┄═══✧❁﷽❁✧══┅┄
★#سوگوار_مولایمان_حسین_علیه_السلامیم
🇮🇷#طرح_مشترک_400_گروه_ولایی
🇮🇷#عمـــــاریون_رهبــــریم
─┅═༅●❥︎🕋❥︎●༅┅┅─
🔍☆◁#کنفــــــــرانــــــس
📖☆◁#جهاد_تبیین
📖☆◁#روزچهارم_کاروان_کربلا
📖☆◁#مسیر_هدایت_حربن_یزید_ریاحی
─┅═༅●❥︎🕋❥︎●༅┅┅─
◁جناب استاد #بـــابـــایی
۞◁سوال
🆔 @ilyan313
🗓تاریخ#جمعه 1402/04/30
⏰ساعت:19/00
🔮گفتمان#اتحاد_ملی_عمـــاریون
🆔 @ammareyon
🆔 @bisimchee1400
─═┅═༅𖣔🌺𖣔༅══┅─
🔮#اتحادیه_عماریون
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅══༅•❥︎●❥︎•༅══┅┅─
◉◁{4}..#وادی_عقیـــــق
❖ در روز دوازدهم ذی الحجه سال ۶۰ قمری ، حضرت سیدالشهداء علیه السلام در مسیر کربلا ، به «وادی عقیق» رسیدند.
❏ وادی عَقیق از میقاتهای حج و عمره است، این سرزمین سه بخش دارد : مسلخ، غمره و ذات عرق.
✪ وادی عقیق در فاصله ۱۰۰ کیلومتری شمال شرقی مکه به سمت نجد و تهامه قرار دارد..
📓.الامام الحسین و اصحابه، ج1ص159.158.154
─═┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─
◑◁#وقـــایع_روز_چهارم_ماه_محــرم_الحـرام
❥︎◁(1)..#روز چهارم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با اما حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود.
❥︎◁(2)..#لشکر_کشی_شمر_بن_ذی_الجوشن_به_سمت_کربلا
✪ پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیهالسلام اعلام آمادگى کرد
❏ به دنبال آن ...یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر...حصین بن نمیر با چهار هزار نفر...مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
به سپاه عمر بن سعد پیوستند.
❖ شمر بن ذی الجوشن از نقش آفرینان اصلی جنایات کربلاست.او زشت رو و زشت کردار بود ورود شمر به كربلا، مصادف با روز نهم ماه محرم بود
❍ سال ۶۱ هجری قمری که حرکت حسین بن علی علیه السلام به سمت عراق آغاز شد، شمر اخبار این حرکت را دقیقاً پیگیری میکرد
┄═┅┅═༅𖣔2⃣𖣔༅══┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─
❥︎◁(3)..#روز_چهارم محرم متعلق به #فرزندان_حضرت_زینب_علیهاالسلام_حر_و_مسلم علیهماالسلام است و شهادت این عزیزان مورد توجه قرار میگیرد...
❖ روز عاشورا شده و بچه ها آمدند و از مادر اجازه گرفتند ....مادر ! اجازه بده ما جان خویش را فدای دایی مان کنیم .
❍ زینب کبری سلام الله علیها، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید ... دائی خود را به مادرش فاطمه سلام الله علیها قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید.امام راضی نشده و مخالفت می نماید.
✪ عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله بی درنگ عرض می کند: برادر به حق مادرم، اذن میدان به فرزندان خواهرت بده . پسران نیز این درخواست و سوگند را مؤثر یافته و می گویند: دایی جان، به حق مادرت فاطمه زهرا سلام الله اجازه بده
❏ امام صورت خواهر زاده های خود را می بوسد و اجازه نبرد به آن دو می دهد. آن دو بزرگوار پیاده به میدان نبرد رهسپار می گردند
★ ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان رفت و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید...عـون پس از نـبردی دلیرانه به دست عبدالله بن قُطنَه به شهادت می رسد و فدایی راه حضرت حسین علیه السلام شد.
┄═┅┅═༅𖣔3⃣𖣔༅══┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═══┅─
❥︎◁(4).. #حر_بن_یزید_ریاحی
✪عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن نمیر تمیمی را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به قادسیّه اعزام کرد حر بن یزید ریاحی و سپاه هزار نفری اش نیز جزئی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن نمیر برای جلوگیری از حرکت کاروان حسینی به منطقه اعزام شده بودند.
❏ تقل است هنگامی که حرّ از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شد تا به سمت امام علیه السلام حرکت کند، ندایی را پشت سرش شنید که می گفت..ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگریست و کسی را ندید با خود گفت..به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین علیه السلام هستم.
❖ او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام علیه السلام رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام علیه السلام به او فرمودند.. تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته ای.
