eitaa logo
بیداری اسلامی
303 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
21 فایل
شادی روح شهدا صلوات🌹🌹🌹🌹 ⭕آیدی کانال https://eitaa.com/joinchat/3927900316Cab673d9545 ♾️مدیر کانال برای تبادل اطلاعات انتقاد و پیشنهاد؛ @hosinkordi کپی حلال
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥️ اسلام معاویه 🆚 اسلام امام علی 🔹استاد رحیم پور ازغدی: از امام علی (ع) پرسیدند چرا این‌قدر زندگی را بر خودت سخت می‌گیری؟ فرمود برای اینکه بر مردم آسان بگذرد. دعوا بر سر دو نوع اسلام و دو نوع تشیع است که هر دوی آنها زیارت، عزاداری و حب اهل‌بیت دارند. همین الآن در کشور ما طرفداران اسلام معاویه از اسلام امام علی بیشتر است!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اگه نمیتونی بری کربلا اینو حتما گوش کن. استاد عالی
نماز بی ولایت بی نمازی است تعبد نیست، نوعی حقه بازی است
▪️ واکنش یک ایرانی مقیم آلمان به انبار هیزم و زمستان سخت در این کشور
🥀🥀 در این دنیا بعد از خدا، مادرش را بیش از همه دوست داشت. کوچک‌ترین نشانه‌های غم را که در صدا یا چهره‌اش که می‌دید، سریع به من می‌گفت: «تو مامان رو اذیت کردی؟ چیزی شده؟ چرا مامان ناراحته؟» آنقدر رابطه‌شان عمیق و صمیمی بود که محمدحسین حتی قبل از مادر حاضر نبود صبحانه بخورد. با حضور او هیچ‌وقت احساس تنهایی و بی‌پناهی نداشتیم. دل و پشتمان همیشه به او گرم بود. آنقدر رفتارش حمایت‌گر و برادرانه بود که من بیشتر رازهایم را با او در میان می‌گذاشتم. چند شب قبل از شهادتش به من زنگ زد. گفت: «تهمینه، بیا یک دل سیر با هم حرف بزنیم.» آن روزها تازه خبر شهادت شهید محسن حججی پخش شده بود. آهی کشید. در صدایش حس غریبی داشت. گفت: «چند روز دیگه نوبت من هم می‌شه که شهید بشم!» جا خوردم. نمی‌دانستم چه بگویم. خودم را زدم به آن راه. به زور خنده‌ای به لب آوردم و شوخی کردم: «شهید شدن سعادت می‌خواد!» چیزی نگفت. بحث را تمام کرد. سکوتش یک هفته بعد به من پاسخ داد. وقتی که از محل خدمتش با خانه تماس گرفتند و گفتند: محمدحسین شهید شد.💔🌱 🍃🍃🍃
*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه حالو هواتون امام حسینی شد،من حقیر رو از دعای خیرتان دریغ نفرمایید*🥺😭🤲🏻 *التماس دعای فرج* 💖💖💖💖 یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف می‌کرد: سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند. تعدادی از زائران به من گفتند: تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد، آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند، گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن گوی سبقت را از غربی‌ها.. ربوده اند... همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند. وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه می‌خورد. وقتی به ما رسیدند گفتند: کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟ من که توقع این سوال را نداشتم گفتم: بله، چطور مگه؟ آنها با خوشحالی گفتند: اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم. من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند، به آنها خوش آمد گفتم. بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از پرواز شروع کردم اصطلاحا به امر به معروف و نهی از منکر، (یعنی به درب می‌گفتم که دیوار بشنود) می‌گفتم این مکان‌های مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند، اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود با حالت ناراحتی و بی‌اعتنایی به من فهماند که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست. به نجف اشرف رسیدیم من هم در زمان‌های گوناگون می‌گفتم که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی می‌کرد. تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛ پدر آن دختر پیش من آمد و گفت: حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما، او فقط در درس و شغلش موفق شده و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمی‌داند! ما تصمیم گرفتیم او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند، چون آرزوی هر پدر و مادری عاقبت بخیری فرزندش می‌باشد. دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات نمی‌داند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت می‌کنید، او به اتاق می آید دائم می‌گوید: منظور حاج آقا فقط من هستم! چون فقط در این کاروان منم که سر و وضعم اینگونه است. ما از شما می‌خواهیم که رعایت حال ما و دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید. گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت علیهم السلام شکسته نشـود. گفتگوی ما تمام شد، و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم. *صبح روز اول که در کربلا* *بودیم به لابی هتل آمده* *و دیدم خانمی* *با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل* *منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد*. *وقتی دید من با تعجب او را نگاه می‌کنم گفت*: ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بی‌حجاب چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم اجازه دهید عبایتان را بشویم. من که شوکه شده بودم گفتم: اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید هم پزشک؛ در شأن شما نیست که عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم. درحالیکه گریه می‌کرد از من خواهش کرد که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود. به او گفتم تا نگویی چه شده من نمی‌گذارم.. باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند: دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمی‌تواند به این مکان بیاید. حرف‌هایی که مدیر کاروان می‌زد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری می‌شد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی. و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی، طفل مریضی دارم می‌خواهم درمانش کنی. او در حالیکه گریه می‌کرد می گفت: حضرت طبیب همه عالم هستند... ولی به من فرمودند دنبال من بیا... بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که مثل قرص ماه می‌درخشید و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود. حضرت فرمودند: پ
