eitaa logo
بیسیمچی
1.9هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
622 فایل
سلام علیکم این کانال بمنظور ارتباط معنوی،فرهنگی ،تبلیغی و مذهبی با فرهیختگان تشکیل شده استbabaii@
مشاهده در ایتا
دانلود
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❀◁(2). ✪ سال بعد از آن، پیغمبر گفت ما میخواهیم به زیارت عمره بیاییم. ماجرای حدیبیّه ° که یکی از ماجراهای بسیار پُرمغز و پُرمعناست °در این زمان اتّفاق افتاد. پیغمبر به قصد عمره به طرف مکه حرکت کرد. ♤ آنها دیدند در ماه حرام °که ماه جنگ نیست و آنها هم به ماه حرام احترام میگذاشتند ° پیغمبر به طرف مکه می‌آید. چه کار کنند؟ راه را باز بگذارند بیاید؟ با این موفّقیت، چه کار خواهند کرد و چطور میتوانند در مقابل او بایستند؟ آیا در ماه حرام بروند با او جنگ کنند؟ چگونه جنگ کنند؟ ✿ بالاخره تصمیم گرفتند و گفتند میرویم و نمیگذاریم او به مکه بیاید؛ و اگر بهانه‌ای پیدا کردیم، قتل‌عامشان میکنیم. پیغمبر با عالیترین تدبیر، کاری کرد که آنها نشستند و با او قرارداد امضاء کردند تا برگردد؛ ۞ اما سال بعد بیاید و عمره بجا آورد و در سرتاسر منطقه هم برای تبلیغات پیغمبر فضا باز باشد. اسمش صلح است؛ ─═════༅𖣔3⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁ اما خدای متعال در قرآن میفرماید.. انّا فتحنا لک فتحا مبینا... ما برای تو فتح مبینی ایجاد کردیم ۞ اگر کسانی به مَراجع صحیح و محکم تاریخ، مراجعه کنند، خواهند دید که ماجرای حدیبیّه چقدر عجیب است ❖‌ سال بعد پیغمبر به عمره رفت و علی‌رغم آنها، شوکت آن بزرگوار روزبه‌روز زیاد شد. سال بعدش ° یعنی سال هشتم ° که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود. ✿ بنابراین پیغمبر با این دشمن هم مدبّرانه، قدرتمندانه، با صبر و حوصله، بدون دستپاچگی و بدون حتّی یک قدم عقب‌نشینی برخورد کرد و روزبه‌روز و لحظه‌به‌لحظه به طرف جلو پیش رفت 🗒.۱۳۸۰/۰۲/۲۸ ─═════༅𖣔4⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❀◁(3)..ن_راه ✪ خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معامله‌اش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست. ♤جامعه‌ی اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه‌ی اسلامیِ کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر منطبق کند. اگر به طور صددرصد مثل رفتار آن حضرت عملی نیست ° که نیست ° لااقل شباهت به آن بزرگوار باشد؛ عکس جریان زندگی نبیّ‌اکرم بر زندگی ما حاکم نباشد؛ در آن خط حرکت بکنیم... ✿ کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت، و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویش نشد. ─═════༅𖣔5⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردنکشان، با اخلاقهای خشن و با دستهای قدرتمند قرار گرفته بودند ۞ و یا عامه‌‌‌ی مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد،اهانتها را تحمل کرد، سختیها و رنجها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند؛ ❖‌ و چه آن وقتی‌‌‌که حکومت اسلامی تشکیل داد و خود در موضع رئیس این حکومت، قدرت