eitaa logo
بیسیمچی
1.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
600 فایل
سلام علیکم این کانال بمنظور ارتباط معنوی،فرهنگی ،تبلیغی و مذهبی با فرهیختگان تشکیل شده استbabaii@
مشاهده در ایتا
دانلود
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ●◁در خارج از محیط عربستان هم آن وقتی که این دعوت و این پیام میخواست به آفاق عالم برود، 🌀مسلّماً نظامهای گوناگون و حکومتهای طاغوتی و جاهلی با آن مقابله میکردند. بنابر‌این، مبارزه لازمه‌ی این رسالت بود. 🔘نمیخواهیم بگوییم که از اوّل خدای متعال به پیغمبر، وحیِ مبارزه و جهاد کرده بود؛ این را نمیخواهیم ادّعا کنیم ° اگر چه میتوان این را هم به یک شکلی توجیه کرد که درست باشد° امّا آن پیام و آنچه پیغمبر به آن دعوت میکرد، ◉یعنی پیام توحید و ایجاد نظام توحیدی و الهی، بدون مبارزه امکان‌پذیر نبود؛ پس لازمه‌ی حتمی دعوت پیغمبر بود 🗓۱۳۶۵/۰۸/۱۰ ═┅═༅𖣔1⃣4⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ◉◁ و دنباله‌ی سؤال این است....میزانِ درستیِ پیش‌بینیِ‌ پیامبر در مورد چگونگی استقبال مردم از رسالتش چقدر بود؟ یعنی واقعاً از دشواری‌هایی که در راه رسالت خواهد داشت، کاملاً اطّلاع داشت؟ 🔘 آیه‌ی "فَاستَقِم کماٰ اُمِرت" در این رابطه چگونه توجیه میشود؟». البتّه به طور دقیق انسان نمیتواند ذهنیّات و خواطر ذهن شریف پیغمبر را بیان کند. 🌀اگر به حسب موازین عادّی نگاه کنیم و پیغمبر را یک انسان معمولی و بدون الهام پروردگار به‌ حساب بیاوریم، باید بگوییم 🗯پیغمبر از اوّل، دریایی از مشکلات را در مقابل خودش میدید؛ حالا از علم غیب و الهام پروردگار صرف‌ نظر کنیم، آن به کنار. ●خود ماها که انسانهای کوچک و کم‌تجربه‌ای بودیم، آن ‌وقتی که مبارزه را شروع کردیم، از اوّل میدانستیم که در مقابل ما چه مشکلاتی هست، چه موانعی هست، چه سختی‌هایی هست. ─═┅═༅𖣔1⃣5⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ●◁کسی که وارد این میدان میشود و آن پیام را، آن شعار را، آن هدف بزرگ را برای خودش اتّخاذ میکند، میداند که یک ‌چنین مبارزاتی هم در پیش خواهد داشت؛ چون مخالفتها را میداند. 🌀یقیناً میتوان ادّعا کرد که پیغمبر از اوّل مطمئن بود که تا بگوید «قولوا لا اِلَهَ اِلَّا الله‌»، با همان معنایی که «لااله‌الّاالله» دارد و آن ابعادی که دارد، ◉ کفّار و بزرگان و سیاستمدارانِ آن روزِ همان جامعه و رجال و ارکان و برخورداران از موقعیّت اجتماعی و زر و زور و این قبیل چیزها نمی‌آیند در مقابلش تعظیم کنند، به خاک بیفتند که بله شما درست میگویید، ما حرف شما را قبول میکنیم و میشویم مثل مردم عادّی و از آن امتیازاتِ طبقاتی میگذریم؛ پیغمبر مطمئن بود که چنین چیزی پیش نمی‌آید ─═┅═༅𖣔1⃣6⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ◉◁ امّا آیه‌ی «فَاستَقِم کماٰ اُمِرت» یک °عامل برای° تقویت معنوی پیغمبر است؛ پیغمبر همیشه به این تقویت احتیاج دارد 🔘و به طُرق مختلف، خدای متعال رسول‌ اکرم را • که یک بشری بود با همه‌ی خصوصیّاتِ بشریِ دیگران، منتها با وحی الهی سر و کار داشت• تقویت میکرد. وَکَذٰلِکَ‌جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمینَ ... لِنُثَبِّتَ بِه! فُؤادَک؛ ● ما داستان پیغمبران را برای تو نقل میکنیم، مبارزات موسیٰ و ابراهیم و نوح و بقیّه‌ی انبیا را، مخالفتهایی که با آنها شده و پیروزی‌های آنها