eitaa logo
بیم موج
1.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
71 فایل
قال مولانا امیرالمؤمنین ❤ : وَ اللَهَ اللَهَ فِی الجِهَادِ بِاَموَالِکُم وَ اَنفُسِکُم وَ اَلسِنَتِکُم فِی سَبِیلِ اللَه چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم ادمین: @bimemoj1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🎯 شهید بهشتی و محاکمه حزبی شهید آیت! آقای موسوی در روزنامه جمهوری اسلامی علاوه‌بر مخالفت با بنی‌صدر با بعضی از احزاب گذشته و ادامه‌های آنها مثل حزب زحمتکش مظفر بقایی و گروه‌هایی که قبلا با آنها بودند و حالا در حزب جمهوری حضور داشتند و تعلقات و ارتباطات را فراموش نکرده بودند مخالفت می‌کرد مثل آقای آیت که یکی از این افراد بود. در جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی که بودیم وقتی صحبت از انتخاب افراد مثلا برای وزارت می‌شد آقای آیت از افراد خودشان که دو سه نفر هم بیشتر نبودند، طرفداری و آنها را معرفی می‌کرد. البته کسی هم حرف او را قبول نمی‌کرد و نیروهای مورد نظر او انتخاب نمی‌شد. همین اختلاف‌نظرها موجب درگیری لفظی میان این دو نفر می‌شد و از عملکرد آقای موسوی در روزنامه هم راضی نبود و به همین دلیل در جلسات شورای مرکزی حزب و سخنرانی‌هایش علیه آقای موسوی حرف می‌زد. آقای موسوی مخالفت‌هایی با این طرز تفکر داشت و در روزنامه هم این مطلب را می‌نوشت. آقای آیت هم می‌خواست تفکرات مورد علاقه خودش و حتی ستونی در روزنامه داشته باشد. اختلاف و دعوای بین آقایان آیت و موسوی در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی مطرح شد. این دعوا به جاهای باریکی هم کشیده شده بود. قبل از آن با آقای بهشتی صحبت کردم که آقای آیت خیلی دعوا راه می‌اندازد، مخالفت می‌کند و تفکر مخصوصی دارد؛ تکلیف ما با ایشان چیست؟ آن زمان نزدیک به برگزاری اولین کنگره حزب جمهوری اسلامی بود و قرار بود اولین کنگره در تابستان سال 60 انجام شود که البته به دلیل حادثه هفتم تیر برگزار نشد. آقای بهشتی گفتند برخورد حذفی نکنیم و درست نیست. ولی می‌توانید در کنگره با اعضا صحبت و او را معرفی کنید تا با رای حذف شود. البته نظر شهید بهشتی از ابتدا نسبت به آقای آیت منفی نبود ولی بعد از اینکه این برخوردها و مسائل را دید منفی شد. چند روز قبل از 7تیرماه در جلسه شورای مرکزی حزب آقای موسوی را به‌عنوان وزیر خارجه معرفی کرده بود و این بحث در آن جلسه مطرح شد. آقای آیت با این نظر حزب مخالف بودند و گفتند حزب کار اشتباهی کرده است که ایشان را معرفی کرده و من در مجلس به‌عنوان نماینده مخالف صحبت خواهم کرد و رای نمی‌دهم. آقای بهشتی به‌عنوان دبیرکل حزب به ایشان گفتند که شما مختار به رای دادن یا ندادن هستید. شما ولو اینکه نظر حزب به انتخاب یک نفر باشد حق دارید که رای ندهید و می‌توانید هرجور خواستید رای دهید. ولی بخش دیگر حرف شما این است که در مجلس علیه او صحبت می‌کنید که این حق را ندارید چراکه عضو حزب هستید و فردی که عضو حزب است حق ندارد علیه تصمیم جمعی حزب صحبت کند. آقای آیت گفت نخیر من علیه ایشان در مجلس صحبت می‌کنم. آقای بهشتی گفت اگر شما این کار را بکنید من شما را محاکمه حزبی و از حزب اخراج می‌کنم! اینها را من خودم شاهد بودم و در جلسه شورای مرکزی مطرح شد. در فاصله بین این جلسه و جلسه رای اعتماد مجلس به آقای موسوی حادثه