چقدر آخر این ماه سخت و سنگین است
❣تمام آسمان و زمین بیقرار و غمگین اسٺ
بزرگتر زغم مجتبی و داغ رضا
❣فراق فاطمه با خاتم النبیین است
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
☘سید ابوالحسن اصفهانی (۹) دو ماه از این قضیه گذشت، شبی بعد از این که سید ابوالحسن در صحن امیرالمؤم
☘سید ابوالحسن اصفهانی(۱۰)
فردا صبح از سید ابراهیم پسر بحرالعلوم یمنی سؤال شد: دیشب کجا رفتید؟ سید ابراهیم خندید و با خوشحالی گفت: «الحمدلله ستبصرنا ببرکة الامام السید ابوالحسن»؛ ما به برکت امام سید ابوالحسن شیعه شدیم! گفتند: کجا رفتید؟ گفت: «رحنا بالوادی مقام الحجة»؛ در وادی السّلام به مقام حضرت حجت(عج) رفتیم. وقتی به اطراف مقام رسیدیم، سید ابوالحسن چراغ را از خادمشان گرفتند و گفتند: اینجا بنشین تا ما بر گردیم،
⚡️⚡️⚡️
مشهدی حسین همان جا نشست و ما سه نفر وارد مقام شدیم، وقتی در فضای مقام داخل شدیم، سید چراغ را زمین گذاشتند و کنار چاه رفتند و وضو گرفتند و داخل مقام شدند و ما بیرون مقام قدم میزدیم، سپس سید ابوالحسن مشغول نماز شدند. پدرم چون معتقد به مذهب شیعه نبود، لبخند میزد و میخندید. ناگهان صدای صحبت کردن بلند شد، پدرم با تعجب به من گفت: کسی اینجا نبوده است! آقا با چه کسی صحبت میکند؟!
⚡️⚡️⚡️
دو سه دقیقه صدای صحبتها را میشنیدیم، اما تشخیص نمیدادیم که صحبت درباره چیست، هیچ یک از مطالب مشخص نبود. ناگهان سید صدازد: «بحرالعلوم ! داخل شو»، پدرم داخل شد، من هم خواستم به داخل مقام بروم اما سید فرمود: «نه تو نیا!»، باز به قدر چهار - پنج دقیقه صدای صحبت میشنیدم، اما صحبتها را تشخیص نمیدادم، ناگهان یک نوری که از آفتاب روشنتر بود، در مقام حضرت حجت تابش کرد و...
ادامه دارد
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary11
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
▪️◾️
▪️
قبرش خاكى ماند
تا كسى فراموش نكند
كوچه هاى مدينه را...
چادر خاكى را...
...اگر در بقيع
قبر مادرمان پيدا شود
چه بين الحرمينى ميشود
از حرمِ پسر تا حرمِ حضرت مادر ...
🏴شهادت مظلومانه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امام حسن مجتبی علیه السلام را محضر مقدس حضرت ولیعصر ارواحنافداه تسلیت عرض مینماییم.
@bidary11
❓آیا پیامبر اسلام شهید شدند یا رحلت فرموده و به مرگ طبیعی از دنیا رفتند؟
❗️آنچه که از روایات شیعه و سنی بدست می آید آن است که رسول اکرمصلیاللهعلیهوآله مسموم شده و به شهادت رسیدند.
👈امام حسن علیه السلام فرمود:
«هیچ یک از ما اهل بیت نمی باشد جز آنکه یا توسط شمشیر از دنیا می رود و یا مسموم شده و از دنیا می رود»
📚بحار الانوار ج27 ص217
📚کفایه الاثر ص227
👈امام رضا علیه السلام فرمود:
«همه ما مقتول و شهید از دنیا می رویم»
📚الفقیه ج2 ص585
📚عیون الاخبار ج2 ص203
👈امام صادق علیه السلام فرمود:
«گمان می کنید پیامبر به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا کشته شد؟ و بدانید که پیامبر اکرم قبل از مرگ توسط آن دو زن مسموم شد و از دنیا رفت و گفتیم که آن دو زن و پدرانشان بدترین خلق خدایند»
📚تفسیر عیاشی ج1 ص200
📚بحار الأنوار ج31 ص641
‼️مساله شهادت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در کتب اهل سنت نیز مورد اشاره قرار گرفته است.
🗯بخاری می نویسد:
«عایشه می گوید: در روزهای پایانی حیات پیامبر به زور در دهان آن حضرت دوایی ریختیم، حضرت با اشاره به ما فهماند که به من دوا نخورانید، ما گفتیم این خودداری پیامبر به خاطر آن است که مریض از دوا بدش می آید و وقتی بهوش آمد فرمود: آیا من شما را از این کار نهی نکردم؟ اکنون به جز عباس که شاهد ماجرا نبوده باید جلوی چشمان من به دهان همه آنان که در این خانه هستند از همان دوا ریخته شود»
📚صحیح بخاری،ج5 ص120
🗯بزرگان اهل سنت از ابن مسعود نقل کرده اند:
«اگر 9 بار سوگند یاد کنم که پیامبر کشته شده است برایم بهتر است تا یک بار سوگند یاد کنم که او کشته نشده است زیرا خداوند اورا پیامبر وشهید قرار داده است»
📚مسند احمد،ج1 ص408 ح3873
📚طبقات الکبری،ج2 ص201
📚المصنف،ج5 ص269
@bidary11
بیداری از خواب غفلت
☘سید ابوالحسن اصفهانی(۱۰) فردا صبح از سید ابراهیم پسر بحرالعلوم یمنی سؤال شد: دیشب کجا رفتید؟ سید ا
☘سید ابوالحسن اصفهانی(۱۱)
ناگهان یک نوری که از آفتاب روشنتر بود، در مقام حضرت حجت تابش کرد و صیحه پدرم به صدای عجیبی بلند شد. یک صیحه زد و صدایش خاموش شد. سپس سید ابوالحسن صدازد: سید ابراهیم! بیا پدرت حالش به هم خورده است. آب به صورتش بزن و شانههایش را بمال، آب به صورتش زدم و شانههایش را مالیدم، پدرم چشمهایش را باز کرد و با صدای بلند گریه میکرد.
⚡️⚡️⚡️
بیاختیار از جا بلند شد و روی قدمهای سید ابوالحسن افتاد و پاهای سید را میبوسید و دور سیّد طواف میکرد و میگفت: «یا بن رسول الله! یابن رسول الله! یابن رسول الله! التوبة! التوبة! التوبة»!
پس از آن سید ابوالحسن، مذهب شیعه را به او تعلیم دادند و او شیعه شد و من هم شیعه شدم، به هر حال این قضیه گذشت و بحرالعلوم هم به یمن بازگشت.
⚡️⚡️⚡️
چهار ماه بعد زوّار یمنی به نجف آمدند و پولهای زیادی برای سید ابوالحسن آوردند، به همراه نامهای که سید بحرالعلوم توسط زوّار به حضور سید فرستاده بود و و از او تشکر و قدردانی کرده بود و نوشته بود: «از برکت عنایت و هدایت شما تا کنون دو هزار و اندی از مقلّدین من شیعه دوازده امامی شدهاند».
#شرح_حال_اولیاء_خدا
@bidary11
▪️ابن مهزیار گوید: به امام جواد علیه السلام عرض کردم:
فدایتان شوم، زیارت حضرت رضا علیه السلام بافضیلت تر است یا زیارت اباعبدالله علیه السلام؟
فرمود: زیارت پدرم افضل است و افضلیت آن به این خاطر است که حضرت اباعبدالله را همه مردم زیارت میکنند اما پدرم را زیارت نمیکند مگر شیعیان خاص (که دوازده امامی هستند.)
📚بحارالانوار (بیروتی) ج ۹۹ ص ۳۸
@bidary11
#آمادگی_برای_ظهور
ادّعا نکنید، آقا آمد میگویید: "ما در رکابت شمشیر برمیداریم و میجنگیم. هرچه فرمودید، سمعاً و طاعتاً میپذیریم."
نه! تا از قبل خودتان را آماده نکرده باشید، #تزکیه_نفس نکرده باشید، #صفات_رذيله را بیرون نریخته باشید، اینجا خطّ شما با خطِّ امام زمان ارواحنافداه دوتاست.
«لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا» (انعام/١۵٨)
💠استاد حاج آقا زعفری زاده
@bidary11
#تشرفات (قسمت اول):
💥چنان وضع مالی بدی داشتم که زیارت مشهد مقدس هم برایم آرزو بود، چه برسد به سفر مکه معظمه، آن شب وقتی در خواب دیدم که سیّدی خوش سیما، خانه و ماشینش را به ما فروخت و من بابت آن تنها مبلغ صدهزارتومان و النگوی همسرم را که سی هزار تومان می شد به او دادم و بعد از ایشان پرسیدم شما که هستید که این همه لطف به من می کنید؟
فرمودند: مگر حاجت شما زیارت امام رضا علیه السلام نبود ، من فرزند ایشان هستم!
✨💫✨
آن شب من از این خواب احساس نشاط می کردم و به تعبیر آن فکر نکرده بودم. فردا صبح در اطاق کارم، در آجودانی نیروی دریایی انزلی مشغول کار بودم که اعلام کردند هر کس می خواهد به مکه معظمه مشرف شود، برای ثبت نام بیاید تا قرعه کشی انجام شود. از آن همه کارمند تنها یک نفر باید معرفی می شد، من روی صندلی نشسته بودم که احساس کردم کسی از پشت مرا بلند کرد و گفت: برو ثبت نام کن. بلند شدم که بروم چند نفر از دوستانم خندیدند و گفتند: تو کجا می روی؟ وارد اطاق ناخدا که شدم گفتم: ناخدا زارع اسم مرا هم بنویس، همه خندیدند، گفتم: اگر پانصد نفر دیگر هم به لیست اضافه شود، باز اسم من در می آید.
✨💫✨
قرعه کشی کردند، ناخدا دستش را داخل کیسه برد، گفت: کاغذی به دستم چسبیده، آن را بیرون آورد، اسم من بود. علی رغم بعضی کارشکنیها نامه را گرفتم و به خانه رفتم. من باید مبلغ ۱۳۰ هزارتومان در تهران واریز می کردم که ریالی از آن را نداشتم. مبلغ۱۰۰ هزارتومان این پول بطور معجزه آسایی تهیه شد و همسرم نیز النگوی خودش را به من هدیه کرد که سی هزارتومان قیمتش بود.
ادامه دارد...
@bidary11