..
همین که #قولِ_مردانه میدهی ، یعنی تو را به #هم_رزمی قبول کرده اند..
#باور_کن ،شهید #دوستت_دارد..
که میان این شلوغی های #دنیا هنوز گوشه ی #خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#شهیدگمنام
~🕊
#روایت_عشق^'💜'^
⚘مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود:
" رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است."
آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا میخنـدی؟؟؟
⚘گفت: مادر! امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(ع) گرفتم.
بهش گفتم اگه تو #شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم....
مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت: مادر خدا هست...
#شهید_مهدی_صابری♥️🕊
#علی_اکبر_فاطمیون
.
"شهــ گمنام ــیـد"