─═┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─
◉◁#ماجرای_برخورد_امام_با_حر
❖ بعد از سلام نماز، امام حسین علیهالسّلام رو به حر و افرادش کرد و بعد از حمد و ثنای خدا فرمود: ای مردم! اگر شما پارسایی پیشه کنید و حق °حکومت° را برای اهلش بشناسید، برای خدا رضایت بخش تر است.
❍ ما اهل بیت، از اینهایی که ادعای چیزی را دارند که از آن آنها نیست و در میان شما به ظلم و ستم رفتار میکنند، به امر حکومت سزاوارتریم. ولی اگر ما را نمیپذیرید و نسبت به حق ما جاهل هستید و نظرتان غیر از آن چیزی است که در نامه هایتان نوشته شده بود و فرستادگانتان بر اساس آن نزد من آمدند، از نزد شما برمی گردم!
✪ حر گفت .... به خدا سوگند ما از این نامههایی که میگویی خبر نداریم! امام حسین علیهالسّلام فرمود: ای عقبة بن سمعان: آن دو خرجینی که نامهها در آنهاست بیاور. عقبه دو خرجین پر از نامه را آورد و پیش روی آنها به زمین ریخت. حر گفت: ما جزو کسانی که برای شما نامه نوشتهاند نیستیم. ما مامور هستیم وقتی که به شما رسیدیم از شما جدا نشویم، تا اینکه شما را نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.
❏ امام حسین علیهالسّلام فرمود..... مرگ از این کار به تو نزدیک تر است. آنگاه به اصحابش فرمود: برخیزید و سوار شوید. آنان سوار شدند و منتظر ماندند تا اینکه زنان هم سوار شدند. سپس امام فرمان برگشت را صادر کرد؛ ولی هنگامی که خواستند برگردند، سپاه حر، مانع از برگشتن آنان شد. حسین علیهالسّلام به حر گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه میخواهی
─═┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─
◑◁ حر گفت.. به خدا قسم اگر در میان عرب غیر از تو کس دیگری در چنین وضعی که تو به سر میبری، این جمله را به من میگفت، از جواب او صرف نظر نمیکردم؛ هرچه میخواست بشود؛ ولی به خدا قسم درباره تو چارهای ندارم، جز اینکه مادرت را به نیکوترین وجه یاد کنم!
✪ امام حسین علیهالسّلام گفت..... پس چه میخواهی؟
❏ حر گفت..... به خدا قسم میخواهم تو را نزد عبیدالله بن زیاد ببرم.
❖ امام حسین علیهالسّلام فرمود....در این صورت به خدا قسم من از تو پیروی نمیکنم. حر گفت...بنابراین من نیز تو را رها نمیکنم! این کلام سه مرتبه بین آنها ردوبدل شد.
❍ وقتی که سخن میانشان به درازا کشید، حر گفت... من به جنگ با شما مامور نشدهام؛ بلکه مامورم که از شما جدا نشوم تا شما را وارد کوفه کنم. حال اگر نمیپذیری راهی را انتخاب کن که تو را نه به کوفه برساند و نه به مدینه بازگرداند، تا اینکه من به ابن زیاد نامه بنویسم.
★ یا اگر خواستی شما به یزید بن معاویه یا عبیدالله بن زیاد نامه بنویس، تا شاید به امید خدا دستوری بیاید و مرا از مبتلا شدن به کار شما رها کند.
─═┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─
◉◁در روز عاشورا عمربن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود او حر بن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر بن سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین علیه السلام گردید.
❖ حر بن يزيد چون تصميم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت جدی ديد نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت..آيا تو می خواهی با اين مرد •امام حسین علیه السلام • بجنگی؟ گفت..آرى به خدا قسم چنان جنگى بكنم كه آسان ترين آن افتادن سرها و بريدن دستها باشد»،
❍ حر گفت..مگر پيشنهادات او خوشآیندتان نبود؟ ابن سعد گفت..گر كار به دست من بود مى پذيرفتم؛ ولى امير تو •عبيداللَّه• نپذيرفت.». پس حر، عمر بن سعد را ترک کرد و در گوشه ای از لشكر ايستاد در کنار او یکی از افراد هم قبیله اش به نام قرة بن قیس ایستاده بود.
✪ حر به قره گفت..آیا اسب خود را امروز آب داده ای؟ قره گفت..نه. حر گفت: «آیا می خواهی آن را سیراب کنی؟» قره گمان کرد حر قصد کناره گیری از سپاه ابن سعد را دارد و خوش ندارد كه قره او را در آن حال ببيند. پس به حر گفت: «من اسبم را آب نداده ام و اكنون مي روم تا آن را آب بدهم.