هفتم‌تیر اتفاق افتاد و آقای بهشتی شهید شد. چند روز بعد جلسه مجلس تشکیل شد و باز هم آقای آیت در مخالفت با آقای موسوی صحبت کرد. یعنی نه‌تنها با نظر دبیرکل مخالفت کرد که حتی به خون شهدای هفتم تیر هم اعتنا نکرد. در آن جلسه بعد از مخالفت آقای آیت، آقای خامنه‌ای به‌عنوان عضو موسس حزب جمهوری اسلامی و نماینده مردم در مجلس از آقای موسوی حمایت‌جانانه‌ای کردند و درنهایت ایشان وزیر خارجه شدند. جمع‌بندی حرفم این چند نکته است: یکی آنکه آقای بهشتی نظرش در مورد آیت منفی بود. دوم اینکه آقای آیت به‌رغم نظر تشکیلاتی و درست دبیرکل این کار خلاف را انجام دادند. سوم اینکه آقای خامنه‌ای هم حمایت کردند از این نظر و این افراد سطح‌شان خیلی بالاتر از آقای آیت بود. 🎌 خاطرات مسیح مهاجری @bimemoj
🎯 عاقبت کار! در زندان قزل قلعه سلول ما تقریباً می‌توان گفت با یک فاصله‌ روبه‌روی سرویس بهداشتی قرار می‌گرفت، بنابراین افرادی که می‌آمدند وضو بگیرند می‌توانستیم آنها را ببینیم. زمردیان معمولاً وقتی برای وضوگرفتن می‌آمد، این آیه را زیاد می‌خواند و برای ما جالب بود: «فَذَرْنِى وَ مَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ وَ أُمْلِى لَهُمْ إِنَّ کَیْدِى مَتِینٌ‏». (سوره قلم: 44) (پس مرا با کسانی که این قرآن را انکار می کنند واگذار، به زودی ما آنان را به تدریج از آن جا که نمی دانند [به سوی عذاب] می کشانیم) من از این آیه بسیار خاطره دارم. 👌 او بعداً کمونیست شد! 🎌 خاطرات حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه @bimemoj
ن‌نیت و توکل بخدا به تفاهم و توحید و توفیق در آنچه خواسته‌ همه و رضای خدا است برسیم. 🎄 مهندس مهدی بازرگان اردیبهشت 1360 @bimemoj
د تصور میکنید آنقدر مشترکات برادرانه دارید که باید همدیگر را در آغوش بگیرید. به چند نمونه ذیلاً اشاره مینمایم. ـ هر دو انقلابی تند و تشته تندیهای انقلاب بوده عشقتان در آنجا است و عملا اسلام و استقلال را بهانه وسیله برای جوش و خروش انقلابی که برای شما اصل و هدف است میگرید. ـ هر دو رهبری امام را تایید و تجلیل کرده‌اید و هر دو بدنباله‌روی از فدائیان خلق دولت موقت منتخب امام را میکوبیدید. ـ اگر مجاهدین خلق التقاطی هستند معتقدات اسلامی و انقلابی خود را اصرار دارند بر مبنای اصول مارکسیسم بنا نمایند و درخت ایدئولوژی آنها ریشه مارکسیستی دارد درخت ایدئولوژی شما هم میوه‌های مارکسیستی دارد. زیرا که اهل قهر و انتقام و انهدام هستید که بهیچوجه با روح اسلام دمساز نیست و عناد خاص با سود و مدیریت خصوصی داشته اگر دستتان برسد هر چه سرمایه و مالکیت و معامله است از بین برده کشور را یکسره ملی یعنی دولتی میکنید. ـ‌ وجه اشتراک دیگر انحصاری بودنتان است. مجاهدین نیز مانند مکتبی‌ها و تمام فرقه‌های متعصب مسلمان و غیرمسلمان فقط خودشان را برحق و پاک و مالک میشناسند نه تنها بلحاظ عقیده بلکه در عمل نیز اگر اختیاردار مملکت بشوید احدی را نه مشارکت میدهید و نه اجازه حیات و حرکت. با اساس فکری مبتنی بر تضاد و طبقات که دارید و در جامعه توحیدی خواب دیکتاتوری اشتراکی رنجبران (مستضعفین) را می‌بینید دست کمی از آنها که میگوئید مرتجع و مستبد و انحصارطلب هستند ندارید. ـ در مسابقه تبلیغ و تهمت و تعرض نیز الحمدالله خورده و برده نسبت بیکدیگر ندارید. ـ خوشمزه است که هر دو به آمریکا فحش بدهید و تنها مقصرش