eitaa logo
بیسیم‌چی
5.4هزار دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
15.2هزار ویدیو
136 فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. دریافت محتوا @Sanjari @a_a_hemati @koye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیکر شهید مدافع وطن در شهرستان نکا تشییع و به خاک سپرده شد. 🔹شهید سپیدرو دوازدهم آذرماه ۹۸ توسط شرور مسلح در شادگان استان خوزستان به شهادت رسید @bicimchi1
رونمایی از کتاب راه ستاره ها پنجشنبه ۲۱آذر۹۸ بعد از اذان مغرب و عشاء تهران:حسینه شهدای بسیج #کتاب_راه_ستاره_ها #زندگینامه_و_مجموعه_خاطرات #شهید_محمد_غفاری @saberin_shahid_ghafari1 @bicimchi1
من که هیچ اصلا تمامِ جهان بستگی دارد به او..‌. چشم که باز کرد صبح شد لبخند زد بخیر هم شد! | | @bisimchi10 @bicimchi1
دنیا برای رسیدن به آخرت آفریده شده! نه برای رسیدن به خود .... @bisimchi10 @bicimchi1
‍ ‍ چند خاطره کوتاه از زبان همسر شهید همیشه وقتی از منطقه به خانه می‌آمد و من در خانه نبودم، پشت در می‌ایستاد و در را باز نمی‌کرد. من می‌گفتم: «شما که کلید داری پس چرا داخل نمی‌روی؟» می‌گفت: «نه عیال جان! دوست دارم شما در را برایم باز کنی. اگر شده ساعت ها هم پشت در می‌ایستم تا شما بیایی و در را باز کنی.» یادم هست یکبار من مسجد بودم و وقتی بازگشتم دیدم کنار در ایستاده است. من گفتم: «می‌رفتی داخل.» گفت: «نه؛ مگر می‌شود من همسر داشته باشم و در را خودم باز کنم.» جنس‌های کوپنی‌مان را که می‌گرفتیم، می‌آورد و بین همه همسایه‌ها تقسیم می‌کرد و می‌گفت: «آن‌ها بچه دارند، تعداد نفراتشان بیشتر است و نیاز دارند. اما ما کمتر مصرف می‌کنیم.» ماشین سپاه دستش بود وقتی من‌ آمدم و گفتم: «می‌خواهم بروم سر مزار برادرم، مرا با خودت می‌بری؟» گفت: «عیال جان! ناراحت نشوی اما نمی‌توانم شما را برسانم.» من هم با بچه سختم بود. گفتم: «چرا؟ سر راهت است مگر چه می‌شود؟» می‌گفت: «عیال جان! اگر قرار باشد شما را برسانم باید آن دنیا جواب بیت المال را بدهم، نمی‌توانم.» بعد من می‌گفتم: «دوستانت وقتی ماشین دستشان است، زن و بچه‌شان را می‌رسانند.» به من گفت: «آن‌ها می‌توانند جواب بدهند اما من نمی‌توانم جواب بدهم.» @Bisimchi10 @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید از غصه نمردم... اما از حرف دارم آب میشم و میمیرم ۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم گرامی باد @Bisimchi10 @bicimchi1
شهیدی که روز تولد و روز شهادتش یکی است.... وقتی برادر كوچكش (سید محمد) شهید شد، من خیلی بی‌قراری می‌كردم، سید رسول به من گفت: اگر شما فرزند دیگری داشتید، اینقدر بی‌قراری نمی‌كردید، چون من هم شوم، شما خیلی تنها می‌شوید، یكی از دوستانم شهید شده، ولی كودكی از خود به یادگار گذاشته است؛ به او گفتم: پسرم، ازدواج تو مانعی ندارد، ولی هم سن تو كم است و هم اینكه هنوز چند ماهی از شهادت برادرت نمی‌گذرد، در ضمن در این اوضاع جنگ و جبهه كه نمی‌شود ازدواج كرد... سیدرسول گفت: مادرم! ازدواج من از سر دلخوشی نیست، می‌دانم در آینده شهید خواهم شد، قصدم داشتن فرزندی است كه یادگاری از من برای شما باشد، وقتی فرزندم شش ماهه شد من به شهادت میرسم و دقیقا در شش ماهگی فرزندش به شهادت رسید. سید رسول دوست داشت با دختری ازدواج كند كه با ایمان و از خانواده شهدا و سیده باشد، زیرا بر این باور بود كه خواهر شهید به خوبی انقلاب را درک كرده و می‌داند چه هدفی دارد. ولادت: ۱۳۴۳/۸/۲۰ یزد شهادت: ۱۳۶۴/۸/۲۰ جاده اهواز _خرمشهر؛ اصابت ترکش @bisimchi10 @bicimchi1
روایت همرزم شهید مدافع حرم " ایوب رحیم پور " از شب آخرین شب ... غسل کرد و از همه حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم ، همه خندیدند و دستش انداختند و با خنده میگفتند : ایوب برو منتظریم برگردی؛ ولی اون گفت : من میبینم که برگشتنی نیستم منتظرم نباشید ... کسی باور نکرد ... اما سحرگاه ، بعد از همه عبادتهایی که اون شب توی اون خونه با پروردگار خودش انجام داد ، برنگشتنش رو به همه دوستانش ثابت کرد ... ۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " " گرامی باد.... @Bisimchi10 @bicimchi1
شهید : خدا امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند زندگی ما در لجن بود، اما خدا دست ما را گرفت. امام خمینی را فرستاد تا ما را آدم کند. البته بعدا هر چه پول در آوردم به جای آن پول‌ها صدقه دادم. گذشته من اینقدر خراب بود که روز‌های اول، در کمیته برای من مامور گذاشته بودند، فکر می‌کردند که من نفوذی ساواکی‌ها هستم. به مناسبت شهادت شهید شاهرخ ضرغام در ۱۷ آذر ۱۳۵۹... @Bisimchi10 @bicimchi1
بعد از پایان مبادله اسرا که مشخص شد اسیر نشده و شهید شده؛ مادر شروع کرد به خوردن یخ و برفک یخچال؛ ما فکر می‌کردیم قندِ مادر بالا رفته... به همین دلیل مادر رو بردیم دکتر؛ دکتر گفت: مادر شما هیچ مشکلی ندارند. بعد از من پرسید مادرتون ناراحتی دارد؟ گفتم: یکی از پسرهاشش دو سه ماهی است شده... دکتر گفت: این یخ و برفک یخچال میخوره چون جیگرش داره میسوزه.... دکتر گفته بود ممکنه قلبش از داخل منفجر بشه... همینطور هم شد.... @bisimchi10 @bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبتهای در مورد امدادهای غیبی در عملیاتها خیلی وقت ها ما طرحی را آماده می‌کنیم که بعدا خیلی غافلگیرانه متوجه می‌شویم که شب عملیات طرحمون عوض شده و خلاف اون چیزی که ما میخواستیم عمل شده و همون مسئله خلاف هست که به نتیجه میرسه! @bisimchi10 @bicimchi1