eitaa logo
بیکران″
38 دنبال‌کننده
224 عکس
72 ویدیو
6 فایل
درحال درس خواندن.... لطفا شکیبا باشید ارتباط با من: @beekaran
مشاهده در ایتا
دانلود
چند خطی گله دارم ز غمت می‌خوانی؟ تـا تـه ایـن غـزلم خیره به من می‌مانی؟
خبرت هست نفس در دلِ من تنگ شده؟ خبرت هست که هم دردی و هم درمانی؟
خبرت هست که در تنگه‌ی دریایِ جنون ساحل امن منـــــی موجِ منی، طوفانی؟
عشقت آلوده به خونم شده جریان دارد وَ تو چون روح به تن ، مستتری در جانی
بس تبر زد به تنم خاطره‌‌هایت شب و روز مُرد، افتاد، زمین خورد دلـــــم ، می‌دانی؟
لاادری
«گوشواره هایی از جنس عشقِ میهن» غرفه ها از هیاهو آکنده شده بودند. جای جای حیاط، در کنار غرفه ها، دانش آموزان مشغول بازدید و خرید وسایل و خوراکی ها بودند. در همین هنگام، از غرفه ای بازدید می‌کردم که بسیار ساده و بی ریا بود. غرفه دار آشنایم بود و از من کم سن و سال تر. قلبش برای میهنش می‌تپید و جسمش در اینجا بود. بچه ای با مرام از خطه ی افغانستان بود. نگاهم به دهانش مانده بود. منتظر پاسخ بودم. +بنظرت چندتا گوشواره می‌فروشی؟ برای سوالم پاسخی نداشت. میان آن همه گوشواره، دستی روی بهترین‌شان کشید. برخلاف چند دقیقه ی قبل که در صدایش موج هیجان می‌خروشید، اکنون با لحنی آرام گفت:«بعید می‌دونم کسی گوشواره هام رو بخره.» دست روی یگانه گوشواره اش کشیدم و گفتم:«خب کاری نداره که. من اولین نفر! همین گوشواره رو میخوام. چند میفروشی؟» غرفه دار میز کناری، خنده ی بلندی کرد. خنده اش دوستانه بنظر می‌آمد اما هرچه بود خنده ی دلنوازی نبود. گوشواره اش رنگ بخصوصی داشت. مانند بقیه نبود. تفاوتش چیزی فراتر رنگ آن بود و انگار داستان دور و درازی داشت. غرفه دار میز کناری همین طور که داشت کیک هایش را روی میز قرار میداد گفت:« نه...فروشی نیست. این گوشواره رو نمی‌فروشه.» به چهره ی دخترک نمی آمد این حرف هایی که چاشنی کنایه داشت را برای اولین بار شنیده باشد. موهایش را که کمی از مقنعه بیرون آمده بود مرتب کرد. به گوشواره ای نگاه کردم که دخترک با عشق پرچم کشورش(افغانستان) را روی آن هنرمندانه بافته بود. آن گوشواره به قدری ارزشمند بود که نمیشد برای آن قیمت گذاشت اما شاید بخاطر حرف مردم از عشق به میهن اش خجالت میکشید. با اندکی تامل خواست حرف دوستش را تکرار کند که گفتم:« کار خوبی میکنه... آدم کشور خودشو برای فروش نمی‌زاره.» با این حرف در دل دخترک چشمه ی امید جوشید. چشمانش برقی زد و سرش را بالا گرفت. بالاخره کسی پیدا شد که حرف دلش را بلند و بدون ترس فریاد بزند. آری! او میهن اش را دوست داشت. خنده‌ی دوستانه ام را ضمیمه ی امیدش کردم و گفتم:« به عنوان اولین فروش امروزت این گوشواره رو چند میدی؟» مکثی کرد و ناباورانه گفت:« واقعا می‌خوای بخری؟» باورش نمیشد که همین اول کار مشتری دست به نقد بخواهد گوشواره بخرد. +آره. مگه چه عیبی داره؟ میخوای نخرم؟ - نه نه...فقط.. +خواهرم زود باش. دل تو دلم نیست صاحب یکی از اینا باشم. - قابل نداره...پانزده تومن. از کیف پولم پانزده هزار تومان نقد برداشتم و با ذکر صلوات اولین خریدار گوشواره هایی شدم که پرچم سه رنگ میهنم بر آن نقش بسته بود. +بیکران″ ۱۴۰۱.۱۲.۲۱ @biekaran
هدایت شده از نگاشته
✏️اونا می‌گن «زنده باد مخالف من»؛ امّا شما «زنده یاد» بشنو! ✍️ @negashteh | نگاشته
شروع ...🌿🌙 @biekaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همان اتفاق خوب . .‌ .🌿❤️ تو؛🖐🏻 با حجاب👀 زیبا تری😉 @biekaran
43.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زهرا(س) . . . 🖐🏻 تو مثل دریای بیکرانی🌊 بانو😚 @biekaran
بیکران″
زهرا(س) . . . 🖐🏻 تو مثل دریای بیکرانی🌊 بانو😚 @biekaran
📌مکان: ایستگاه نیرو هوایی با همراهی چند تا بسیجی با مرام💛
بیکران″
همان اتفاق خوب . .‌ .🌿❤️ تو؛🖐🏻 با حجاب👀 زیبا تری😉 @biekaran
جای تک تک اعضای کانال خالی... بسیاااار شلوغ بود. کار ما ایجاد یه حس خوب بود. حس خوب امام زمانی😌 بعضی ها با دیدن ما، کارمون رو تحسین میکردن بعضی ها بی‌تفاوت رد میشدن بعضی هام تا میخوردیم فحشمون میدادن... بعضی ها...ای خوشا بحال اون بعضی ها🥺🌙 حس خوبشون...خیلی خوب بود... خوش بحال هر کسی که امام زمان صداش کنه و اون لبیک بگه خوشا بحالشون😇
بیکران″
زهرا(س) . . . 🖐🏻 تو مثل دریای بیکرانی🌊 بانو😚 @biekaran
هماهنگی کاملا اتفاقی گروه سرود رو با اعضای بیکران مشاهده میکنید😎
بیکران″
جای تک تک اعضای کانال خالی... بسیاااار شلوغ بود. کار ما ایجاد یه حس خوب بود. حس خوب امام زمانی😌 بع
مدعی گوید که با یک گل نمی‌آید بهار، من گلی دارم که دنیا را گلستان می‌کند:)!🌿 @biekaran
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌جهت ادامه دار شدن 🦋هم رنگی داره 🦋هم بدون رنگ داره 🦋هم جمعی رنگی داره 🦋هم جمعی بدون رنگ داره 🦋هم تکی رنگی داره 🐛اما تکی بدون رنگ نداره😂🖐🏻
در بین زیبایی شعر🌿🌸
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد @biekaran
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد @biekaran
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد @biekaran
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت مصداق همان وای به حال دگران شد @biekaran
حامد عسکری
و چه زیبا میگویند باران رحمت است...🌿 شاید حکمت رحمت این باران... نسوختن دست عابری، بر اثر سهل انگاری باشد🌧 چهارشنبه ی آخر سال را زیبا جشن بگیریم @biekaran