میشناسید و آنوقت برخلاف اصل بدیهی ریاضیات که میگوید دو چیز مساوی با یک چیز (یا مخالف با یک چیز) خودشان مساوی‌اند دشمن یکدیگر شده و دعوا راه می‌اندازید! خلاصه آنکه دست بدست هم داده میخواهید مملکت و ملت و دولت را وجه‌المصالحه خواسته‌ها و ستیزه‌های خود نمائید و با زدن بر سر یکدیگر پدر ما (و خودتان) را درآورید. مجاهدین یک روز شاخ و شانه میکشند و بتلافی آن حزب‌الله و پاسداران بطور ناشناس یا با لباس و با شعار به آنها حمله مینمایند، به خانه‌های تیمی و دفاتر و مراکزشان میریزند و رحم بهیچکس نمیکنند. یک روز هم رژه سنگین و زنجیری راه انداخته زهر چشم میگیرند و به کمترین بهانه درگیریهای خونین ایجاد مینماید. مسلم بدانید که با این بازیها که از شوخی گذشته و خیلی جدی شده است راه را برای نابودی انقلاب و مملکت و برای دیکتاتوری و استیلای خارجی هموار میفرمائید. چطور میخواهید با دشمن غدار قهار خارجی بجنگید و نابودش کنید در حالیکه در داخل با هم اختلاف و جنگ دارید؟ کدام رهبر، دولت و حتی امام یا پیغمبر را شنیده‌اید که هم در جبهه داخلی بجنگد و هم خارجی؟ پیغمبر بزرگ نازنین ما اول دستور «و انذر عشیرتک الا قربین»(3) را دریافت کرد بعد مامور «لتنذرام القری و من جولها»(4) شد و پس از آن «مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمناً علیه»(5) و بالاخره مظهر و مجری «و ما ارسلناک الا کافةًً للناس بشیراً و نذیراًً»(6) گردید شما ممکن است سیاست گام بگام را خیانت دانسته باشید ولی خدا و پیغمبرش همه جا گام بگام عمل میکردند. رسول اکرم صلی‌اله علیه و آله و سلم پس از آنکه مدتی در مکه عمل فرمود و امثال خدیجه و علی و جعفر و ابوبکر را ساخت به مدینه هجرت کرده انصار فراوانی از مردم آن شهر را مسلمانان مخلص نمود و تا عقد اخوت میان مهاجر و انصار برقرار ننمود از عهده قریش برنیامد و بدعوت شبه جزیره نپرداخت. تجزیه و تفرقه مگر اسباب استفاده و تسلط بیگانه نیست، لازمه توفیق اتحاد نیست و لازمه اتحاد بی‌توجهی به اختلافات و خصوصیات و تمرکز بر اشتراکات نیست؟ چاره‌ای ندارید جز اینکه به ایران (زادگاه و خانه مشترک) و به اسلام (هدف و آرمان مشترک) برگردید. دستور «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»(7) را فقط از طرف دیگر نخواهید. مارکسیسم و امپریالیسم هر دو را کنار زده ایران و اسلام را آنطور که واقعیت و اصالت دارد بچسبید و بخواهید. البته قبول آنچه من تکلیف میکنم برای هر دو طرف شاق است. خصوصاً برای رهبرانتان در حقیقت استعفا از خیلی حرفها و عهدها و مواضع و موفقیت‌ها است. یک عمل کاملاً انقلابی است. شبیه انقلاب درونی جز در روز عاشورا. خوشبختانه شما هم انقلابی هستید و انقلاب و استیلای نفسانی را که جهاد اکبر است قبول دارید. همینقدر که بخواهید میتوانید. نمیگویم هر چه دارید و دریافته و پذیرفته‌اید دور بریزید و گام قهقرائی بجانب پیران و پدران بردارید. بیائید اولاً همدیگر را همکیش و برادر بدانید ثانیا از برادرکشی و پدرکشی توبه کنید دور هم جمع شویم، میزگرد تشکیل دهیم، با اجازه رهبر انقلاب و پایه‌گذار جمهوری اسلامی، با حضور و همکاری صاحب‌نظران صاحب انصاف و صادق و صریح که قبول داشته باشید اعتقادها و ایرادها و اشکالات را بررسی کنیم و با حس
