eitaa logo
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
319 دنبال‌کننده
248 عکس
23 ویدیو
0 فایل
-وقت گرفته شده گردن گرفته نمی شود. یه نیمه جامعه گریز نامفید که ممکنه شماره تونو داشته باشه، ممکنه هم نه. (به دنیای بریده های کتاب آگاتای روانی خوش آمدید.) (به خاطره ها سپرده‌شده) https://harfeto.timefriend.net/17155408963701
مشاهده در ایتا
دانلود
احساس میکنم زبان فارسی شده وجودم.
کلمات، همیشه نیستند که یاری ات دهند. گاهی که قهرشان بگیرد، باید نازشان را بکشی و به آن ها بگویی لیاقتت بیشتر از این حرف هاست. گاهی کلمات وزن می گیرند و قافیه و می شوند شعر؛ گاهی هم می شوند مکتوبات یک نویسندۀ خوش خیال که در شوق کلمات، چشمه ی ذهنش را جاری دفتر می کند و صفحه کاغذ را مملؤ از چیزهایی که می داند و نمی داند یا اینکه می خواهد بداند. آگاتای سابق؛ 1402/12/19
فهرست کتابهای زمستان(۱۴۰۲): _این کتاب را ممنوع کنید _کتاب راهنما _معبد اسرارآمیز _پیتزای داغ برای کنت اشراف زاده _افسانه ی ایکاباگ _سنگ بیننده _سرود کریسمس _داس مرگ _راز لوسیندا _به خانه ی مردگان خوش آمدید _خودشناسی، آلن دوباتن _درخت چوب آهنی _تمام زمستان مرا گرم کن. _خشم مولگراث _کیمیاگر پائولو کوئیلو _من ژانت نیستم _پادشاه فراری _مرا با خودت ببر _روزی روزگاری القاعده _داستان های شکسپیر، هاملت _مهمان مامان _والد سوم _من اینجا نمی مانم ـــ☆ـــ فهرست کتابهای بهار(۱۴٠۳): _مهاجر سرزمین آفتاب _ذکر است کسی که اهل شکر است _خانه ای در شیراز _قلب های نارنجی _سلطنت پنهان _کتابخانۀ نیمه شب _میراث اوریشا _هیچوقت دروغ نگو _بخش دی _راز تنهایی _همۀ خبرها اینجاست _چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ _سنگ، کاغذ، قیچی _و آنگاه هیچکس نماند _فهرست مهمانان _راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب _برای حال خوب _نه _رئالیست ها در غرقاب عشق فهرست کتابهای تابستان(۱۴۰۳): _امیلی در نیومون _مردان رقصان _سفر به آن سوی دریاها _عاشقانه‌های‌درگوشی مناجات خمس‌عشر امام‌سجاد _خواهرها _سووشون _پندراگن، تاجر مرگ _فتح خون _نامیرا _پاندای بزرگ اژدهای کوچک _ابله، بر اساس رمان فئودور داستایوفسکی _فار شهر گمشده _بوی بهشت، حسین فلاح‌انبوهی به‌روایت خواهران _دنیای بدون جنگ _سنگدل _جوینده _تاریخ مستطاب آمریکا _زن،زندگی،آزادی _میرزا محمد پدر کردستان _کتاب عدالت _ فارنهایت ۴۵۱ _یک خانوادهٔ تقریبا معمولی
_اون هیچوقت براش عجیب نبوده که انقدر عجیب رفتار میکنی، چون اونم مثل توعه. ولی برای بقیه عجیبه شما دوتا چطوری باهم دوست شدید و در عین حال دوستی تون رو انکار میکنید. +چون عجیبیم، مسئله اینه، اون یه روانی ساکته و من یه روانی شیطون.
شخصیت پارکر پاین کتابای آگاتا کریستی واقعا آدم خیلی جالبیه.
_چیو خیلی زیاد میشنوی؟ +چی زدی؟ +نگفتم ساقیتو عوض کن؟ +باز از موتوری گرفتی؟ +وای روانشناسام تورو گردن نمیگردن. +تریاک پلو خوردی دوباره؟ +میخوای ببرمت تیمارستان؟ +چه خبر از منشی تیمارستان؟ +بخدا که اینجا جات نیست. +باز چته خدایا، روانی ای واقعا.
رعد و برق می غرید. صدای شدید باران و برخورد قطراتش به پنجره و اهتزاز شاخه های خشکیده درختان سرو، باعث می‌شد احساس کنم در یک خانهء صدوشصت ساله زندگی می‌کنم که ارواح سرگردان در آن پرسه می‌زنند. ارواحی که جنب و جوششان، صدای سقف چوبیِ خانه را در درمی‌آورد. اما این ها، ناشی از ذهنِ متوهمِ من بیش نبودند. من در یک خانهء صدوشصت ساله زندگی نمی‌کردم. روی تختم دراز کشیده‌ام و نگاهم را دوخته‌ام به سقف گچی اتاقم؛ به صدای رعدوبرق و باد گوش سپرده‌ام. گویی که حرف می‌زنند و اعتراض می‌کنند به انسان های زیاده خواهی که تکلیفشان با خودشان مشخص نیست و به بهانهء ترقی، دارند طبیعت را به باد می‌دهند. اما من می‌شنوم؛ طبیعت می‌گوید روزی جبران خواهد کرد. روزی که خیلی هم دیر نیست. آگاتای سابق؛ ۱۸اُم اسفند ۱۴۰۲
وای جارون واقعا چطوری میتونه انقدر خفن باشه؟ من پادشاه به این خفنی ندیده بودم اون حتی هنوز ۱۸ سالش هم نشده.
_ سلطنت پنهان دیگه جارون زیادی>>>>
تجاوز به حریم خیال آدم واقعا کار زشتیه؛ مثلا خوندن نامه هایی که توی دفتر خاطراتت به آبری نوشتی (کتاب از طرف آبری با عشق) یا مثلا به میا(متل کالیویستا) نکنید آقا اه.
هدایت شده از مرداب احساسات؛
دلم میخواست دامن پیشبندی بپوشم برم دیانا رو صدا کنم که کنار دریاچه نقره ای در مورد اتفاقات مدرسه صحبت کنیم.
یه روزی بالاخره کتابا و دفترمو میریزم تو کوله، کل پولامو برمیدارم و فرار میکنم، فرداش سرویسم وقتی اومد دم در دنبالم، به جای خودم آگهیمو میبینه😏.
من بزرگترین احمقی هستم که او تا به حال دیده. _ سلطنت پنهان
خونهٔ مورد علاقه‌م:
۶۹ روز، تا تابستون.
_من خوبم. پادشاه فراری
کاملا ذاتیه.
آنجا که خستگی بر من چیره می شود و خواب بر تخت سلطنت می نشیند، زندگی به تب و تاب می افتد و مختل می شود. ولی اینجاست که باید به خستگی و خواب گفت:«چشم امپراتور، امر دیگه؟»
ولی آخرش خواب بر من چیره شد. خواب استعمارگر مستبد!