#ذبح کودکی شش ساله با شیشه توسط #وهابیون...
شب پنجشنبه گذشته مدینه منوره شاهد جنایتی هولناک بود
چهارشنبه پس از مغرب یک مرد 35، 40 ساله کودکی را با شیشه سر برید. این مادر و فرزند به مدینه آمده بودند و در مغازه ای بودند که آن جنایتکار شیشه ای را شکست و #زكريا_بدر_علي_الجابر بچه شش ساله را با خود به خیابان کشاند و سر برید. مادر دچار هیستیری شد و غش کرد. قاتل محاصره و دستگیر و تحویل پلیس داده شد اما پلیس تا امروز هیچ حرفی از تابعیت این فرد و علت قتل نزده است.
خبرگزاری های دنیا به صورت خجولانه و با تغییر برخی اطلاعات این خبر را نقل کردند. مثلا نوشتند مردی از قهوه خانه بیرون آمد و بچه را سر برید و پلیس هایی که به کمک آمدند را زخمی کرد! رسانه های دیگری هم وی را دارای مشکلات روانی نشان داده اند. روزنامه عکاظ عربستان نوشته بچه به قهوه خانه رفته بود تا غذا بخرد! پایگاه خبری آمریکایی MSN، در اقدامی غیر اخلاقی و غیر حرفه ای با رذالت تمام، پدر بچه را قاتل معرفی کرده است! اما یک شبکه محلی عربستان با عموی کودک مصاحبه کرده که در آنجا می گوید پدر زکریا می خواست به امارات برود. اما زنگ زد و گفت من به مدینه باید بروم اتفاقی افتاده. به بیمارستان رفت و بچه مرده بود. بعد او را به کلانتری بردند و از او سوالهایی کردند.
اما اخبار مردمی حکایت از این دارد که جانی، راننده ای بود که مادر و کودک را به مدینه رساند. وی در راه فهمیده بود شیعه هستند و به همین سبب بچه را ذبح کرد...
منبع: لبنان به فارسی (آماج)
@Bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست در دست زمان
همنوا با آسمان
می شود هر روز و شب
این دعا ورد زبان
#العجل یا حضرت
صاحب عصر و زمان
السلام علیک یا اباصالح المهدی
#صبح_آدینهتون_بخیر
@bicimchi1
پیروزی بر شیطان درون...
خداوندا من را راهنمایی کن، نمیدانم این شیطان درونم از من چه میخواهد؟ من دردم را به چه کسی بگویم و این مشکلات و غم و غصهام را روی چه کسی خالی کنم؟ به روی مادر دلسوختهام، به روی برادرم که خود از من بدبختتر است یا به روی خواهرم؟ پروردگارا اینها هیچ کدام قادر به حل مشکل من نیستند. پروردگارا تو خود عاقبت من را به خیر کن، قسمت میدهم به احترام سیدالشهدا این مشکل را تو خودت حل کن. غیر از تو کسی را ندارم که اینطور به من نزدیک باشد.
به امید پیروزی بر شیطان درون.
برگی از دفتر خاطرات #شهیدحمزهعلی_محمدزاده
شهادت: عملیات والفجر۱۰
@Bicimchi1
🔰 واقعهی ۱۹ بهمن مثل خود انقلاب شگفتیساز بود
⭐ پشتیبانی از مدافعان حرم از تازهترین خدمات نیروی هوایی ارتش است
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش:
🔹️ یکی از نعمتهای انقلاب این بود که ارتش کشور، همدل و همراه ملت شد.
🔸️ هر کدام از نیروها در انقلاب نقش ایفا کردند و نقش نیروی هوایی هم خیلی برجسته بود. اولین نقش [نیروی هوایی]، واقعهی ۱۹ بهمن بود که مثل خود انقلاب شگفتیساز بود و دشمن را ناامید کرد و روحیهشان را تضعیف کرد و انقلابیها را تقویت کرد؛ این یک #رزق_لایحتسب برای انقلاب و امام بود.
🔹️ مرحلهی بعد، واقعهی ۲۱ بهمن بود. مورد دیگر، ایستادن مقابل توطئه در پایگاه شهید نوژه بود. جهاد خودکفایی هم ابتکار خود نیروی هوایی بود. بعد هم فعالیت شگفتآور نیروی هوایی ارتش در طول جنگ مخصوصاً در ابتدای جنگ و پس از آن در والفجر ۸ بود. بعد هم ساخت اولین هواپیمای جنگی که آن حرکت هنوز ادامه دارد.
🔺️ از آخرین خدمات نیروی هوایی ارتش هم پشتیبانی از #مدافعان_حرم است. ۹۷/۱۱/۱۹
💻 @Khamenei_ir
Reza.Helali-ft.Hamed.Zamani-Nahelatal.Jesm.Yani [nooromahdi.ir].mp3
7.96M
نَـاحِلَةَ الْـجِسْمِ یَعنی ...
#فاطمیه
@bicimchi1
قد من خم شده و تو خوش قد بالا شده ای
چون که عشق پدران نیست کم از مادرها
پسرم می روی اما #پدری هم داری
نظری گاه بینداز به پشت سرها...
پ.ن: حال یک پدر شهید رو فقط خودش میفهه و بس...
#پدران_شهدا ماندنی نیستند مسافران چند روزه دنیا چون آتشفشانهایی خاموش ایستاده اند
تا مادرها داغ جگرگوشه را تاب بیاورند...
پدران شهدا ققنوس وار در خود می سوزند...
#شب_بخیــــر
@bicimchi1
34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| لحظه شهادت #شهید_مهدی_موحدنیا در عملیات اطلاعاتی بوکمال و هلاکت قاتلانش.
#لبیک_یا_زینب
ارسالی کانال شهید
@Bicimchi1
#شهدا_و_ارادت_به_حضرت_مادر....
رفتم پیش جواد محب، فرمانده گروهان خودمان. وارد سنگر شدم. نشستم گوشه سنگر به کارهای محمد فکر می کردم.
یادم افتاد در ایام کربلای 5 یکبار با محمد صحبت می کردم حرف از شهادت بود.
محمد گفت: من در عملیاتی شهید می شوم که رمز آن یا زهرا(س) است. من هم فرمانده گردان یازهرا(س) هستم!
نمی دانم چرا یکدفعه یاد این حرفها افتادم. خیلی دلشوره داشتم. یکدفعه صدای خمپاره آمد. برگشتم به سمت نوک تپه گلوله دقیق داخل سنگر فرماندهی خورده بود!
به همراه یکی از بچه ها دویدیم به سمت نوک تپه دل توی دلم نبود. همه خاطرات گذشته ای که با محمد داشتم در ذهنم مرور می شد.
با این حال به خودم دلداری می دادم می گفتند: محمد تورجی شدید مجروح شده.
رنگ از چهره ام پرید. برای چند لحظه به چهره برادر محب خیره شدم. خدا کند آنچه در ذهنم آمده درست نباشد.
به چشمان هم خیره شدیم. برادر محب سرش را به علامت تایید تکان داد. بعد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود گفت: تورجی هم پرواز کرد!
آری محمدرضا پرواز کرد همانطور که گفته بود و همانطور که باید!
همچون مادرش زهرا(س)...
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده
@Bicimchi1