🎯 فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم ... و هما یستغیثان الله و یلک امن ان وعدالله حق... به هردوی شما، سازمان مجاهدین خلق و به گروهها و نهادهائیکه عنوان مکتبی اختیار کرده‌اید فرزند میگویم و هر دو را برادر همدیگر میدانم. برادرانی که با هم قهر هستید و سخت در نزاع و باعث مسائل بحرانی حاد برای مملکت و انقلاب. مجاهدین خلق، شما فرزندان نهضت آزادی هستید. در سال 1343 که در زندان بودیم بدنیا آمدید و راه خود را پیش گرفتید، بدون آنکه از خانه فرار کرده یا اخراج شده باشید. مبانی فکری و تنظیمات اولیه را کتابها و بحث و تحلیل‌ها و تجربیاتی که از نهضت گرفتید تشکیل میداد. اگر بعداً بلحاظ ایدئولوژی و تاکتیک فاصله‌ها و اختلافهائی پیش آمد و از خود شما کسانی جدا و مخالف شدند اینها مانع و منکر رابطه پدر فرزندی نمیتواند بشود. مکتبی‌ها نیز با همه تندی‌ و تلخی و بدخلقی که دارید از ما هستید. اولاً افکار و اعتقادات اسلامی اجتماعی سیاسی همه‌تان مستقیماً یا با واسطه از تفسیرها، تعلیمات، کتابها و سخنرانیهای امثال طالقانی، شریعتی پدر و پسر، مطهری، دکتر سحابی و من درست شده است که همگی رسماً یا فکراً نهضتی بودیم. عقد ارادت و اخوتتان با روحانیت و با امام امت را ما بستیم. ثانیاً چه آن جناب برادری که رئیس دولت است اعتراف (و بقول خود افتخار) به شاگردی یا فرزندی ما میکند و تا قبل از انتخاب رئیس‌جمهور عضو هیئت اجرائیه نهضت آزادی بود و چه آن دیگری که کاندید ریاست جمهوری شد و در هیچ گفتار و نوشتار از بی‌لطفی بما کوتاهی نکرده است، بزندان می‌آمد برای اعلامیه‌ها و عملیات نهضت دستور نظر بگیرد (و خلاف آن را عمل کند) و ملاقات و مراجعه تیمسار مقدم در خانه‌اش را به من گزارش میداد تا وجدانش راحت باشد... نهادهائی که در گوششان چنین خواهنده‌اند یا چنین تصور کرده‌اند که دولت موقت منکر و مخالفشان بود آنها نیز اولاد ما هستند مثلاً سپاه انقلاب را دکتر چمران مبتکر و مصمم بود و از لبنان به ایران آمد که چریک برای انقلاب درست کند و با این شرط قبول معاونت نخست‌وزیر در امور انقلاب را کرد و سپس دکتر یزدی اساسنامه سپاه را تنظیم نموده دولت موقت به شورای انقلاب پیشنهاد نمود. همچنین جهاد سازندگی ابتکار و اصرار و ایجاد آقای بنی‌ اسدی وزیر مشاور در امور اجرائی دولت موقت بود... خلاصه آنکه هردوی شما مجاهد و مکتبی اگر مرا پدر خود ندانید و پشت کنید من شما را فرزندان خود میدانم. گوشتان را میکشم و رویتان را میبوسیم. هر دو فرزندان این آب و خاک و این انقلاب هستید. درافتادنتان با یکدیگر خانه‌مان را خراب میکند و میسوزاند، خودتان را بیچاره و آواره میکند و بیگانگان را همه‌ کاره. انقلاب ما اگر جوانان برومندش چون شما را از دست دهد و از ایران ما یک لبنان سراسر خاک و خون درست کند چه چیز برایمان باقی خواهد ماند؟ بعنوان پیرخانواده که بفضل خدا هنوز توان و تمنا دارد این مطالب را با شما درمیان میگذارم و اگر به پدری قبولم دارید میخواهم که در روزنامه‌های مجاهد و جمهوری اسلامی درج کنید. وقتی هر کدام برادر دیگر را منافق، مرتجع، مزدور امپریالیسم یا توطئه‌گر میخوانید اشتباه میکند و نسبت بیجا بهم میدهید. زیرا که هر دو یکپارچه چه آتش و جنبش هستید و هر یک در طریق و تفکر خود یک انقلابی مخلص پرشور جانباز است. یکدیگر را گروهک نخوانید. مجاهدین عده قلیل نیستند و نفوذ عجیب در دختر و پسرهای دانش‌آموز و دانشجو و در مدارس دارند. مکتبی‌ها نیز هم فراوان‌اند هم فداکار، متشکل و