❏ سپس حر از آنجائى كه ايستاده بود كناره گرفت و اندك اندك به سپاه امام علیه السلام نزدیک شد.
─┅═༅𖣔7⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─
◑◁حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام علیه السلام وارد شد..او خدمت امام حسين علیه السلام آمد و عرض كرد..فدايت شوم یابن رسول الله•ص•
✪ من آن كسی هستم كه تو را از بازگشت •به وطن خود• جلوگيرى كردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در اين سرزمين فرود آیی؛ من هرگز گمان نمي كردم که آنان پيشنهاد تو را نپذيرند، و به اين سرنوشت دچارتان كنند،
❏ به خدا قسم اگر مي دانستم كار به اينجا مي كشد، هرگز به چنين كارى دست نمي زدم، و من اكنون از آن چه انجام داده ام به سوى خدا توبه مي كنم، آيا توبه من پذيرفته است؟.. امام حسين علیه السلام فرمود..آرى خداوند توبه تو را مى پذيرد. اکنون از اسب فرود آی
❖ حر عرض كرد...من سواره باشم برايم بهتر است از اينكه پياده شوم، ساعتى با ايشان هم چنان كه بر اسب خود سوار هستم در يارى تو می جنگم، و سرانجام كار من به پياده شدن خواهد كشيد.
★ امام حسين علیه السلام فرمود: «خدايت رحمت كند هر کاری که می خواهى انجام بده
─┅═༅𖣔8⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅┅─
◉◁پس حر رو در روی لشكر عمر بن سعد ايستاد و فریاد برآورد: «ای قوم آیا پیشنهاداتی که حسین علیه السلام به شما کرده باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟
❖ گفتند...سخنت را به امیر عمر •بن سعد• بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت..من به جنگ با حسین علیه السلام حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می کردم.
❍ پس حر خطاب به لشکر گفت..اى مردم كوفه مادرانتان به عزايتان بنشينند؛ آيا اين مرد شايسته را به سوى خود خوانديد و گفتيد.. در يارى تو با دشمنانت خواهيم جنگيد، اما اکنون که به سوى شما آمد دست از ياري اش برداشتيد در برابر او صف بسته مي خواهيد او را بكشيد؟
✪ حر بن يزيد به اتفاق زهير بن قين با دشمن پيكار مي كردند. هر گاه يكي از آنها در محاصره دشمن قرار مي گرفت، ديگري او را از محاصره بيرون مي آورد
─┅═༅𖣔9⃣𖣔༅═┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═༅•❥︎●❥︎•༅═┅┅─
◑◁ و مدتي به اين گونه پيكار كردند. اسب حرّ زخمي شد اما او همچنان سواره پيكار مي كرد و رجز مي خواند تا اين كه مردي به نام « يزيد بن سفيان » كه با حر دشمني ديرينه داشت به او حمله كرد ولي حرّ به او هم امان نداد و او را از دم شمشير گذراند
✪.پس از آن فردي به نام «ايوب بن شرح» تيري به اسب حر زد و آن را از پاي در آورد. حرّ بناچار از اسب پياده شد و پياده جنگید تا بيش از چهل نفر را به قتل رساند.
❏ در اين هنگام بود كه لشگر پياده نظام عمر بن سعد بر او حمله ور شدند و او را به شهادت رساندند.
❖ وقتی حر شهید شد امام علیه السلام بر بالينش نشست و خون از چهره او پاك كرد و اين جملات را فرمود.. تو حر و آزادي، همان گونه كه مادرت بر تو نام «حرَ» را نهاد، تو در دنيا و آخرت حرّ و آزاده هستي
اللّهــمَّعَجِّـــلْلِوَلِیِّک الفَــرَج
پــــایـــــان
─═┅═༅𖣔🔟𖣔༅═┅┅─
هدایت شده از کنفرانس و پرسمان اتحادیه عماریون
─═┅═══༅•❥︎●❥︎•༅═══┅┅─
◑◁{5} .#وادی_صفــــــراء
❖ در روز سیزدهم ذیالحجه حضرت امام حسین عَلَيهِ السَّلامُ و اهلبیت مکرم ایشان به " وادی صفراء " رسیدند .
❍ این وادی در ناحیه مدینه قرار دارد و در آن چشمه ها و جویبارهایی جریان دارد و دارای زراعت و درختان خرمای فراوان است؛ این وادی در مسیر حجاج بیت الله الحرام قرار گرفته است.
✪ در این منزل « مُجَمَّع بن زیاد» و « عَبّاد بن مهاجر» همراه عده ای از اهالی مدینه به امام ملحق شدند و تا کربلا امام و یاران را همراهی کردند تا این که در جوار آن حضرت به شهادت رسیدند.
📓الامام الحسین و اصحابه، ج1ص159.158.154
─═┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅┅─