#سنت_حسنه
تاکید بر قرائت روزانه قرآن کریم، زیارت عاشورا و سوره جمعه؛ بابا خیلی روی زیارت عاشورا تأکید داشت همیشه به من و سعید میگفت: قبل از خوابیدن و بیرون رفتن از خانه، هر قدر که میتوانیم قرآن بخوانیم...
میگفت: تأثیرش را در زندگی تان میبینید...
قرآن خواندن و زیارت عاشورای خودش که ترک نمیشد هر روز صبح در راه محل کارش #زیارت_عاشورا میخواند صبحهای جمعه هم چهار تایی دور هم مینشستیم در همین اتاق و سوره جمعه میخواندیم
منبع: کتاب احمد
بنی لوحی، سید علی، ص ۱۳۹
روایت: محمدمحهدی کاظمی
#شهید_احمد_کاظمی
فرمانده لشکر هشت نجف اشرف
@bicimchi1
چنان با #شهدا عجین بود ڪہ در سخنرانے هایش مے گفت:
"من با شهدا راه مےروم
غذا مےخورم و مےخوابم
و این آسایشے ڪه برای من شهیدان بوجود آورده اند هرگز نخواهم گذاشت پرچـم #یامهــدی_ادرکنے، آن ناله های رزمندگان در نمازهای شب و هنگام شب عملیات زمین بماند..."
#حاج_عباس_عبدالهے همــواره در سخنرانے هایش میگفت: “جسمم را به خاڪ و روحم را به خـدا و راهم را به آیندگان مے سپارم ”
جزو بهترین تڪ تیراندازهای ایران بود او همواره سخت ترین راه را انتخاب مےکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشڪر عاشــورا بود و چه زمانے که بعد از بازنشستگے نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت...
منبع: کتاب مدافعان حرم، خاطرات شهید جاویدالاثر عباس عبداللهی
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منطقه صفر مرزی شمالغرب کشور
تامین امنیت در ارتفاع ۳۰۰۰متری و سرمای سوزان کوهستان نیروی زمینی سپاه پاسداران
#سپاه_پاسداران
@bicimchi1
دلـداده ی اربـاب بـود درِ تابـوت رو بـاز ڪردند ایـن آخـرین فرصـت بـود بـدن رو برداشتنـد تا بذارن داخـل قبـر؛ بدنـم بیحـس شـده بـود، زانـو زدم ڪنار قبـر، دو سـه تا ڪار دیگر مانـده بـود بایـد وصیـتهای #محمـدحسیـن رو مـو بہ مـو انجـام میدادم:
پیـراهـن مشڪی اش رو از تـوی ڪیـف درآوردم همـان که محـرم ها می پوشیـد
یڪ چفیـه مشـکی هم بـود، صـدایـم میلرزیـد...
بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی بدنـش، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت؛
پیراهـن رو با وسـواس ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه رو انـداخـت دور گردنـش جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن بہ آن آقـا گفتـم: «میخواسـت بـراش سینـه بزنـم؛ شـما میتونید؟ یا بیـایید بالا، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم» بغضـش ترڪید دسـت و پایـش رو گـم کـرد نمیتوانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه محـمـدحسـیـن...
بهـش گفتـم: «نوحـه هـم بخونیـد » برگـشت نگاهـم کـرد صورتـش خیـس خیـس بـود نمیدونم اشـک بـود یـا آب باران؟!
پرسیـد: «چی بخونـم؟»
گفتـم: «هر چـی به زبونتـون اومد» گفـت: «خودت بگـو»
نفسـم بالا نمیآمد انگار یڪی چنـگ انداختـه بود و گلـویم رو فـشار میداد، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم...
گفتــم: "از حـرم تـا قـتلگـاه زینـب صـدا میزد حسـیـن دسـت و پـا میزد حسـیـن؛ زینـب صـدا میزد حسـیـن"...
سینـه میزد برای محمـدحسیـن، شانـه هایـش تکـان میخورد برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند؛همـه را انجـام دادم؛ خـیالـم راحـت شـد پیـشِ پـای اربـاب تـازه سینـه زده بـود...
برشی از کتاب قصه دلبری
شهید محمدخانی
اے ڪه گفتے "عشــق" را
درمان بہ هجران میڪند ..
ڪاش میگفتے ڪه "هجران" را
چہ درمان میڪند؟
پ.ن: #شهید_مسعود_پهلوانی بر بالین #شهید_محسن_علیزاده و #شهید_غلامحسین_لطفی، موقعیت گردان کمیل، منطقه شاخ شمیران عراق ۳۰ آبان ماه ۶۳
پس از شهادت محسن علیزاده و غلامحسین لطفی ۱۰ روز بعد شهید پهلوانی به آنها پیوست...
روحشان شاد
@bicimchi1
شهیدی که بعد از شهادت گریه کرد...
#سید_مهدی هیچگاه پاهایش رو جلوم دراز نکرد جلوی پام تمام قد می ایستاد وتا من نمی نشستم، او هم نمی نشست فقط یکجا پایش رو دراز کرد اونم وقتی بود که #شهید شد...
بهش گفتم سید تو هیچوقت جلوی من پاهات رو دراز نمیکردی؛ حالا چی شده مادر؟ یهو دیدم چشمای پسرم به اذن خدا برای چند لحظه باز شد و یک قطره اشک از چشمانش اومد شاید میخواسته بگه مادر اگر مجبور نبودم جلوی پاهات تمام قد می ایستادم...