سرم را درمان کن. (خا نم دکتر در حالیکه بشدت گریه می‌کرد، سؤال کرد: حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟) من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم: بله، ولی این سؤال‌ها را نپرس... ایـن‌ها روضه‌های سوزناکی است که جگر انسان را کباب می‌کند. اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭 گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید و سیراب کنید. خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق گریه می‌کرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان، با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ می‌دهند؟! حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!! و بلند بلند گریه می کرد... به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران می‌گفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست... بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد. بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم، روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکس‌ها و نوشته‌هایی بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود. آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند. با خوش‌رویی ار من پذیرایی کرد و گفت: باور نمی‌کنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم، امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول درد و مرض اطفال را تشخیص می‌دهم و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمی‌فرستم و با اولین نسخه مریض‌ها خوب می‌شوند، فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام 📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕 علیرضا ثبتی گجوان 💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام، خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام "اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد، خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد" قَسَمت می‌دهیم آخرین خلیفه و جانشینت را بدون وقوع علائم حتمی در عالم، ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین... 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 این داستان زیبا را برای افراد و گروه های مختلف ارسال کنید.امید است در این ایام مورد لطف وعنایت آقا ابا عبدالله الحسین (ع ) 🚩اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَج یاحسینــــ‌ـے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 مسلمونی به زیاد بودن رکوع و سجده نیست! 🎙 حجت‌الاسلام مسعود عالی 🇮🇷
چوپونه میره کلاس نهضت، بعد چند سال ازش میپرسن: خب این سوادی که یاد گرفتی به دردت خورده یا نه؟ میگه: خیلی، قبلاً میخواستم گوسفندا رو بشمرم، کله‌هاشون رو میشمردم. حالا دراز می‌کشم رو زمین، پاهاشونو می‌شمرم تقسیم بر ۴ می‌کنم. پ‌ن: شمردن کله‌ی جنین تو سونو خیلی آسونتر از دست و پاست 🇮🇷
🔺‏استوری « ما رأیت الا جمیلا»ی مادر شهید ‎محمد اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بعضی‌ها در حرف زدن، در نوشتن؛ حالا که دیگر فضای مجازی هم هست، راحت برمیدارند اینجا و آنجا مینویسند «آقا همه را فساد گرفته»؛ نه آقا! این‌جوری نیست... ✍رهبر انقلاب ۱۳۹۷/۰۵/۲۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله ناصری : خدا می‌داند من ایشان (آیت الله خامنه‌ای) را نماینده امام زمان علیه‌السلام می‌دانم
▪️‏روح بلند و ملكوتى ‎آيت الله ناصرى استاد برجسته اخلاق و شيفته واقعى امام عصر(عج) در آخرين جمعه ماه محرم به اربابش سيدالشهدا(ع)پيوست. وى از شاگردان برجسته آيت الله خويى و امام خمينى(ره)بود و ابراز ارادتش به امام زمان به حدى بود كه هميشه مى گفت: در هر حال"یابن الحسن"را فراموش نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*به کوری چشم دشمنان رهبرمون این کلیپ رو ببینید و حالشو ببرید‼️* *اگه اشکتون جاری شد تعجب نکنید‼️* *فوروارد کنید همه عاشقای آقا ببینن‌* *‌‌* ** *🌸شمیم _گل _نرگس_ (عج)🌸*🤲 *(التماس دعای فرج)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| سلام بر تو ای پرچم بر‌افراشته... 🧡 قرائت بخشی از توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای
🥀🥀 ‍ کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» آرام در گوشش گفتم « این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «این بابا مهدی منه؟» از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت:مامان از طرف تو هم بوسیدم. یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود.😭 احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد.💔 همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. راوی همسر شهید🌱 🍃🍃🍃
🖼 از پاستور تا قلّه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 شروع سخت دولت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفر رهبر انقلاب به مشهد رهبر انقلاب در سفر به مشهد مقدس به‌دنبال تغییر شرایط کرونایی کشور، در مراسم غبارروبی مضجع نورانی امام رضا علیه‌السلام که در روزهای پایانی ماه محرم برگزار شد، شرکت کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پدرها با تمام توان برای رشد فرزندان تلاش میکنند لذا اینهمه به سخره گرفتن جایگاه پدر در فضای مجازی، طبیعی نیست... کمی بیاندیشیم🤔 🇮🇷
چت بدترین راه ارتباطیه که انسان درست کرده! پر از سوتفاهم، سو برداشت، پنهان کاری، دروغ، اغراق... واقعا چت کردن بدترین راه ارتباطیه…!