را برای تو بیان میکنیم تا دل تو را محکم کنیم ─═┅═༅𖣔1⃣7⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ●◁ یا در یک آیه‌ی دیگر میفرماید که اگر ما تو را حفظ نمیکردیم و حفظ ما نبود، لَقَد کِدتَ تَرکَنُ اِلَیهِم شَیئًا قَلیلًا... حتّی ممکن بود به دشمنها گرایش پیدا کنی، امّا حفظ الهی و عصمت الهی تو را نگه داشت و مانع شد 🌀 بنابر‌این، پیغمبر • با اینکه• میخواهد مبارزه هم بکند، تصمیم جدّی هم دارد، مأموریّت الهی هم دارد، امّا به هر حال یک بشری است که در میدانهای گوناگون، خواطر بشری و حالات بشری را دارد. ◉همچنان‌ که پیغمبر گرسنه میشود، همچنان‌ که خسته میشود، همچنان ‌که از بی‌خوابی ناراحت میشود و احتیاجات بشری را دارد، آن خواطر و تشویشهای بشری را هم دارد، ─═┅═༅𖣔1⃣8⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ◉◁لکن خدای متعال به او کمک میکند، او را آرامش میدهد 🔘در آیات مربوط به هجرت که °میفرماید:° اِذ هُما فِی الغارِ اِذ یَقولُ لِصاحِبِه لا تَحزَن اِنَّ اللهَ مَعَنا فَاَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلَیه؛ 🌀یعنی خدا آرامش خودش را بر دل پیغمبر نازل کرد °این «عَلَیه» به پیغمبر برمیگردد‌‌° ●یعنی آرامش و اطمینان را بر دل او نازل کرد و اضطراب را از او گرفت. ─═┅═༅𖣔1⃣9⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ●◁ در جنگ حُنین هم همین جور است؛ آنجا هم دارد که «ثُمَّ اَنزَلَ اللهُ سَکینَتَه عَلیٰ رَسولِه؛ وَ عَلَی المُؤمِنینَ وَاَنزَلَ جُنودًا لَم تَرَوها»؛ 🌀 آنجا هم تشویش بود، اضطراب بود، ناراحتی بود، نیروهای مسلمان در مقابل نیروهای کفر تاب مقاومت نیاورده بودند، 🔘یک مقدار عقب‌نشینی کرده بودند، همه مضطرب بودند، خود پیغمبر هم مضطرب بود؛ آنجا خدای متعال باز آرامشش را بر دل پیغمبر نازل کرد. ◉و انسانهای معمولی هم میتوانند همین کار را بکنند و از پیغمبر تبعیّت کنند. پیغمبر با یاد خدا و ذکر خدا اطمینان و آرامش قلبی پیدا میکرد، ما هم همین جور هستیم ─═┅═༅𖣔2⃣0⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ◉◁ البتّه ذکری که پیغمبر دارد با ذکر ما فرق دارد؛ خیلی بالاتر، خیلی راقی‌تر، خیلی لطیف‌تر است، خیلی بیشتر با عروج معنوی همراه است. آرامشی هم که او پیدا میکند با آرامش ما فرق دارد. 🌀 آرامش ما زود به هم میخورد؛ با اندک چیزی سکون و آرامش قلبی‌ ما به هم میخورد، ° ولی° آرامش پیغمبر نه، یک آرامش عمیق و مستمر و بادوام است، در مقابل حوادث مثل کوه است. 🔘خود ما هم اگر امتحان کنیم، خواهیم دید در مشکلات زندگی، در سختی‌ها، آنجایی که دشمن نشان میدهد که قوی است و قرائن نشان میدهد 🗯که ممکن است ما دچار ضعف بشویم، آنجا با یاد خدا، با ذکر الهی، با توکّل به خدا، همان آرامش بر دل انسان حکم‌فرما میشود و سایه می‌افکند، و خود این آرامش کمک میکند که انسان بتواند در این میدانها پیش برود. ● بنابر‌این، «فَاستَقِم کَماٰ اُمِرت» در راه تقویت قلبی پیغمبر و تقویت معنوی پیغمبر است ─═┅═༅𖣔2⃣1⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ ●◁و در پایان این سؤال، این برادر سؤال کرده‌اند: «در سخنرانی اشاره کردید که از سال ششم بعثت دعوت پیامبر علنی شد؛ چندین‌ بار هم تکرار کردید؛ با اینکه طبق تاریخ و اقوال معروف، دعوت علنی بعد از سال سوّم بعثت بوده؛ لطفاً توضیح دهید.» دو مرحله‌ی دعوتِ علنی هست؛ درست است. 