منبع: کتاب رموز موفقیت شهدا جلد۱
@bicimchi1
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلمی از محل انفجار امروز در چابهار
@bicimchi1
💢تصویر یکی از شهدای حادثه تروریستی چابهار منتشر شد
🔹 شهید مدافع وطن #داریوش_رنجبر
@bicimchi1
🔴 نویسنده کتاب « #شهیدحججی» این بار کتاب «شهید حدادیان» را مینویسد
🔷محمدعلی جعفری: جرقه اولیه این کار از پیام یک مخاطب شروع شد که برایم نوشت: «غرض از مزاحمت؛
یادم می آید زمانی که قرار بود کتاب محسن حججی را بنویسید در شمسه نوشته بودید محمدحسین محمدخانی گرفتارتان کرده بود و از محسن حججی خواسته بودید،کاری به کارتان نداشته باشد،بگذارد روایت کنید و بگذرید...
با «عمار حلب» و «قصه دلبری» ما را هم گرفتار کردید... یک جوری گرفتار کردید که تمام زندگی مان بهم ریخت! و چه بهم ریختن شیرینی... خدا میداند با خواندن سربلند چه بر سرمان می آید...
حالا که «سربلند» به چاپ رسیده است، میخواهم پیشنهاد دهم گرفتار یک محمدحسین دیگر شوید... یک محمد حسین از جنس دهه هفتادی ها! بدجوری آدم را گرفتار میکند، آنقدر که روضه مجسم شب هشتم میشود برای تمام ماه ها... این محمدحسین با دیگران یکفرق اساسی دارد! اگر محمدحسین محمدخانی ما و حاج عمار سوری هاو عراقی ها در قلب حلب به حسین پیوست، محمدحسین حدادیان شب شهادت حضرت مادر،در قلب تهران به دست کسانی اربا اربا شد که ذکر علی علی بر لب داشتند و کینه علی در قلب شان میجوشید... محمد حسین را دراویش اسیر کردند، به مسلخ کشاندند، شهید کردند و بعد هلهله سردادند...
محمدحسین حدادیان بدجوری آدم را گرفتار میکند...
حیف است قلمی که اینگونه این همه را اسیر حاجعمار کرده، محمد حسین حدادیان را روایت نکند...» و تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم و این توفیقی بود که خود شهید نصیبم کرد.
🔷جعفری گفت: در میانه نگارش کتاب هستم و در این کتاب قصه شهادت محمد حسین چهره واقعی دراویش را به خوبی نشان میدهد.
#شهیدامنیت_محمدحسین_حدادیان بسیجی جوانی بود که روز یکم اسفند سال گذشته در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) به دست اغتشاشگران در خیابان پاسداران تهران به شهادت رسید.
@bicimchi1
یا رب ز گناه خویش شرمنده منم
بہ هرچه عقوبت هست زیبنده منم
غفار تویی ، غنی تویی ،الله تویی
بدڪار منم ،گدا منم ، بنده منم
الهے با تو دارم گفت و گویے
به سویت آمده بے آبرویی
من آن ناخوانده مهمان تو هستم
همان که بارها پیمان شڪستم
#شهید_محمد_سلیمانی
#خادم_الشهدا
#دستنوشته_شهید
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
@bicimchi1
عراق در یک محاصرۀ کامل قصد داشت برای بار دوم #سوسنگرد را بهطور کامل اشغال کند بعد از سوسنگرد، راه برای رسیدن به اهواز هموار بود و اشغال اهواز یعنی از دست دادن همه خوزستان همه مدافعان شهر از پانصد نفر هم بیشتر نبودند شما نمیدانید این بچهها در یک روز بارانی در آبان ۱۳۵۹، با چه چنگ و دندانی سوسنگرد را نجات دادند گریه و خندههایشان در هَم آمیخته بود تن خیس و خسته و سر نترس آن سرباز را هیچگاه از یاد نمیبرم او به دوربین من نگاه نمیکرد و چقدر دوست داشتم تصویری از چشمان بیخوابش را برای شما میآوردم این روزها مادرم سخت بیمار است و هر بار که با او همکلام میشوم، بغض گلویم را میبندد و حرفهایم را بریده بریده برایش میگویم اکنون، حال سربازی را که مجالی برای ایستادن در مقابل دوربین من و حرف زدن با من را نداشت، بیشتر میفهمم مام وطن با یک سرباز چنین میکند درگیرهای خیابانی سوسنگرد آبان ۱۳۵۹
متن و عکس: بهرام محمدی فرد
عکاس دفاع مقدس
@bicimchi1
افزایش شمار مجروحین حادثه تروریستی #چابهار به 42 نفر❗️
رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایرانشهر:
🔹در حادثه تروریستی چابهار 42 نفر مجروح و دو نفر شهید شدند
🔹از این تعداد 10 نفر نظامی،32 شهروند عادی که 28 نفر مرخص شدند و 8 نفر تحت عمل جراحی قرار گرفتند و در بخش بستری هستند
🔹دو نفر از مجروحان تحت نظر اورژانس هستند که در میان این مجروحان 4 کودک و یک #مادر_باردار وجود دارد
@bicimchi1
مهاجم و ڪاپیتان افسانہ ایِ
تیم ملـے جوانان ایران
با ۱۵ گل ملـے ...
باشگاه پرسپولیس در بہ در
دنبال قرارداد با او بود ...
او در اوج دوران ورزشـےاش
چندین بار بہ جبهہ رفت ...
آخرین بار قـرار بود،
با باشگاه پرسپولیس قرارداد ببندد و
در تمرینات این تیم هم شرڪت ڪرده بود
ڪہ براے شرڪت در عملیات ڪربلاے ۵
راهـے جبهہ شد و در اسفند ۱۳۶۵
بہ مقام شهادت رسید ...
#شهیـد_مهـدے_رضـایـےمجد
@bicimchi1