وصیتنامه
#سردار_شهید_علیرضا_بلباسی:
"مردم ارزش گندم بیشتر است یا ارزش نان؟! اما اگر گندم بخواهد ارزش پیدا کند باید زیر سنگ عظیم آسیاب خرد شود و باید در تنور داغ چند صد درجه تاب و تحمل داشته باشد همان تنوری که علی(ع) سر را تا ناف داخل گرمای آن می کرد و با خود می گفت: بچش گرمای تنور را تا از بچه های یتیم شهدا غافل نباشی و بالاخره بهشت را به بها می دهند نه به بهانه و اگر امروز در کاروانیان حسین(ع) ثبت نام نکنیم و عازم نشویم فردا ما را در صف این کاروانیان راه نخواهند داد و از ما نام و نشانی نخواهند پرسید ..."
#سردار_شهید_علیرضا_بلباسی(سمت راست)
نام پدر: رسول
متولد: ۱۳۳۲/۷/۱۴ روستای آسور، فیروزکوه
شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه
@bicimchi1
به همان میزان که به انجام فرایض دینی مقید بود نسبت به مستحبات هم تقید داشت نیمههای شب از خواب بیدار میشد، با خدای خود خلوت می کرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه میخواند...
خواندن قرآن از کارهای واجب روزمرهاش بود و دیگران را نیز به این کار سفارش مینمود..
#سردار_شهید_آقامهدی_باکری
#فرمانده
#ماه_مبارک_رمضان
#لشگرآسمانی۳۱عاشورا
@bicimchi1
#حرهای_گمنام_انقلاب
از یوسفآباد تا دانشگاه برایتون انگلیس
«از همان دوره دبیرستان، «مهیار» با همه ما فرق داشت؛ هم در زمینه درسی باهوشتر و موفقتر بود و هم شرایط خانوادگی متفاوتی داشت. آنها حسابی اهل مُد روز و... بودند و میانهای هم با مسائل دینی و اعتقادی نداشتند. اینطور بود که راهمان خیلی زود از هم سوا شد. سال 1352 که دیپلم گرفتیم، مهیار به انگلیس رفت و در رشته هوافضا در دانشگاه برایتون مشغول تحصیل شد. از او بیخبر بودیم تا اینکه در سال 1354 روزنامهها نوشتند: یک دانشجوی ایرانی به نام مهرام در انگلیس به خاطر مصرف زیاد مواد مخدر به حالت کما رفت! اما مهیار نجات پیدا کرد و دو سال بعد همراه همسر انگلیسیاش به ایران آمد.»
«امیر»، دوست همکلاسی مهیار مهرام با اشاره به دستگیر و زندانی شدن او به جرم اعتیاد در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، ادامه میدهد: «آزادی مهیار مصادف شد با آغاز جنگ من در واحد مهندسی سپاه در مریوان مشغول فعالیت بودم و ازآنجاکه مهیار موضعگیریهای سیاسی ضد نظام داشت و حتی از منافقین حمایت میکرد، ارتباطمان کمرنگ شدهبود. با این حال، وقتی به مرخصی آمدم، به دیدنش رفتم. شرایط بدی داشت؛ همسرش از ایران رفتهبود و خودش هم با اینکه با مدرک مهندسی هوافضا، قصد استخدام در یگان بالگرد صداوسیما را داشت، به دلیل اعتیاد، داشت این فرصت را از دست میداد. پدرش با من صحبت کرد و خواست کاری برای دوستم انجام دهم.»
#شهید_مهیار_مهرام
#ادامه....
@Bicimchi1
این #جمعه هم عبور کرد و
ندای انا المهدی ات درعالم طنین انداز نشد
آقا خیالت راحت
اینجا
خیال همه
از نبودن ات راحت است!
تو باشی باید کار کنیم
تو نباشی کسی #تکلیف مدار نیست.
گاه گاهی با چند خط #دلنوشته و چند بیت #شعر
مثل اکنون من
از قصه ی #ظهور لذت می بریم!!.....
.
.
#تصویرمنتشرنشده
#شهیدداریوش_نصیری
#بیسیمچی
@bicimchi1
الهی
فاجْعلنا ممّن قطعْتَ
عنه ڪل شیٍ یقطَعه عنڪ
خدایا قرار دہ ما را
از ڪسانی ڪہ بریدی از او
هرچہ ڪہ موجب بریدنش ازتو گردد
بُریدن را ڪہ یاد بگیری
پریدن آسان است
#مناجات_المحبین
#خدایا_ما_دوباره_آمدیم
@bicimchi1