را به دست گرفت. ♤ آن روز هم دشمنان و معارضان گوناگونی در مقابل پیامبر بودند؛ چه گروههای مسلح عرب وحشی‌‌‌هایی که در بیابانهای حجاز و یمامه، همه جا پراکنده بودند و دعوت اسلام باید آن‌‌‌ها را اصلاح می‌‌‌کرد آن‌‌‌ها مقاومت می‌‌‌کردند. ─═════༅𖣔6⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁و چه پادشاهان بزرگ دنیای آن روز دو ابرقدرت آن روز عالم؛ یعنی ایران و امپراتوری روم که پیامبر نامه‌‌‌ها نوشت، مجادله‌‌‌ها کرد، سخنها گفت، لشکرکشی‌‌‌ها کرد، سختیها کشید، در محاصره‌‌‌ی اقتصادی افتاد ♤ و کار به جایی رسید که مردم مدینه گاهی دو روز و سه روز، نان برای خوردن پیدا نمی‌‌‌کردند. تهدیدهای فراوان از همه طرف پیامبر را احاطه کرد. ✿ بعضی از مردم نگران می‌‌‌شدند، بعضی متزلزل می‌‌‌شدند، بعضی نق می‌‌‌زدند، بعضی پیامبر را به ملایمت و سازش تشویق می‌‌‌کردند؛ ۞ اما پیامبر در این صحنه‌‌‌ی دعوت و جهاد، یک‌‌‌لحظه دچار سستی نشد و با قدرت، جامعه‌‌‌ی اسلامی را پیش برد، تا به اوج عزت و قدرت رساند؛ و همان نظام و جامعه بود که به برکت ایستادگی پیامبر در میدانهای نبرد و دعوت، در سالهای بعد توانست به قدرت اول دنیا تبدیل شود. ─═════༅𖣔7⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❀◁(4).. ❥︎ اهمّیّت و خطر مبارزات فکری و سیاسی برای پیغمبر کمتر از مبارزات نظامی نبود. زحمت مبارزه‌ای که پیغمبر در دوران قبل از هجرت در مکّه انجام میدادند، کمتر نبود ۞ از خطرات و زحماتی که در جنگهای بدر و اُحد و خیبر و خندق و بقیّه‌ی جنگها متوجّه پیغمبر بود؛ و پیغمبر یک فرد خطرپذیر بود. ❖‌ در این مبارزات، موضع پیغمبر یک موضع محوری و مرکزی بود. دو جمله در نهج‌البلاغه من دیدم که خیلی جالب است؛ یک جمله این است که امیرالمؤمنین میفرماید.. ♤ کانَ رسولُ اللهِ‌ اِذَا احمَرَّ البَأس.... وقتی‌ که جنگ گداخته میشد و تنور جنگ سرخ میشد، اصحاب خودش را به‌ وسیله‌ی نزدیکان خودش و خویشاوندان خودش محفوظ نگه میداشت ✿ یعنی عمو، پسرعمو، داماد °پسر که ایشان نداشت° نزدیکان خودش را به میدان جنگ میفرستاد و در خطوط مقدّم، تا آنها بین دشمن و بین جنگجویان معمولی که اصحاب پیغمبر بودند فاصله بیندازند؛ ─═════༅𖣔8⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁یعنی نزدیکان خودش را نگه نمیداشت عقب و یارانش را بفرستد جلو؛ یارانش را به‌ وسیله‌ی نزدیکانش حفظ میکرد، نه نزدیکانش را به‌ وسیله‌ی یارانش. ♤ مثال هم میزند که در جنگ اُحد مثلاً حمزه را فرستاد، در کجا چه کسی را فرستاد، در کجا چه کس [دیگری] را فرستاد و امیرالمؤمنین را میفرستاد؛ این یک جمله. ✿ یک جمله‌ی دیگر میفرماید که «کُنّا اِذَا احمَرَّ البَأسُ اتَّقَینا بِرَسولِ ‌الله‌... یعنی وقتی‌ که کوره‌ی جنگ گداخته میشد، ما °«ما» یعنی مجموعه‌ی اصحابی که شامل امیرالمؤمنین هم میشود° به‌ وسیله‌ی پیغمبر، خودمان را از حوادث هولناک نجات میدادیم و حفظ میکردیم و او نزدیک‌ترینِ ما به دشمن بود و او در مقّدمِ صفوف حرکت میکرد؛ ۞ این وضع مبارزه‌جویی پیغمبر است! با اینکه خب شما میدانید، رسول‌ اکرم فرمانده بود و در قدیم همین ‌جور