🌀 تا سال سوّم، پیغمبر دعوتش را کتمان میکرد، به هیچ‌ کس نمیگفت؛ از سال سوّم دعوت را آشکار کرد، و از سال ششم پیغمبر به صورت دسته‌جمعی تظاهرات اسلامی میکرد؛ به مسجدالحرام می‌آمدند، آنجا نماز میخواندند؛ تا آن وقت پیغمبر در مسجدالحرام نماز نمیخواند. 🔘و فکر میکنم در همین سال ششم بود که حمزه اسلام آورد و پیغمبر قوی شد، و به کمک حمزه بود که پیغمبر دسته‌جمعی با اصحابشان می‌آمدند در مسجدالحرام و آنجا نماز میخواندند. قبل از آن، تظاهرات دسته‌جمعی به مسلمانی نمیتوانستند بکنند. ◉ ان‌شاءالله که خدای متعال ما را توفیق بدهد تا بتوانیم پیروان راستین برای آن بزرگوار باشیم و شایستگی این را داشته باشیم که آن راه را ادامه بدهیم و پرچم آن دعوت را بعد از گذشت قرنها، باز در دنیا برافرازیم پــــــــــــایــــــــــــان ─═┅═༅𖣔2⃣2⃣𖣔༅═┅┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴شکست حصر آبادان در عملیات ثامن الائمه علیه السلام (1360) 1360/07/05 این فرمان فرمانده کل قواست "محاصره آبادان باید شکسته شود" . پس از بـرکنـاری بنی صدر از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا که عامل وقفه و رکود در جبهه‌ها و بازیچة دست سازمان منافقین بود و فرار مخفیانه او با لباس و آرایش زنانه به همراه رجوی رییس سازمان منافقین ، این عملیات به طور مشترک توسط ارتش، سپاه، بسیج ، نیروهای ژاندارمری و پشتیبانی جهادسازندگی انجام گردید . محاصره آبادان پس از تجاوز ارتش عراق در 31 شهریور 1359 و اشغال سریع بخش هایی از خاک ایران، خرمشهر مهم ترین شهر بندری ایران، پس از حدود 40 روز مقاومت دلیرانه، با خیانت آشکار لیبرال ها و منافقین، به دست دشمن افتاد. پس از سقوط خرمشهر، رژیم عراق در صدد برآمد تا جزیره آبادان را هم اشغال کند و تلاش کرد تا از طریق شرق کارون و شمال بهمنشیر وارد آبادان شود، با چنین وضعیتی آبادان در یک محاصره 330 درجه ای قرار می گرفت و با خطر سقوط روبه رو می شد . موقعیت منطقه منطقه عملیات ثامن الائمه(ع) در شرق رودخانه کارون و در حد فاصل شمال شهرآبادان و جنوب منطقه دارخوین قرار داشت و شامل سرپلی به وسعت حدود 130 کیلومتر مربع می شد که در اشغال نیروهای عراقی بود. عوارض حساس منطقه ، رودخانه کارون و دو جاده اهواز- آبادان و ماهشهر- آبادان بودند و عوارض مصنوعی منطقه نیز بیشتر شامل مواضع و استحکامات دشمن نظیر خاکریزهای متعدد ، مواضع تانک ، سنگرهای و انفرادی می شدند . با توجه به اهمیت دو پل قصبه و حفار برای دشمن که به منزله معبر و محل اتصال عقبه های او در شرق کارون به شمار می رفت، مواضع و استحکامات فراوان و نیروی رزمی بسیاری در این دو محور مستقر بودند . وضعیت دشمن برای استقرار در منطقه سرپل، واقع در شرق رودخانه کارون دچار تناقض بود؛ از یک سو به دلیل اهمیت منطقه و ضرورت حفظ آن می بایست از نیروی بسیاری استفاده می کرد و از سوی دیگر،با توجه به محدودیت عقبه خود، تجمع این میزان نیرو برایش ناممکن بود. درعین حال، شناخت عراقی ها از توان نیروهای خودی در عقب راندن دشمن- به ویژه پس از ناکامی ارتش در عملیات های 3 آبان 1359 و 20 دی 1359 آنها را مطمئن کرده بود که مورد تعرض جدی قرار نخواهند گرفت. استعداد دشمن در این منطقه برابر یک لشکر تقویت شده بود، ضمن اینکه فرمانده سپاه سوم عراق می توانست از احتیاط لشکرهای 5 مکانیزه و 9 زرهی که در جنوب غربی اهواز