مجهز و ستون فقرات انقلاب: منحرف هستید اما نه منافقید، نه مرتجع و نه مزدور، اجانب. اصلاً این چه حرفی است که هر کس با ما اختلاف داشت بجای آنکه بگوئیم در اشتباه یا خطاکار است بگوئیم مزدور دشمنان است. با چنین طرز فکر انکار حیثیت ملی و شخصیت اسلامی و استعداد خودکفائی را میکنیم. اگر نسلی و کسانی زیادی از این ملت و امت بوجود آمده است که احراز شخصیت و استقلال کرده با اراده و ایمان و شهادت حماسه انقلاب را اثبات میکنند چرا فقط آنچه که مثبت و معجزه و خوب است راستی از خود و خدا بدانیم ولی آنچه را که منفی و بدی است از خارج خود بدانیم. در حالیکه قرآن میگوید «ما اصابک من حسنة فمن الله و ما اصابک من سیئة فمن نفسک»(1) یک مسلمان با معرفت که آیه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغییروا ما بانفسهم»(2) را میخواند حق ندارد تحول و تغییرات خوب جامعه را از مردم بداند و تغییرات و حالات نامطلوب را ناشی از بیگانگان بگیرد. با چنین طرز تلقی قدیمی خود و فرزندانمان را تحقیر مینمائیم و با آلت فعل بی‌اراده دانستن هموطنان،‌ تبلیغ بسود دشمنان مینمائیم. شما که از دو نژاد یا دو ساختمان و متعلق بد و نسل یا دو طبقه متمایز نیستند که اختلاف اصولی در استعداد و ارزش و خطا داشته باشید. مگر قابل را که قاتل هابیل شد همسایگان و امپریالیستها تحریک کرده بودند؟ علیرغم آنچه هر کدام بدیگری نسبت میدهید و مخالف خو
🎯 آداب خواندن نماز شب ‏‏من مدتها نزد امام می خوابیدم، مواقعی که مادرم سفر بود. ایشان می گفتند: «تو‏‎ ‎‏نمی خواهد پیش من بخوابی، چون تو خوابت خیلی سبک است و این برای من اشکال‏‎ ‎‏دارد.» حتی ساعتی را که برای بیدارشدنشان بود یک وقتی لای یک چیزی پیچیدند و‏‎ ‎‏بردند دو اطاق آنطرف تر، که وقتی زنگ می زند من بیدار نشوم. من بیدار شده بودم، بیدار‏‎ ‎‏بودم، اما به روی خودم نیاوردم که بیدار شده ام. چون ایشان می خواستند نماز شب‏‎ ‎‏بخوانند. فردا صبح برای اینکه ببینند من بیدار شدم یا نه، به من گفتند: «تو صدای زنگ را‏‎ ‎‏شنیدی؟» من می خواستم نه راست بگویم نه دروغ، گفتم مگر توی اطاق شما ساعت‏‎ ‎‏بود که من بیدار شوم؟ ایشان هم متوجه شدند که من دارم زرنگی می کنم. گفتند: «تو‏‎ ‎‏جواب مرا بده، تو از صدای ساعت بیدار شدی؟» ناچار بودم بگویم بله. لذا گفتم من‏‎ ‎‏احتمالاً بیدار بودم (برای اینکه واقعاً صدای ساعت خیلی دور بود و خیلی ضعیف). پس‏‎ ‎‏از این آقا گفتند: «دیگر تو نباید پیش من بخوابی، برای اینکه من همه اش ناراحت این‏‎ ‎‏هستم که تو بیدار می شوی». گفتم، من مخصوصاً می خواهم که کسی پیش شما بخوابد‏‎ ‎‏(موقعی بود که ایشان ناراحتی قلبی داشتند و به تهران آمده بودند) که اگر شبی ناراحتی‏‎ ‎‏پیدا کردید، بیدار شود. گفتند: «نه، برو به دخترت لیلی بگو بیاید پیش من». بعد از چند‏‎ ‎‏روزی که گذشت، گفتند: «لیلی هم دیگر لازم نیست بیاید».‏‎(امام فرموده بودند، لیلی‏‎ ‎‏هم به این دلیل نیاید که او مرتب پتویش را کنار می اندازد و من ناچار می شوم شبی چند‏‎ ‎‏بار پتو را روی او بیندازم!)‏ 🎄 خاطره زهرا مصطفوی دختر امام @bimemoj
🎯 ناهار خورشت دارید؟ !😍 ‏‏وارد اتاق امام که می شدی، انگار وارد بهشت شده ای چون بوی عطر می دهد. به خاطر‏‎ ‎‏اینکه آقا روزی چند بار ادوکلن و عطر استفاده می کنند. گاهی ما در منزل که کار‏‎ ‎‏آشپزخانه را انجام می دادیم بعد که می رفتیم خدمت امام، وقتی می نشستیم سرشان را‏‎ ‎‏برمی گرداندند و می گفتند: «ناهار فلان خورشت را دارید؟!» غیرمستقیم می خواستند‏‎ ‎‏بگویند که بوی سبزی می دهی. البته هیچوقت چیزی به ما نمی گفتند. حتی من یک دفعه‏‎ ‎‏گفتم، شما چقدر باید ما را تحمل کنید. نمی خواستند خلاف بگویند، لذا گفتند: «خوب‏‎ ‎‏تحمل می کنم».‏‎ 🎄 خاطره زهرا مصطفوی دختر امام @bimemoj
🎯 خدایا من را با حاج عیسی محشور کن! 🎄 آیا موردی پیش آمد که امام خمینی(ره) با شما برخورد تند کند؟ 📌 حاج عیسی: امام هیچ‌گاه من را دعوا نکردند. امام می گفت خدایا من را با حاج عیسی محشور کن. چنین آدمی باتواضعی چطور ممکن بود من را دعوا کند! حتی امام چایی خودش را خودش درست می‌کرد اما وقتی میهمان برای ایشان می‌آمد؛ من برای آنها چایی می بردم. 📙 خاطره حاج عیسی جعفری خادم امام @bimemoj
🎯 تقلید بس است! برادران، بیائید دیگر از تقلید مهوع و میمون وار از اروپا دست برداریم. ما نباید از آفریقا و آسیا اروپای دیگری بسازیم. تجربه آمریکا بشریت را بس است. برای خودمان، برای اروپا و برای بشریت، رفقا باید یک «اندیشه نو» آفرید، باید یک «نژاد نو» ساخت و کوشید تا یک «انسان نو» بر پای ایستد. 📙 فرانتس فانون @bimemoj
درنگي کرده بودم کاش در بزم جنون من هم لبي تر کرده زان صهباي جام پرفسون من هم هزاران کام در راه است و دل مشتاق و من حيران که ره چون ميتوانم يافتن سوي درون من هم @bimemoj
🎯 اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمی‌خورد. «الْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَرْ» هرچه انباشته‌تر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است، انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مُهذَّب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر می‌کند. 🔔 حضرت امام خمینی @bimemoj
🎯 وقتی که نهضت آزادی تشکیل شد با خوشحالی از این خبر استقبال کردم و وقتی اساس‌نامه از اسلام به‌‌عنوان یک مکتب و از نهضت آزادی به‌‌عنوان یک حزب اسلامی تمام‌عیار یاد نشده بود به دوستان بنیان‌گذار نهضت آزادی انتقاد کردم و گفتم که این حزب مکتبی نیست اسمش را هم گذاشته‌اید نهضت آزادی که آزادی هم اسلام نیست. آزادی از مسائل مهم بشری است و از ارکان اسلام ولی همه اسلام نیست. دوستان گفتند برای این‌که ما خواستیم آن‌ها که آلرژی دارند روی عنوان اسلام از این تشکیلات فرار نکنند. ولی حقیقتش این‌که قصه فقط اسم نبود قصه این بود که مرامنامه نشان می‌داد که یک عده مسلمان آمده اند یک حزب درست کرده‌اند اما در این تشکیلات سیاسی اسلام را به‌‌عنوان یک مکتب تمام‌عیار مطرح نکرده‌اند. درعین‌حال به این تشکیلات علاقه‌مند بودند و برای این‌که لااقل چهره‌های برجسته‌ای از مسلمان‌های متفکر، مبارز و فعال در این تشکیلات گرد آمده بودند اما به همین دلیل که از نظر مکتبی و مرامی ملتزم به اسلام نبودند از این‌که عضو آن بشوم خودداری کردم 🔔 آیت الله شهید محمد حسین @bimemoj
🎯 چه تقارن شگفتی. بمباران گیلانغرب توسط صدام و بمباران نظام جمهوری اسلامی توسط بازرگان! صدام مستقیماً بمب‌های خوشه‌ای را بر سر مردم می‌ریزد و بازرگان، امید و آرمان همان مردم را نشانه می‌رود. یورش نظامی صدام، و تهاجم تبلیغاتی و سیاسی بازرگان، نوعی تناسب و تطابق دارند. ☎ عطاءالله مهاجرانی در سرمقاله روزنامه اطلاعات مورخ 20 مرداد 1362 @bimemoj
🎯 سلطان!؟ اين بايد خيلي مورد توجه آقايان باشد كه اصلاً يك تحولي در ايران إنشاء‌الله بشود يك تحول روحي - تحول روحي يعني فرماندار خودش را «فرماندار» حساب نكند. من دلم نمیخواهد اصلاً اين اسم را ببرم؛ چنانچه «سلطان» هم دلم نمیخواهد اسم ببرم. اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينند با هم يك اسم بهتری، قشنگي، انتخاب كنند. من ديگر به اين كار ندارم، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلاً سلطان. من گاهی خيلی ناراحت می‌شوم از اينكه مثلاً امام عصر - سلام الله عليه - را می‌گويند «سلطان السلاطين». خليفه الله است، 🔔 حضرت امام خمینی صحیفه امام جلد ۹ صفحه ۱۲۲ @bimemoj
🎯 دو رکعت نماز من‏‎ ‎‏شهادت می دهم که خودم تاکنون دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام، هرچه بوده برای نفس‏‎ ‎‏بوده! دلیلش هم این است که چنانچه جنت و ناری نباشد، آیا ما باز همان طور مشغول‏‎ ‎‏می شویم به دعا یا خیر؟ دعای ما آنی که هست برای این است که خدای تبارک و تعالی به ما‏‎ ‎‏عنایت کند و به ما روزی کند بهشت را و محترز کند از جهنم. آنی که غایت آمال ماست همین‏‎ ‎‏است و الاّ برای خدا آن وقت معلوم می شود که اگر کلید بهشت و جهنم را به شما بدهند و‏‎ ‎‏بگویند که شما مختارید و هیچ کس از شما به جهنم نمی رود، هیچ کس از شما هم از بهشت‏‎ ‎‏محروم نیست، آن وقت آیا ما باز قیام می کردیم به دفع شهوات؟ قیام می کردیم به خواندن‏‎ ‎‏نماز؟ اینها پیش خود ماست. من خودم می دانم که نیست این جور؛ نیستم این طور.‏ 🔔 حضرت امام خمینی صحیفه امام جلد 20 صفحه 280 @bimemoj
🎯 وضوی پیامبرگونه ‏‏من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزیز را دیده ام. درست مثل وضوی‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم(ص) که در اخبار بیانیه ذکر شده است. فقط برای هر یک از‏‎ ‎‏صورت و دستها، به یک مشت آب اکتفا می نمودند و با یک مرتبه شستن‏‎ ‎‏وضو می گرفتند. در مقام فتوی هم برخلاف بسیاری از مجتهدین‏‎ ‎‏می فرمودند: بیش از یک مرتبه شستن استحباب ندارد و افضل وضوها‏‎ ‎‏وضوی پیغمبر اکرم(ص) است که با یک مشت آب و یک مرتبه شستن‏‎ ‎‏وضو می گرفتند.‏ 🔔 خاطره از آیت الله قدیری @bimemoj
🎯 زودباوران ساده لوح مع‌الاسف در بین جوان‌های ما هم اشخاصی هستند زودباور، به مجرد اینکه می‌گویند فلانی بله، آمریکایی است، می‌بینیم که یک عده از جوان‌ها هم باورشان می‌آید که آمریکایی است! فلانی انگلیسی است! برنامه خود آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها این است که اشخاص صحیح را به اسم انگلیسی و به اسم آمریکایی ضایعش کنند، چون می‌دانند خودشان ضایع هستند. 🔔 حضرت امام خمینی (صحیفه امام ج ١٠، صفحه ٢٧٧، ۲۰٫۷٫۵۸). @bimemoj
🎯 محفل حافظ خوانی من و مرحوم آقای سید کمال شیرازی که از عرفا و نزدیکان امام در نجف محسوب می شد برای مدتی، شبها دورهم جمع می شدیم و به اتفاق آیت الله خامنه ای زیرکرسی، حافظ می خواندیم. آقای خامنه ای بسیار خوش صدا بود و به همراه مرحوم آقا سید شیرازی اشعار حافظ را می خواندند و گاهی گریه می کردیم. این خاطرات مربوط به سالهای قبل از 40 است. 🔔 خاطرات محمدجواد حجتی کرمانی @bimemoj
🎯 جوان 22 ساله محمدرضا کلاهی صمدی، عنصر نفوذی سازمان مجاهدین خلق در حزب جمهوری اسلامی، جوان ۲۲ ساله و دانشجوی سال اول دانشگاه علم و صنعت بود. او در سال ۱۳۵۷ در فضای پس از پیروزی انقلاب جذب سازمان شده و از ابتدا برای نفوذ در ارگان‌های انقلاب برگزیده شد. @bimemoj