بود، آرایش نظامی جوری بود که فرمانده را در جایی قرار میدادند که او محفوظ بماند؛ علّت هم واضح است، یک وجه معقول و منطقی‌ای هم دارد 🗒. ۱۳۶۵/۰۸/۱۰ ─═════༅𖣔9⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❀◁(5).. ❥︎ پیغمبر با آن کسانی که با اسلام مبارزه میکنند، با هدف رهایی انسانها و تکامل انسانها که هدف غایی پیغمبر است میجنگند و راه پیغمبر را به سوی این هدف میبندند، با کمال شدّت رفتار میکند، خشونت هم میکند. ۞ البتّه این خشونت هم بدون این است که یک کینه‌ی زیادی به خرج بدهد؛ در میدان جنگ وقتی دشمن افتاد و کشته شد، دیگر با او کاری ندارد. ❖‌ عربها این جور نبودند؛ در عربها، حتّی بعد از زمان پیغمبر هم در بین افرادی که ایمان ضعیف‌تری داشتند، این رایج بود؛ دشمن را کشته‌اند، در میدان جنگ افتاده، میرفتند سراغش و چشمش را درمی‌آوردند، بینی‌اش را میبریدند، لبهایش را میبریدند، گوشش را میبریدند، که اصطلاحاً به این میگویند مُثله کردن. ♤ پیغمبر مُثله کردن را منع کرده؛ نه ° مُثله نکنید° ، دیگر چرا کینه‌ورزی میکنید؟ ✿ دشمنی بود که سر راه شما را گرفته بود، مزاحم حرکت الهی شما بود، از سر راه دورش کردید، انداختیدش زمین، عبور کنید بروید. کینه‌ورزی و انتقام‌گیری در مبارزه‌ی پیغمبر [حتّی] آنجایی که شدّت و خشونت به خرج میداد، نبود؛ اللّهــمَّ‌عَجِّـــلْ‌لِوَلِیِّک الفَــرَج پـــــــایـــــان قسمت اول ─═════༅𖣔🔟𖣔༅════┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄═════✧❁﷽❁✧════┅┄ ❥︎ 🇮🇷 🇮🇷 ─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅═══┅─ 🔍☆◁ 📖☆◁ 📖☆◁ دوم ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎ ─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅═══┅─ ۝◁جنــــاب استـــــاد ❏◁سوال 🆔 @ilyan313 🗓تاریخ:/06/22 ⏰ســــاعت19/00 🔮گفتمان 🆔 @ammareyon ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ 🆔 @bisimchee1400 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌─═════༅𖣔🌺𖣔༅═══┅─ 🔮
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁ امّا در شدّت و خشونت هم پیغمبر سخت‌گیر بود، مجامله و تعارف نداشت، رودربایستی با کسی نداشت؛ نزدیکان خودش، دوستان خودش، عموی خودش وقتی در میدان جنگ با او روبه‌رو میشدند و مقابل میشدند، از دم تیغ پیغمبر بی‌دریغ میگذشتند، ♤ که امیرالمؤمنین در خطبه‌ی نهج‌البلاغه به همین هم اشاره میکند.. وَ لَقَد کُنّا مَعَ رَسولِ‌ اللهِ‌ نَقتُلُ آبائَنا وَ اَبنائَنا وَ اِخوانَنا وَ اَعمامَنا؛ ... در کنار پیغمبر که بودیم، برادرهایمان را، عموهایمان را، پدرهایمان را، پسرهایمان را اگر در جبهه‌ی مقابل بودند، میکشتیم و دریغ نمیکردیم ✿ و در دل هم با این کار احساس ضعف نمیکردیم.. لا یَزیدُنا ذٰلکَ اِلّا ایماناً وَ تَسلیماً وَ مُضیّاً عَلَی ‌اللَقَمِ وَ صَبراً عَلیٰ مَضَضِ الأَلَم... ایمانمان بیشتر هم میشد ─═════༅𖣔1⃣1⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁این روشِ خودِ پیغمبر بود؛ پیغمبر عموی خودش عبّاس را در جنگ اسیر کرد، عموی دیگرش را در جنگ کشت،کسانی از خویشاوندانِ خودش را که با او روبه‌رو میشدند بی‌دریغ از بین میبرد؛ چرا؟ ۞ چون دشمنِ راهِ خدا بودند، چون «صادّ عن سبیل ‌الله» بودند؛ امّا در مقابل آن بیگانه‌هایی که حتّی عرب هم نبودند امّا در راه هدف والای پیغمبر از جان و مالشان میگذشتند و مخلصانه فداکاری میکردند، خودش را کوچک میکرد، تواضع میکرد، خاکساری نشان میداد. ❖‌ نسبت به کوچک‌ترین افراد مسلمان، پیغمبر تواضع میکرد؛ مهربانی و محبّت پیغمبر شامل حال همه‌ی افراد جامعه‌ی اسلامی میشد، از بزرگ و کوچک و کودک و زن و مرد، همه. ─════༅𖣔1⃣2⃣𖣔༅═══┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❀◁(6).. ✪ یک یادداشت جلوی من گذاشته‌اند که یکی از مستمعین سؤال کرده‌اند «اینکه اشاره شد مبارزه از اوصاف مستمرّ زندگی پیامبر است، آیا جزو رسالت پیغمبر بود یا چون موقعیّت جامعه را مناسب با مبارزه دید، بخش زیادی از عمر شریفش به مبارزه گذشت؟ یعنی برخورد پیامبر مطابق رویدادها و وقایع بود یا از پیش برنامه داشت؟». ♤خب در بحثی که من کردم پاسخ به این سؤال روشن میشود. حرکتی که پیامبر آغاز کرده بود، بدون مانع، بدون معارض نمیشد و در مقابل معارضین، بدون شک پیغمبر مأمور به مبارزه بود. ✿ البتّه به پیغمبر دستور داده شد که انذار کند ° وَاَنذِر عَشیرَتَکَ الاَقرَبین° لکن خیلی معلوم بود، واضح بود، هم خدای متعال میدانست و هم هر کسی نگاه میکرد میفهمید که پیام پیغمبر برای آن جامعه‌ی جاهل و آن سران فاسد، قابل قبول نبود و مخالفتهایی با آن میشد؛ این در داخل عربستان بود. ─════༅𖣔1⃣3⃣𖣔༅═══┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁در خارج از محیط عربستان هم آن وقتی که این دعوت و این پیام میخواست به آفاق عالم برود، مسلّماً نظامهای گوناگون و حکومتهای طاغوتی و جاهلی با آن مقابله میکردند. بنابر‌این، مبارزه لازمه‌ی این رسالت بود. ۞ نمیخواهیم بگوییم که از اوّل خدای متعال به پیغمبر، وحیِ مبارزه و جهاد کرده بود؛ این را نمیخواهیم ادّعا کنیم ° اگر چه میتوان این را هم به یک شکلی توجیه کرد که درست باشد° امّا آن پیام و آنچه پیغمبر به آن دعوت میکرد، ❖‌ یعنی پیام توحید و ایجاد نظام توحیدی و الهی، بدون مبارزه امکان‌پذیر نبود؛ پس لازمه‌ی حتمی دعوت پیغمبر بود 🗒. 1365/19/08 ─═════༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁ و دنباله‌ی سؤال این است....میزانِ درستیِ پیش‌بینیِ‌ پیامبر در مورد چگونگی استقبال مردم از رسالتش چقدر بود؟ یعنی واقعاً از دشواری‌هایی که در راه رسالت خواهد داشت، کاملاً اطّلاع داشت؟ ♤ آیه‌ی "فَاستَقِم کماٰ اُمِرت" در این رابطه چگونه توجیه میشود؟». البتّه به طور دقیق انسان نمیتواند ذهنیّات و خواطر ذهن شریف پیغمبر را بیان کند. ✿ اگر به حسب موازین عادّی نگاه کنیم و پیغمبر را یک انسان معمولی و بدون الهام پروردگار به‌ حساب بیاوریم، باید بگوییم پیغمبر از اوّل، دریایی از مشکلات را در مقابل خودش میدید؛ حالا از علم غیب و الهام پروردگار صرف‌ نظر کنیم، آن به کنار. ۞ خود ماها که انسانهای کوچک و کم‌تجربه‌ای بودیم، آن ‌وقتی که مبارزه را شروع کردیم، از اوّل میدانستیم که در مقابل