و سوسنگرد مستقر بودند، برای تقویت لشکر3 زرهی استفاده کند شرح عملیات عملیات در ساعت 1 بامداد 60/7/5 از سه جناح آبادان ماهشهر و دارخوین توسط سپاه پاسداران و ارتش آغاز شد در ساعت اولیه حمله نیروهای خودی موفق شدند شرق جاده آبادان ماهشهر را پاکسازی کنند و خاکریزهای اول و دوم در ایستگاه هفت و دوازده و دو خاکریز دشمن را در فیاضیه به تصرف در آورند . در ادامه عملیات ، پیشروی به سمت پل حفار ادامه یافت و از سمت دارخوین نیز قسمت شمالی نهر شادگان و شرق رود کارون به طور کامل پاکسازی شد و روستای مارد و پل قصبه را به تصرف در آوردند و در حدفاصل پل قصبه و حفار پدافند کردند . نیروهایی که از سمت فیاضیه وارد عمل شده بودند با مقاومت دشمن مواجه شدند ولی نیروهای محور دارخوین به سمت پل حفار پیشروی کرده و ساعت 14 با نیروهای فیاضیه الحاق انجام گرفت و یک خط پدافندی در شرق رودکارون ایجاد شد . نتایج عملیات - آبادان پس از 349 روز از محاصره خارج گردید . - منطقه شرق کارون به وسعت حدود 130 کیلومتر مربع به طور کامل از اشغال ارتش عراق آزاد شد. - جاده مهم" اهواز – آبادان" و "ماهشهر – آبادان" از تصرف دشمن خارج شد. - تلاش های رژیم عراق برای بهره برداری سیاسی و نظامی از ادامه محاصره آبادان خنثی شد. - بسیاری از نیروها و تجهیزات ارتش عراق مستقر در شرق کارون منهدم شد. - نیروهای خودی از خطوط پدافندی گسترده در منطقه شرق کارون آزاد شدند و با اتکا به رودکارون با حداقل نیرو و امکانات خط پدافندی تشکیل دادند . - در این عملیات از ارتش عـراق 1500 تن کشته و 1800 تن اسیر شدنـد و همچنین 90 دستگاه تانک و نفربـر ، 100 خـودرو ، 3 هواپیما و یک هلی کوپتر و تجهیزات بسیاری منهدم شد و 74 دستگاه تانک و نفربر،40 خودرو و تسلیحات و تجهیزات بسیاری به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌┄══┅═✧❁﷽❁✧═┅┅┄ 🏴 🇮🇷 🇮🇷 ─═┅═༅🕊🕋🕊༅═┅┅─ 🔍☆◁ 📖☆◁ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎ ─═┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🕹◁جنــــاب استـــــاد 🗣◁سوال 🆔 @ilyan313 🗓تاریخ:/07/03 ⏰ســــاعت19/00 🔮گفتمان 🆔https://eitaa.com/joinchat/2711355466C543e968485 🆔 @ammareyon ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌ 🆔 @bisimchee1400 🚫 برداری از و کنفرانس ها و ها و بدون اجازه و به هر نحوی‌ و ‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌─══┅═༅𖣔🌺𖣔༅═══┅─ 🔮
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🔘◁ حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا در برابر یك تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت 🌀 و در معرض یك نبرد پنهانی سیاسی كه پیروزی یا ناكامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. ☄ مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌كرد ─═┅═༅𖣔1⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🌒◁(1). ☄اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. 🌀همان‌طور كه گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند،این مبارزات كه با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، 🗯 آن دو ویژگی، یكی مظلومیت بود و دیگری قداست... با اين كار مأمون آن دو ويژگی مؤثر و نافذ را نيز از گروه علويان می‌گرفت 🍂زيرا جمعی كه رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور كشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس ─═┅═༅𖣔2⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🌒◁(2). تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود.   🌒(3). این‌كه مأمون با این كار، امام را كه همواره یك كانون معارضه و مبارزه بود، در كنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خود آن حضرت، همه سران و گردن‌كشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد.   🌒(4).این‌كه امام را كه یك عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شكوه‌ها بود در محاصره مأموران حكومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افكند. ─═┅═༅𖣔3⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🌒◁(5). با این كار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی كسب می‌كرد. طبیعی بود كه در دنیای آن روز همه او را بر این‌كه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش كنند و همیشه چنین است كه نزدیكی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌كاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.   🌒(6).آن‌كه در پندار مأمون، امام با این كار، به یك توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت. بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری كه وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حكومت برعهده می‌گرفت هیچ نغمه‌ی مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود كه می‌توانست همه‌ی خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد ─═┅═༅𖣔4⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🔘◁   🔮{1} …هنگامی‌كه امام را از مدینه به خراسان دعوت كردند آن حضرت فضای مدینه را از كراهت و نارضائی خود پركرد، به‌طوری‌كه همه‌كس در پیرامون امام یقین كردند كه مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌كند. 🌀امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممكن به همه‌ی گوش‌ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف كعبه كه برای وداع انجام می‌داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشك، بر همه ثابت كرد كه این سفر، سفر مرگ اوست. ☄ همه كسانی كه باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند 🗯در اولین لحظات این سفر دل‌شان از كینه مأمون كه امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌كرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد ─═┅═༅𖣔5⃣𖣔༅═┅┅─
─═┅┅═༅🕊🕋🕊༅══┅─ 🔮◁{2}…هنگامی‌كه در مرو پیشنهاد ولایت‌عهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنكاف كردند ☄و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نكرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید كه علی‌بن‌موسی‌الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را كه مأمون به او با اصرار پیشنهاد كرده بود نپذیرفته است. 🌀دست‌اندركاران امور كه به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‌جا منتشر كردند، 🗯حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از كارگزاران و مأموران حكومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به علی‌بن‌موسی‌الرضا تقدیم می‌كند و علی‌بن‌موسی دست رد به سینه‌ی او می‌زند ─═┅═༅𖣔6⃣𖣔༅═┅┅─