🎯 شنبه ۲ خرداد 1360: برادر شهید شیرودی و همکارش خلبان میرزایی آمدند و از احتمال توطئه داخلی در شهادت او گفتند. شب قبل از شهادتش تماس مشکوکی از دو سرهنگ و بنی صدر نقل میکردند و مدعی بودند جهت تیر از جلو که دشمن بوده، نیست و از کنار است. 📙📘 خاطرات هاشمی رفسنجانی @bimemoj
عکس مربوط به مرداد ۱۳۵۸ هستند. کمتر از یک ماه پیش از درگذشت آیت‌الله طالقانی، اعضای دولت موقت برای افطار میهمان آیت‌الله شده‌اند. در این عکس، صادق طباطبایی سخنگوی دولت موقت، علی‌اکبر معین‌فر رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه و صادق قطب‌زاده رئیس سازمان رادیو و تلویزیون در کنار آیت‌الله طالقانی دیده می‌شوند. @bimemoj
سید صادق طباطبایی در کنار دایی‌اش امام موسی صدر و صادق قطب‌زاده. @bimemoj
📌 نگران فردا آیت الله منتظری می گفت: اوایل سال ۱۳۵۶ با ”آ سید محمود” (آیت الله طالقانی) هم سلولی بودم، یک شب بی وقفه سیگار می کشید و راه می رفت، نیمه شب بهش گفتم: “خفه شدیم از دود چرا نمی خوابی؟” ایشان گفت: ”مگر نمی بینی؟ مگر نمی شنوی؟” گفتم: “چی رو” گفت: “صدای مردمو! انقلابو! پیروز میشن!” من گفتم: “خب بشن چه بهتر” ایشان در جواب گفت: “چرا متوجه نیستی! شاه می رود، مردم به ما مراجعه می کنند، بلد نیستیم مملکت داری را، همین یک ذره دینی را که هم دارند از کف می دهند این مردم بی نوا…” 📙📗 منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه باقر العلوم، برگرفته از پیک آفتاب، محمد اسفندیاری، پژوهشی در کارنامه زندگی و فکری آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، صحیفه خرد، ۱۳۸۳ @bimemoj
🔔 هزینه یک پرس غذا! روزی مهندس بازرگان به من گفت بررسی کنید که هزینه یک پرس غذا چقدر می‌شود؟ من تعجب کردم که با مشکلات امنیتی زیادی که داشتیم و در نخست‌وزیری برای مسائل امنیتی جلسه می‌گذاشتیم چرا مهندس بازرگان این مسئله کوچک را می‌پرسد. کمی تند برخورد کردم که آقای مهندس این‌همه کار داریم، مطمئن باشید آقای افجه‌ای شخص مرتبی است و غذای نخست‌وزیری کنترل‌شده است؛ اما یک هفته بعد از این ماجرا دوباره از من پرسید؛ بنابراین برای انجام دستور مهندس بازرگان به آقای افجه‌ای گفتم سه یا چهار روز میزان غذا را حساب کن و متوسط هزینه یک غذا را دربیاور که چه مقدار است؟ این گزارش را به مهندس بازرگان دادم ایشان هم یادداشت کرد چند مدتی گذشت که مهندس یک چک شخصی خود را به من داد و گفت این را بدهید که به خزانه بگذارند. مهندس در تمام مدت از دولت حقوق نگرفت و می‌گفت فقط یک حقوق حق من است آن‌ هم حقوق بازنشستگی دانشگاه است و در زمان تصدی دستگاه‌های دولتی هیچ حقوقی بابت کار دولتی خود قبول نکرد، من از مهندس پرسیدم چک‌ پول شخصی شما را چرا باید به خزانه بدهم؟ ایشان از روزی که همسرشان را به کاخ آورده بود پول غذا را محاسبه کرده و می‌گفتند من چون در نخست‌وزیری کار می‌کنم حقم ‌است که از این غذا بخورم اما همسرم که در اینجا کار نمی‌کند؛ این غذای بیت‌المال است و در بیت‌المال باید نهایت دقت شود، حتی دیناری از آن را باید در آن دنیا پس بدهیم. روزی یک وعده ‌غذا می‌گرفتند و شب نیز حاضری می‌خوردند. 📙📘 خاطرات هاشم صباغیان، وزیر کشور دولت موقت @bimemoj