ما چه مشکلاتی هست، چه موانعی هست، چه سختی‌هایی هست. ─═════༅𖣔1⃣5⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁کسی که وارد این میدان میشود و آن پیام را، آن شعار را، آن هدف بزرگ را برای خودش اتّخاذ میکند، میداند که یک ‌چنین مبارزاتی هم در پیش خواهد داشت؛ چون مخالفتها را میداند. ۞ یقیناً میتوان ادّعا کرد که پیغمبر از اوّل مطمئن بود که تا بگوید «قولوا لا اِلَهَ اِلَّا الله‌»، با همان معنایی که «لااله‌الّاالله» دارد و آن ابعادی که دارد،کفّار و بزرگان و سیاستمدارانِ آن روزِ همان جامعه و رجال و ارکان و برخورداران از موقعیّت اجتماعی و زر و زور و این قبیل چیزها نمی‌آیند ❖‌ در مقابلش تعظیم کنند، به خاک بیفتند که بله شما درست میگویید، ما حرف شما را قبول میکنیم و میشویم مثل مردم عادّی و از آن امتیازاتِ طبقاتی میگذریم؛ پیغمبر مطمئن بود که چنین چیزی پیش نمی‌آید ─═════༅𖣔1⃣6⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁ امّا آیه‌ی «فَاستَقِم کماٰ اُمِرت» یک °عامل برای° تقویت معنوی پیغمبر است؛ پیغمبر همیشه به این تقویت احتیاج دارد ♤ و به طُرق مختلف، خدای متعال رسول‌ اکرم را • که یک بشری بود با همه‌ی خصوصیّاتِ بشریِ دیگران، منتها با وحی الهی سر و کار داشت• تقویت میکرد. وَکَذٰلِکَ‌جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ ... لِنُثَبِّتَ بِه! فُؤادَک؛ ✿ ما داستان پیغمبران را برای تو نقل میکنیم، مبارزات موسیٰ و ابراهیم و نوح و بقیّه‌ی انبیا را، مخالفتهایی که با آنها شده و پیروزی‌های آنها را برای تو بیان میکنیم تا دل تو را محکم کنیم ─═════༅𖣔1⃣7⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁ یا در یک آیه‌ی دیگر میفرماید که اگر ما تو را حفظ نمیکردیم و حفظ ما نبود، لَقَد کِدتَ تَرکَنُ اِلَیهِم شَیئًا قَلیلًا... حتّی ممکن بود به دشمنها گرایش پیدا کنی، امّا حفظ الهی و عصمت الهی تو را نگه داشت و مانع شد ۞ بنابر‌این، پیغمبر • با اینکه• میخواهد مبارزه هم بکند، تصمیم جدّی هم دارد، مأموریّت الهی هم دارد، امّا به هر حال یک بشری است که در میدانهای گوناگون، خواطر بشری و حالات بشری را دارد. ❖‌ همچنان‌ که پیغمبر گرسنه میشود، همچنان‌ که خسته میشود، همچنان ‌که از بی‌خوابی ناراحت میشود و احتیاجات بشری را دارد، آن خواطر و تشویشهای بشری را هم دارد، ─═════༅𖣔1⃣8⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁لکن خدای متعال به او کمک میکند، او را آرامش میدهد ♤ در آیات مربوط به هجرت که °میفرماید:° اِذ هُما فِی الغارِ اِذ یَقولُ لِصاحِبِه لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلَیه؛ ✿ یعنی خدا آرامش خودش را بر دل پیغمبر نازل کرد °این «عَلَیه» به پیغمبر برمیگردد‌‌° ۞ یعنی آرامش و اطمینان را بر دل او نازل کرد و اضطراب را از او گرفت. ─═════༅𖣔1⃣9⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁ در جنگ حُنین هم همین جور است؛ آنجا هم دارد که «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنینَ وَاَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها»؛ ۞ آنجا هم تشویش