به خدا می ترسم
من از این فتنه دوران بخدا می ترسم
من از این سستی ایمان بخدا می ترسم
عمر آدم شده بر باد فنا یار کجاست
من از این حیله شیطان به خدا می ترسم
دشمن ما شده ویروس جهالت به یقین
من از این دشمن پنهان به خدا می ترسم
دین و مذهب شده کانون تجارت عجبا
من از این حمله به قرآن به خدامی ترسم
شک میان من و تو آمده از سوی عدو
من از این دشمن ایمان به خدا می ترسم
مکتب ما علوی تیغ علی در کف ما
من ز بِِن مُلجم شیطان به خدا می ترسم
خون سرخ شهدا ضامن آزادی ماست
من از این خون شهیدان به خدا می ترسم
شد منافق به سر سفره دشمن چو شریک
من از این دشمن نادان بخدا می ترسم
نیست کس را خبر از کس مگر هنگام ممات
من از این قحطی وجدان به خدا می ترسم
(بیقرارم) نگران پسر فاطمه ام
من از این ظلم به ایشان به خدا می ترسم
بیقرار اصفهانی
هر شب با بیقرار اصفهانی
(پند شمار ۲۲)
خسیس مباش
بُخل باشد چون بلای آدمی
میزند آتش به هستیت همی
کن کرم بر اهل خانه ای پدر
کن جَدَل با اهل خانه مختصر
از چه کردی در قفس افراد را
یا گریزان از خودت اولاد را
ازچه میجنگی تو با یاران خویش
یا کنی دلهای آنان را پریش
از چه خانه گشته زندان بلا
اهل تو گشته به غصه مبتلا
کن مدارا و درایت کن به کار
تا نگشته دیر تدبیری بیار
حاضری سکه به زندانبان دهی
یا جریمه یا که تو تاوان دهی
قبل آن جانم بیا اندیشه کن
مهربانی مهربانی پیشه کن
(ناگهان بانکی برآمد خواجه مرد)
رفت و با خود از جهان چیزی نبرد
نیست مردن از برای دیگری
رُک بگویم تا به پندم پی بَری
دل بِکن از مال دنیا هوشیار
با کرم شادی به کانون ات بیار
قدر هم از هم بدانیم این زمان
از خسیسی و لجاجت ای امان
(بیقرارا ) گر خودت الگو شوی
در قیامت مزد پندت میبری
بیقراراصفهانی
التماس دعا
(مناجات شب نهم)
ماه مبارک رمضان
به خدا محتاجم
من گرفتارم و حیران به خدا محتاجم
این من و دیده گریان به خدامحتاجم
چاره ی کار ندانم مددی مونس جان
آمدم سر در گریبان به خدا محتاجم
رو سیه باشم و بیچاره پناهم تو بده
آمدم زار و پشیمان به خدا محتاجم
روسیه غرق گناهم بنده گمگشته راه
جرم من باشد فراوان به خدا محتاجم
من گدایم بینوا بر خودم کردم جفا
ای رحیم و مهربان به خدا محتاجم
ای خداوند عزیز ازهمه دارم گریز
از تو میخواهم امان به خدا محتاجم
(بیقرارم)کردگارم ای همه هست و قرارم
من گرفتارم و حیران به خدا محتاجم
بیقرار اصفهانی
التماس دعا
در سوگ پیر غلام اهلبیت
(حاج محمد ظریفی)
چه مداحی چه آقای شریفی
محمد نام او شهرت ظریفی
یکی بلبل به بستان ولایت
که عشق مرتضی در او نهایت
همیشه برلبش نام حسین بود
برفت و پیش اربابش بیآسود
به بازار محبت قد خمیده
تو گویی دعوت حق را شنیده
چه ساده بی ریا عاشق به مولا
دلش پاک و همی مانند دریا
حبیب ابن مظاهر را نشانی
به عشق اهلبیت داده جوانی
به شعر (بیقرار) آمد چه عالی
بگیرد دست او مولی الموالی
(بیقرار اصفهانی)
هیئات مذهبی
جامعه ذاکران و شاعران
شهر شهیدان اصفهان
روحش شاد
مهدی زهرا
خوشا ذاکرکه مولایش تو باشی
خوشا شاعر که آقایش تو باشی
کجای عالمی مهدی زهرا
خوشا دنیاکه عُقبایش تو باشی
تو ای باران رحمت هستی خلق
خوشاساحل که دریایش توباشی
جهان انگشتر و باشی نگین اش
خوشاخلقت که دنیایش توباشی
شود عالم ز یُمن تو گلستان
خوشاآهوکه صحرایش تو باشی
تویی منجی عالم مونس جان
خوشاروزی که فردایش توباشی
قرار (بیقرارِ) خسته جانی
خوشاشاعر که مولایش توباشی
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
صلوات حضرت خدیجه
______________________
بر احمد و بر خدیجه زهرا صلوات
بر نام علی حضرت مولا صلوات
______________________
باشد حسن غریب مادر چوحسین
بر نسل نبی جمیع طاها صلوات
______________________
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
خدیجه بر زنان باشدسرآمد
بود او همسر پاک محمد
نه همسر بلکه حامی پیمبر
بود مادر به زهرا کفو احمد
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
خدیجه همتای حیدر
خدیجه همسر پاک پیمبر
خدیجه مادر زهرای اطهر
محمد را حمایت کرده از جان
خدیجه منتخب از سوی داور
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
حضرت خدیجه
مَلیکَهُ العَرَب فخر زنان است
مثال فاطمه دُر گران است
محمد را بود همسر خدیجه
فدای دین وقرآن قهرمان است
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
یوسف زهرا
ای یوسف زهرا رخ زیبا داری
فرزند علی و قد رعنا داری
خُلق تو محمدی و عطر یاسی
در قلب همه خلق جهان جا داری
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
رحلت حضرت خدیجه
مادرِ اُمت ز دنیا رفته است
درس ایثارو شجاعت خوانده است
افتخار دین و قرآن مبین
زن مگو باب کرم دُر ثمین
نام نیکویش خدیجه قهرمان
همسر پیغمبر و فخر زمان
حامی دین خدا از جان و دل
او نشد در پیش یزدانش خجل
رهرو خاتم شد و احکام او
بهتر از او در همه عالم مجو
مادر زهرای اطهر فاطمه
اسوه تقوا و ایمان عالمه
از تبار انبیا و اولیا
پیرو دین بود و احکام خدا
شاهد این ادعا حیدر بود
مادر گیتی از او مادر بود
حضرت زهرا مثال مادر است
قلب پیغمبر عزیز داور است
آفرین بر همت والای او
مهر و مه روشن شد از سیمای او
رنج ها دید و صبوری پیشه کرد
پا به پای مصطفی اندیشه کرد
فتنه ها در کار او ایجاد شد
با وجودش مُلک دین آباد شد
تا دم رحلت کنار مصطفی
در چنین ایام شد از ما جدا
آن دم آخر بگفتا با نبی
خواهشی دارم بگویم ای ولی
از عبای خود کفن باشد مرا
جان سپارم راحت و گردم رها
داد پیغمبر جوابش را ز جان
شد کفن او با عبایش آن زمان
ای خداوند کریم و مهربان
خالق دنیا زمین و آسمان
جان زهرا و خدیجه مادرش
هم به حق احمد و آن حیدرش
رفع غم از چهره دنیا نما
ملت ما را ز غمها کن رها
(بیقرارم ) مدح او گفتم ز جان
مزد من باشد الها در جنان
بیقرار اصفهانی
حضرت خدیجه
خدیجه همسر و یار پیمبر
خدیجه مادر زهرای اطهر
و او حامی بود بر دین و قرآن
سرآمد بر همه بانوی ایمان
خدیجه دُر دریای کرامت
خدیجه سرور نِسوان اُمت
کنار مصطفی محکم سِتاده
به دین با عزم خود عزت بداده
خدیجه مثل حیدر کوه قدرت
که بر روح بزرگش باد رحمت
خدیجه جان فدای مصطفی بود
اَبَر زن پا به پای مرتضی بود
برای شوهرش همچون سپر بود
دمی از جور نامردان نیاسود
محمد را معین جان نبی بود
که او هم بر لبش نام علی بود
همی آورده زهرا را به دنیا
که گردد بعد از او همسر به مولا
خدیجه (بیقرار) مصطفی بود
خدیجه حامی دین خدا بود
بیقرار اصفهانی
(تا زنده ام یادم کنید)
ای مرده پرستان به کجائید
بر خاک مزارم ز چه آئید
فرقی نکند به حال زارم
دیگر به کسی کار ندارم
در بودن من کجا تو بودی
آیا تو غمی ز من زدودی
خواهم سر قبر من نَیائید
یا گل به مزار من گذارید
بسیار گره به کار من بود
غصه همه جا کنار من بود
من مرده و زنده ام یکی بود
گفتی به دلت رفت و بیآسود
دنیاست همی دار مکافات
نوبت به تو هم رسد هیهات
با رفتن من به خود بیائید
یادی ز عزیز خود نمائید
این پند به شعر(بیقرار) است
دنیا بنگر که در گذار است
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند شماره ۲۳)
زندگی
زندگی دانی برادر رهگذاری بیش نیست
دل بر آن جانا نبندی چون بهاری بیش نیست
آمدی روزی به دنیا و دمی هم می روی
این هیاهو گرد تو بنگر غباری بیش نیست
شمع عمر آدمی خاموش گردد. ناگهان
این امور زندگی هم چون قراری بیش نیست
در سفر هستی و باشی در مسیر آرزو
کم نما آمال خود را اضطراری بیش نیست
هر چه می کارد بشر آن را درو خواهد نمود
زندگی روی زمین چون لاله زاری بیش نیست
بیقراران را بگو چون شد قرار زندگی
این دو روزه عمرما همچوشراری بیش نیست
بیقرار اصفهانی ( پرویز بیابانی)
التماس دعا
مناجات شب ماه مبارک رمضان
(شب نهم)
ای دریغ
مثل رعد آمد گذشت این زندگی
سهم ما شد ای خدا شرمندگی
بنده ی خوبی نبودیم ای دریغ
جز گنه سهمی نبردیم ای دریغ
بگذر از ما ای که ستاری خدا
هم رحیمی هم تو غفاری خدا
این گنه بارِ گران گشته به ما
کن به حق مصطفی ما را رها
گرچه آب ازسرگذشته زین خطا
رحم کن بر ما به حق مرتضی
ما گنهکاران بسی شرمنده ایم
هرچه باشد تو خدا ما بنده ایم
گر نبخشی ما کجا باید رویم
ما گدائیم و کنون پشت دریم
(بیقراران ) را قراری خالقا
رحم کن بر ما تو بگذر ای خدا
بیقرار اصفهانی