من منطق یکسری از دوستان توی کتم نمیره. میگن بیاید از واژههای عربی استفاده نکنیم بعد ببخشید؟ واژههای انگلیسی/ فرانسوی و ... بیگانه شمرده نمیشن؟
و همچنین برعکس...
سرزمینها به هرحال باهم داد و ستد زبان و واژه رو دارن. نمیتونیم یه زبان خالص داشته باشیم ولی باید تا جایی که شدنیه تلاش کنیم از واژه های زبان خودمون استفاده کنیم.
اما اینشکلی نباشه به خاطر بعضی از زاویه هایی که به هر دلیلی دارم فقط یک زبان رو بیگانه بدونیم...
انجمن بیکاران کتابخون🇵🇸؛
راست میگفتی لانا، شادی یه پروانه س، هروقت میخوایم بگیریمش، فرار میکنه.
راست میگفتی لانا، خیلی سعی کردم توی مشکل نیوفتم اما توی ذهنم جنگه.
راست میگفتی لانا، گاهی اوقات من خیلی بی خيالم، با خوشحالی ای كه پنهان کردنش سخته ولی باز به نظر میرسه همه ی چیزی که دارم نگرانیه و بقیه مجبورن روی دیگه ی منو ببینن.
هدایت شده از "کمپ ترک اعتیاد لیروکا"
مرا نیز از آینه ی درونم بپرس که واژه هایت، بارکه ی امید را در تمام تاریکی خاکستری اش، رویاندند.
_پرسه در صفحات کاهی خون و قتل ملکه ی جنایت و کارآگاهی که جعبه ی شکلات را به عنوان نماد غرورش انکار میکند.
کارآگاهی جامعه گریز که برای فرار از اعتیادش، جنایتهارا زینت میدهد و دیوار قتلگاه گلوله هایش است.
و در نهایت؟ صفحه ای از کاغذ که واژگان را خون به تصویر میکشد و اشک هارا در جوهر خاکستری ابرهای زندگی، میرویاند.
اصلا لای کتابای اگاتا کریستی رو که باز می،کنم بوی انگلستان و قتل و اسکاتلندیارد میشنوم.
لای کتابای کانن دویل رو باز میکنم بوی آزمایشگاه شیمی و خون و پیپ میاد.