بود، اضطراب بود، ناراحتی بود، نیروهای مسلمان در مقابل نیروهای کفر تاب مقاومت نیاورده بودند، ❖‌ یک مقدار عقب‌نشینی کرده بودند، همه مضطرب بودند، خود پیغمبر هم مضطرب بود؛ آنجا خدای متعال باز آرامشش را بر دل پیغمبر نازل کرد. ♤ و انسانهای معمولی هم میتوانند همین کار را بکنند و از پیغمبر تبعیّت کنند. پیغمبر با یاد خدا و ذکر خدا اطمینان و آرامش قلبی پیدا میکرد، ما هم همین جور هستیم ─═════༅𖣔2⃣0⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ✪◁ البتّه ذکری که پیغمبر دارد با ذکر ما فرق دارد؛ خیلی بالاتر، خیلی راقی‌تر، خیلی لطیف‌تر است، خیلی بیشتر با عروج معنوی همراه است. آرامشی هم که او پیدا میکند با آرامش ما فرق دارد. ♤ آرامش ما زود به هم میخورد؛ با اندک چیزی سکون و آرامش قلبی‌ ما به هم میخورد، ° ولی° آرامش پیغمبر نه، یک آرامش عمیق و مستمر و بادوام است، در مقابل حوادث مثل کوه است. ✿ خود ما هم اگر امتحان کنیم، خواهیم دید در مشکلات زندگی، در سختی‌ها، آنجایی که دشمن نشان میدهد که قوی است و قرائن نشان میدهد ۞ که ممکن است ما دچار ضعف بشویم، آنجا با یاد خدا، با ذکر الهی، با توکّل به خدا، همان آرامش بر دل انسان حکم‌فرما میشود و سایه می‌افکند، و خود این آرامش کمک میکند که انسان بتواند در این میدانها پیش برود. ✿ بنابر‌این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» در راه تقویت قلبی پیغمبر و تقویت معنوی پیغمبر است ─═════༅𖣔2⃣1⃣𖣔༅════┅─
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎◁و در پایان این سؤال، این برادر سؤال کرده‌اند: «در سخنرانی اشاره کردید که از سال ششم بعثت دعوت پیامبر علنی شد؛ چندین‌ بار هم تکرار کردید؛ با اینکه طبق تاریخ و اقوال معروف، دعوت علنی بعد از سال سوّم بعثت بوده؛ لطفاً توضیح دهید.» دو مرحله‌ی دعوتِ علنی هست؛ درست است. ۞ تا سال سوّم، پیغمبر دعوتش را کتمان میکرد، به هیچ‌ کس نمیگفت؛ از سال سوّم دعوت را آشکار کرد، و از سال ششم پیغمبر به صورت دسته‌جمعی تظاهرات اسلامی میکرد؛ به مسجدالحرام می‌آمدند، آنجا نماز میخواندند؛ تا آن وقت پیغمبر در مسجدالحرام نماز نمیخواند. ❖‌ و فکر میکنم در همین سال ششم بود که حمزه اسلام آورد و پیغمبر قوی شد، و به کمک حمزه بود که پیغمبر دسته‌جمعی با اصحابشان می‌آمدند در مسجدالحرام و آنجا نماز میخواندند. قبل از آن، تظاهرات دسته‌جمعی به مسلمانی نمیتوانستند بکنند. ♤ ان‌شاءالله که خدای متعال ما را توفیق بدهد تا بتوانیم پیروان راستین برای آن بزرگوار باشیم و شایستگی این را داشته باشیم که آن راه را ادامه بدهیم و پرچم آن دعوت را بعد از گذشت قرنها، باز در دنیا برافرازیم اللّهــمَّ‌عَجِّـــلْ‌لِوَلِیِّک الفَــرَج پـــــــایـــــان ─═════༅𖣔2⃣2⃣𖣔༅════┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
─════༅‌‌‌‌‌‌‌‌●✿🕋✿●༅════┅─ ❥︎ در سوگِ نبی جهان سیه می پــوشد. در سینه، دل از داغِ حسن می جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه زِ درد، جام غم می‌نوشد 🆔 @bisimchee1400 ─════༅𖣔🌺𖣔༅════─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا